اینجا و همیشه دریایی جاریست
جمشید پیمان
ماهیان تشنه
درمیان همهمه ی آب
کاوندگان دیده ی ابرند
و من ،
درمیان اندیشه های ابریم
قایقم را می راندم
ــ از برف و آرزو ــ
امواج صبح
در زیر پلک های ابرآشنایم
بی تاب برآمدنند
و دروازه های خواب
در ا فق آبی فرو ریخته اند .
بیابان بی سامان
در امتداد حیرت بیدار،
خیل همسفران را
با عزم دل هاشان همراه می کند
سایه ها فرو می ریزند
سیاهی ها در سیماب صبح
رنگ می بازند
و آسمان فلق
از هلهله ی پرواز شان سرشار می شود .
با من میگویم تو تـنها نیستی
نه اینجا و نه هرگز.
اینجا و همیشه دریایی جاریست
پر از موج و قایق
و ابرهایی که سترون نیستند
و پر از بها رند و باران .
دل و دیدگانم را
در آرزوها شان می شویم .
12ـ 12ـ 2006