آنچه تاکنون، ما را از خط اصلی مبارزة ملّی در راستای رهایی ایران بازداشته
پرداختن به گذشته ای که قابل بازگشت نیست
مطرح کردن برنامه هایی که زمان طرح و اجرای آن تنها پس از پیروزی ملّی و رسیدن به آزادی و حاکمیت مردم است
به انحراف کشاندن مسیر پیکار سرنوشت ساز ملی با مسایلی از قبیل طرح فدرالی شدن استانها و قوم ها و پافشاری روی واژه هایی که به نادرست وارد فرهنگ سیاسی ایران شده اند.
یک ملّت، یک ملیّت
هوشنگ کردستانی
نظام خودکامه و سرکوبگر اسلامی که سردمدارانش بنام نماینده الله بر روی زمین خود را بی نیاز از پاسخگویی به مردم می دانند، در بیست و هشت سالی که گذشت، شرایط دهشتناکی را در کشور ما پدید آورده که هیچ ایرانی از آتش خانمانسوز و ویرانگر آن برکنار نبوده است.
پی آمدها و زیانهای جانی، مالی، معنوی، اقتصادی و فرهنگی این نظام ضد انسانی و ضد ایرانی در برگیرندة همة مردم ایران بطور یکسان و بدون استثناست.
اگر چه بر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی و احکام شریعت، مردم ایران- زنان، مردان و پیروان ادیان- از حقوق یکسان برخوردار نیستند ولی شک نیست که اقوام و مردمان استانها- به ویژه استانهای مرزی- مورد آزار و ستم بیشتری قرار دارند.
برای نقطه پایان گذاردن بر این شرایط دردناک و خاتمه بخشیدن به عمر استبداد مذهبی و تحقق آرمانهای تاریخی ملت ایران (آزادی و حاکمیت مردم) و پدید آوردن یک جامعه زنده، فعال و پویا تنها راه، گردآمدن ایرانیان به زیر پرچم پیکار ملی است.
طرح هر نوع شعار دیگر - از سوی هر حزب، سازمان و شخصیت سیاسی - دانسته و نادانسته، انحراف از راستای درست و خط اصلی مبارزة ملی بوده که دست کم، عامل بزرگ پراکندگی آزادیخواهان در به تأخیر انداختن زمان پیروزی است.
برای نقطه پایان گذاردن بر این شرایط دردناک و خاتمه بخشیدن به عمر استبداد مذهبی و تحقق آرمانهای تاریخی ملت ایران (آزادی و حاکمیت مردم) و پدید آوردن یک جامعه زنده، فعال و پویا تنها راه، گردآمدن ایرانیان به زیر پرچم پیکار ملی است.
طرح هر نوع شعار دیگر - از سوی هر حزب، سازمان و شخصیت سیاسی - دانسته و نادانسته، انحراف از راستای درست و خط اصلی مبارزة ملی بوده که دست کم، عامل بزرگ پراکندگی آزادیخواهان در به تأخیر انداختن زمان پیروزی است.
آنچه تاکنون، ما را از خط اصلی مبارزة ملّی در راستای رهایی ایران بازداشته
پرداختن به گذشته ای که قابل بازگشت نیست
مطرح کردن برنامه هایی که زمان طرح و اجرای آن تنها پس از پیروزی ملّی و رسیدن به آزادی و حاکمیت مردم است
به انحراف کشاندن مسیر پیکار سرنوشت ساز ملی با مسایلی از قبیل طرح فدرالی شدن استانها و قوم ها و پافشاری روی واژه هایی که به نادرست وارد فرهنگ سیاسی ایران شده اند.
اینها موضوعاتی هستند که طرح آن ها در شرایط کنونی نه تنها کمکی به رهایی ملّی نمی کند بلکه، باعث شده تا بیست و هشت سال استبداد مذهبی بر مملکت حاکم باشد و جان، مال و هستی مردم و سرنوشت امروز و آینده کشور بازیچة امیال و خواستهای نامشروع سردمداران طمّاع و ضد ایرانی قرار گیرد.
اصرار و پافشاری بر تاریخ - بویژه معاصر- که قابل برگشت نبوده وزندگی کردن در گذشته ای که مانع بزرگ پرداختن به مسایل حیاتی امروز بوده و ما را از طرح مسایل اساسی کنون و آینده ایران بازداشته است، به دور از واقع بینی سیاسی و تجربه مبارزاتی است.
شگفتی اینجاست که افزون بر آنکه زندگی کردن در گذشته بدور از خِرَد سیاسی و بازدارندة بررسی مسائل روز است، پافشاری در تحمیل کردن نظریات و دیدگاه ها بر دیگران و اصرار بر اینکه همه باید گذشته تاریخی ایران را تنها از چشم انداز و دیدگاهی که ما به آن می نگریم بنگرند و تفسیرهای ما را بپذیرند، همان کاریست که سردمداران اسلامی کرده و می کنند.
مگر نه آنست که سردمداران اسلامی تلاش دارند تا مردم همانند آنها فکر کرده، بیان و عمل کنند.
برخی از مخالفان استبداد و خودکامگی، ضمن دفاع از اصل آزادی مردم و اعتقاد بر اینکه وجود آزادی در کشور عامل بزرگ پیشرفت، سازندگی و شکوفایی استعدادها است، آگاه یا ناآگاه خواهان آنند که دیگران همچون آنها بیندیشنند و بیان کنند.
مطرح کردن برنامه ها یا اصولی که زمان طرح و اجرای آن موکول به پس از پیروزی ملی و رسیدن به مردم سالاری است، نه تنها کمکی به تغییر دگرگونی شرایط کنونی نمی کند بلکه کمک به بقای استبداد مذهبی حاکم بر کشور است.
طرح گزینش نوع نظام آینده کشور که از حقوق مُسلّم ملت ایران است در شرایط کنونی (که ملّت ایران آزادی تصمیم گرفتن پیرامون آن را ندارد) هیچ مشکلی را حل نمی کند.
بی تردید فردای پیروزی و استقرار دولت موقت ملّی، شرایطی در کشور پدید خواهد آورد که دلایل برتری نظام های سیاسی کشور مطرح شود و مردم آگاهانه نمایندگان مجلس مؤسسان را برگزیند و سرانجام، این مجلس مؤسسان منتخب مردم است که نوع نظام آینده را تعیین و برای تصویب به همه پرسی مردم خواهد گذاشت.
همچنین است طرح مسئله نظام اقتصادی، فرهنگی، مالی، قومی و ...
در شرایطی که ملت ما نیاز به همبستگی و پیوند و یگانگی دارد و تنها نیرویی که می تواند ملت ما را از جهنمی که استبداد مذهبی به ارمغان آورده است رهایی دهد، نیروی بزرگ همبستگی ملّی است. طرح شعارهای ملت ها و ملیت ها واژه های نادرستی که پس از پیروزی حزب کمونیست در روسیه توسط مارکس گرایان وارد فرهنگ سیاسی ما شده، انحراف از راستای درست مبارزة آزادیخواهانة ملت ایران است.
در سال 1917 که در اثر انقلاب یا کودتا، حزب کمونیست در روسیه بقدرت رسید، مدت زمانی کوتاه کشورها و ملت هایی که بصورت مستعمرة روسیه تزاری درآمده بودند آزاد گردیدند. این آزادی زیاد بطول نیانجامید و خیلی زود در پی سیاست کارگزاران انقلاب هر یک از آنها دوباره بصورت ملت های دارای ملیت گوناگون وارد اتحاد شوراها شدند و جمهوری های شوروی را تشکیل دادند. با توجه به واقعیت های تاریخی، مردم این کشورها دارای ملت و ملیت های جداگانه بودند که در دوران تزارها در اثر تجاوز قشون روسیه به زور اشغال و مستعمرة آن کشور گردیده بودند.
به دنبال پیدایش و شکل گیری حرکت های مارکس گرایانه و پس از آن کمونیستی در ایران، مارکس گراها و به ویژه طرفداران روسیة شوروی، بدون توجه تفاوت های شناخته شدة تاریخی میان ایران و روسیه شوروی آن روز، واژه های ملت و ملیّت را (که از شرایط حاکم بر روسیه شوروی ناشی شده بود) به نادرست وارد فرهنگ سیاسی ایران نمودند که بیشتر نشان دهندة عدم آگاهی تاریخی- سیاسی آنان بود.
اقوام غیور و دلاور ساکن در سرزمین ایران بزرگ که در تاریخ پرنشیب و فراز خود دست در دست و به اتفاق هم تمدن کُهن و فرهنگ پربار ایرانی را پدید آورده و با وجود تمامی شکست ها و ناکامی های نظامی و محدود شدن مرزهای جغرافیایی کنونی در پایداری و ماندگاری این سرزمین باستانی فداکاریها و جانبازیها کرده اند، همواره یک ملت و دارای ملیّت «ایرانی» بوده و خواهند بود. کسانی که از سرناآگاهی و یا خوش خدمتی به بیگانه ادعا می کنند که در طول تاریخ ملتی به نام ایران وجود نداشته است از تاریخ و حتّی ادبیات غنی و جهان ما بی اطلاع هستند.
واژه های ملت و ملیّت آن هنگام می تواند مفهوم عملی پیدا کند که مردم کشورهای ساکن در فلات ایران (که در اثر تحولات و دگرگونی های سالهای اخیر بصورت کشورهای آزاد و ناوابسته در آمده اند) اتحادی اقتصادی و سیاسی - همچون کشورهای عضو اتحادیه اروپا - میان خود پدید آورند.
اگر کشورهای اروپایی با وجود فرهنگ و زبان های گوناگون و تاریخی سراسر آکنده از جنگ و خونریزی - بویژه دو جنگ خانمان برانداز اوّل و دوم جهانی - می توانند میان خود اتحادی را پدید آورند که بزرگترین قدرت اقتصادی جهانِ امروز را تشکیل دهد، چرا و به چه دلیل ما مردم سرزمین هایی که در درازای تاریخ دارای فرهنگ، آداب و رسوم، سُنّت ها و گاه زبان مشترک بوده و هستیم قادر به ایجاد چنین اتحادی نگردیم.
برای پدید آوردن چنین اتحادی از ملت ها و ملیّت های گوناگون منطقه، ضروری است که نخست مردم این کشورها به آزادی و مردمی سالاری به مفهوم واقعی دست یابند و زمامدارانی را برگزینند که در راستای منافع مشترک آنها اقدام کنند و این اتحاد را به سامان رسانند.
بی تردید اتحاد سامان یافته از این ملت ها، قدرت اقتصادی و سیاسی بزرگی را بنیان خواهد گذاشت و در معادلات و داد و ستدهای سیاسی - اقتصادی قدرت های آینده جهان، نقش تعیین کننده و بسزائی خواهد داشت.