25 September 2005

هدف اصلی واواک (وزارت اطلاعات و امنیت) همچنان مبارزه با مخالفین رژیم در تبعید است



ترجمه متن سخنرانی
منصور قدرخواه
در کنفرانس مطبوعاتی برلین



خانم ها و آقايان

من خیلی خوشحالم که در این کنفرانس چند تن از وب لوگ نویسهای کشورم که از طریق اینترنت با رژیم حاکم مبارزه میکنند حضور دارند. این یک جبهه جدید اما بسیار جدی برای تشنگان آزادیست.

من در اين كنفرانس مطبوعاتي تلاش رژيم ملايان براي امتداد ديکتاتوري و سانسور مطبوعاتي و ايجاد جو ترور و وحشت بعد از روي کارآمدن احمدي نژاد در ايران به خارج از مرزهاي ايران بويژه کشور آلمان را افشا ميكنم.


ما در آلمان طعم تروريسم ملايان را در ماجراي ميكونوس چشيده ايم اما واقعيت اين است كه پليس مخفي رژيم ملايان فعاليت گسترده اي در آّلمان را دنبال ميكند كه با روي كار آمدن احمدي نژاد به آن ابعاد بسيارگسترده تري از گذشته داده است كه امنيت ايرانيان مقيم آّلمان و همينطور مباني اوليه دمكراسي در اين كشور منجمله آزادي بيان را به خطر مي اندازد.

من منصور قدرخواه, كارگردان,نويسنده, مدیر کانون هنرمندان ایرانی و سردبیر سايت ايران ليبرتي و عضو شوراي ملي مقاومت هستم که در سال 1979 به آلمان آمدم و از سال 1982 با همسرم که آلمانی میباشد خوشبخت زندگی میکنم و به فعاليتهاي افشاگرانه عليه رژيم بنيادگراي حاکم بر ايران از طریق فیلمسازی و کارهای رسانه ایی میپردازم و بویژه فثالیتهای سازمان مخفی جهنمی امنیت وتواک را افشاء مینمایم.


از فوریه سال 2003 سایتی بنام سایت ایران لیبرتی را اداره میکنم. این وب سایت در داخل و خارج ایران بدلیل اینکه روزانه چندین بار خبرها و مقالات جدید داردد و آرشیو بسیار بهره برداری میکنند همچنین ابغاد بسیار زیادی عکس کاریکاتورها و غیره را در اختیار بینندگانش قرار میدهد میگردد بسیار محبوب است .

فعاليتهاي ما در سايت ايران ليبرتي جنبهء فرهنگي هنري و خبري دارد و درضمن جنايات رژيم در عرصه نقض فاحش حقوق بشرو ماجراجويي هاي آن در بدست آوردن سلاحهاي اتمي را افشا ميکند.

اين سايت به چهار زبان شامل زبانهاي فارسي ، آلماني ، انگليسي و فرانسوي ، اطلاعات و اخبار را در اختيار بازديدکنندگان خود قرار ميدهد.

ایران لیبرتی (ایران آزاد) برای صلح ، آزادی و حذف همه تبعیضات و طلم و نابرابری مبارزه میکند و خواستار یک رفراندوم آزاد تحت نظر سازمان ملل میباشد. در این رفراندوم مردم باید تصمیم بگیرند که یک حکومت ولایت فقیهی اسلامی میخواهند و یا یک حکومت دمکراتیک مبتنی بر سکولاریسم (جدایی دین از دولت) .

خوب حال بروم سرموضوع کنفرانس :


ما در تاريخ 24 اوت 2005 در زمانی که من در مسافرت بودم متوجه شديم که سايت ايران ليبرتي مورد اخلال قرار گرفت ، و مسدود شده است.

در ابتدا فکر ميکرديم که اين يک مشکل تکنيکي است ولي توسط چندتن از کاربران که بصورت مرتب و دائم به سايت ايران ليبرتي و سايتهاي ديگر مراجعه ميکند خبر دار شديم که سايتهاي وابسته به پليس مخفي رژيم ملايان منجمله سايتهاي روشنا، سايت ايران ديدبان و سايت نگاه نو از تهاجم رژيم و عواملش به سايت ايران ليبرتي اعتراف ميکنند و مدعي ميشوند که آنها با شکايت به مراجع قانوني توانسته اند چنين کاري را انجام دهند.

منجمله سايت روشنا در تاريخ 24 اوت 2005 (زماني که ما هنوز از مسئله خبردار نبوديم) مدعي شده بود: « سايت ايران ليبرتي که توسط منصور قدرخواه راه اندازي شده بود توسط دادگاه دولت آلمان مسدود شده است

«انجمن روشنا عليه دستگاه تبليغاتي اين سازمان و افراد حقيقي و حقوقي که به آن توهين کرده اند از طريق دستگاه قضائي آلمان اقدام کرده و امروز وکيل انجمن روشنا به ما اطلاع داده که دستگاه قضائي آلمان دستور مسدود شدن سايت ايران ليبرتي را داده است

انجمن روشنا ، انجمني وابسته به وزارت اطلاعات در اطلاعيه شماره دو خود در 25 اوت 2005 يک روز بعد ، در تهديد آشکار به من هشدار داد كه اميدي به وكيلهاي گران قيمت نداشته باشم و اگر ادامه دهم نهايتا به دست رژيم خواهم افتاد.


«اگر به اميد وکيل هاي گران قيمت و کارهاي قانوني هستيد وضعيتي بهتر از ابراهيم خدا بنده نخواهيد داشت و زماني متوجه خواهيد شد که کار از کار گذشته... »


لازم به گفتن است که ابراهيم خدابنده توسط عوامل رژيم در سوريه ربوده شد و به ايران برده شد و الآن در زندان اوين هست .


ما به دنبال اين مسئله به وکيل خودمان مراجعه کرديم ، وکيل من آقاي رالف دورا مي باشد که در شهر فردن در استان نيدرزاکسون هست ، او را در جريان موضوع قرارداده ايم چرا که ما تا آن لحظه هيچ نامه يا شکايتي مبني بر اتهام يا کار خلاف قانون که انجام داده باشيم و اخطاري به ما داده باشه توسط هيچ کس و هيچ فردي داده نشده بود و شکايت هاي احتمالي و يا توطئه هاي وزرات اطلاعات چيزهاي است که ما بصورت سند و مدرک هنوز دريافت نکرده ايم .


مراجعه بارها و بارها وکيل رسمي ما چه از طريق فاکس و چه بصورت تلفني به شرکت خدمات دهنده يعني شرکت اوسو در شهر برمن به هيچ نتيجه اي نرسيد و هيچ چيزي که مبني بر يک عمل قانوني توسط اين شرکت بوده به ما داده نشده است.


فقط متوجه شده ايم که شرکت خدمات دهنده بدون هيچ دليل موجه قرارداد ما را بصورت يکطرفه و بدون اخطار قبلي و بدون دادن سند حقوقي قطع کرده است.


ضمنا در اولين عکس العمل ما قبل از آگاهي مطالب سايت هاي وزرات اطلاعات يک تهديد علني مواجه شديم که شرکت خدمات دهنده در يک تماس تلفني همسر من در پيگيري در مورد علت بسته شدن سايت بصورت علني گفته بود« حال او بدتر خواهد شد ، اگر که به اين کارها ادامه بده ».


كاملا مشخص بود كه مورد شانتاژ و سانسور رژيم در آلمان قرار گرفته ايم و سوال اين بود كه سايتهاي رژيم چگونه قبل از ما در جريان اين موضوع قرار گرفته اند:


لذا به دادگاه اداري برمن شکايت کرده و خواستار رسيدگي شديم. اينکه وزرات اطلاعات توانسته بود که اين شرکت را بطوري وارد عمل ننگين کند و او با تهديد و جواب ندادن به سئوالات ما برايمان نه تنها بسيار غيرعادي و مشکوک بود بلکه تهديدات که اگر از حق خود دفاع کنيد وضعتان بدتر خواهد شد مبين رسيدن چنگال ديكتاتوري ملايان به آلمان بود.

اما دادگاه اداری برمن با يک رسيدگي فوري حکم هاي زير را صادر کرد:

بدينوسيله دادگاه بدليل فوريت مسئله و بدون دادگاه و سئوال و جواب از طرف دعوا تصميم زير را ميگيرد:

يک طرف دعوا مجبور است که اف تي پي اکنت وب سايتهاي ايران ليبرتي دات کوم و ايران ليبرتي دت دي اي را آزاد کند.

دو در صورت تمرد حکم يک اين راي دادگاه طرف دعوا موظف ميشود که جريمه ايي به مبلغ 25.000 يورو بپردازد و در صورتيکه اين مبلغ از نمي تواند بپردازد حکم زندان تا 6 ماه صادر ميشود

سه طرف دعوا موظف است مخارج دادگاه و وکيل را بپردازد.

چهار ارزش دعوا 2000 يورو تعيين ميشود.


برمن بلومنتال 30.08.2005

دادگاه اداري

امضا شده شوردتار

قاضي اداره اداري


سوالي که در اين جا مطرح است اين است که وزرات اطلاعات چگونه توانسته اقدامي يعني سانسور يک از سايت هاي اپوزيسيون را در خاک آلمان انجام دهد؟

سوال دوم با وجود اينکه هيچ سند قانوني و دادگاهي در جريان نيست و نه ما و نه وکيل ما با همه تلاش نتوانسته ايم به چنين چيزي برسيم و آيا اين به معني گسترش سانسور از ايران به آلمان نيست ؟

سوم چگونه است که مامور وزرات اطلاعات مرا تهديد مي کنند که اگر پيگيري قانوني اقدام کنم به زندان اوين منتقل خواهم شد ؟

چهارم من از طرف آزاديخواهاني که براي آزادي کشورشان مبارزه مي کنند به ارگانهاي دولتي و غير دولتي و مطبوعاتي و ارگانهاي مدافع حقوق بشر و آزادي بيان و انديشه هشدار مي دهم که وزرات اطلاعات و دولت جديد احمدي نژاد تروريسم رايانه را که از ايران شروع کرده و بسياري از وب لاگ نويسها و فعالان اينترنتي را به سياهچالهاي مخوف خود انداخته و اين سانسور و فشار را ميخواهد به خارج از کشور به ويژه در آلمان گسترش دادهد.

مزدوران وزرات اطلاعات در سايت خود علني سايت هاي اپوزيسيون را تهديد کرده اند که اگر ماموران رژيم را افشاء کنند سرنوشتي مشابه سايت ايران ليبرتي خواهند داشت .


لازم است اينجا بخشي از سوابق امر را بگويم

يک ـ انجمن روشنا ماموران وزرات اطلاعات هستند که از تهران به آلمان اعزام شده اند.

دوم ـ يکي از آنها که محمد حسين سحاني که در اينجا سند موجود است:


سوم ـ علي قشقاوي

علي قشقاوي همان مزدوري است كه به اعتراف خودش براي نفوذ در سازمان مجاهدين خلق و انجام عمليات تروريستي عليه رهبران اين مقاومت در سال 1372 آموزش ديده و به خارج كشور اعزام شده است. او شخصا اعتراف كرده است : «در جلسهاي كه در اواخر فروردين72 در اطلاعات بابل , حاجي آقارضاپور و معاونش قربانعلي صادقي و سيدمصطفي سيدعليپور با من داشتند در اين زمينه توجيه شدم . آنها به من گفتند سعي كن در جاها و مكانهايي كه رهبري سازمان بيشترين رفت و آمد را دارد و ظاهر ميشود را براي ترور انتخاب كني . مثلاً گفتنددر سالن اجتماعات , رهبري آنان بيشتر ظاهر ميشود كه لازمهٌ آن براي ترور اين است كه شناسايي دقيق كنيد و راه ورود سلاح و مهمات را براي خودت پيدا كني . آنها گفتند كه اين كار هم با چند بار شناسايي انجام ميشود كه بعد از اينكه مطمئن شدي كه ميتواني سلاح را به داخل سالن اجتماعات وارد كني اقدام كن ... ».(كتاب كارتهاي سوخته وزارت اطلاعات چاپ 1381)

اما پس از اينكه اين مزدور توسط رزمندگان آزادي شناسايي و اخراج گرديد و به نزد رژيم ملايان برگشت , مجددا در بهمن ماه 1380 در هتل مرمر تهران كه محل اجراي ماموريتهاي وزارت اطلاعات رژيم است , براي طرحهاي جديد رژيم در خارج كشور آموزش ديد و به آلمان اعزام گرديد .

چهارم يک از ماموران رژيم بنام کريم حقي اعتراف مي کند، در اول فوريه 2001 او و ساير مزدوران هم بانداش در آلمان ، هلندو در نروژ در يک روز واحد توسط پليس امنيتي کشورها اخطار و مورد بازپرسي قرار گرفته اند و به آنها گفته شده که:

« مي دانيم با سازمان مخفي ايران در ارتباط هستيد . از آنها پول مي گيرد و کار هاي نشرياتي و خود را با پول آنها انجام مي دهيد. پليس به آنها اخطار کرده که چنين کاري امنيت شهروندان ما را تهديد مي کند و هرگز پذيرفته نيست

ـ جعفر بقال نژاد ماموري که در ماه يوني به تهران رفته و دو ماه در ايران بوده و در ماه يولي و بعد از انتخاب احمدي نژادي به کشور خودش يعني نروژ برگشته و دست به يک کار جاسوسي زده و ايجاد جو ترور و وحشت کرده.

او عکسهاي بسياري از هنرمندان و سياست مداران و مخالفين رژيم از جمله من را روي سايت خود گذاشته است که آدرس سايت نگاه نو نت است که در سمت چپ آن در روي عکسها کيليک بکنيد عکسهاي بسياري از سياستمدران و هنرمندان و فعالين و مخالفين رژيم ديده ميشود ، اين کار در همه ابعاد خودش يه شکل ترورسيم دارد يعني اينکه وزرات اطلاعات به ما اطلاع ميدهد که ما عکس هاي شما را داريم و مي دونيم که کجا هستيد و ميتوانيم شما را براحتي ترور کنيم .




قسمتی گزارش سازمان حراست از قانون اساسی 1999 ( با اینکه این گزارش کمی قدیمی است ولی همچنان از نطر محتواپي جدید است و نشان از بی عملی در مقابل فعالیتهای خطرناک وزارت اطلاعات در اروپا و آلمان دارد.)

« هدف اصلی واواک (وزارت اطلاعات و امنیت) همچنان مبارزه با مخالفین رژیم در تبعید است... سازمان مجاهدین خلق ایران و بازوی سیاسی آن شورای ملی مقاومت در جهان همچنان الویت ویژه ایی دارند. برای مبارزه با اپوزیسیون در تبعید رژیم ایران از انجمنهای باصطلاح فرهنگی استفاده میکند. این انجمن ها بدستور رژیم ساخته میشوند که منافع (رژیم) ایران را در جهتی که میخواهد تامین کند. باضافه اين فعاليتها تبلیغات ضد سازمان مجاهدین را توسط نشریات مختلف انجام میدهد که بخشی از آن توسط جداشدگان سازمان مجاهدین منتشر میشود. این تبلیعات سعی میکند خوانندگان را از سازمان رویگردان کند.

برای امور جاسوسی وزارت اطلاعات سعی در جذب هواداران سازمان و دیگر شهروندان ایرانی دارد. این روش اکثرا زمانی صورت میگیرد که ایرانیان تبعیدی به ایران مسافرت میکنند. در آنجا توسط واواک با آنها تماس برقرار میشود و بغضا با تهدید به سرکوب و شکنجه آنان یا خانواده اشان که در ایران زندگی میکنند آنها را مجبور به همکاری میکنند.»

میبینید که این شناسائی ها وجود دارد اما نتیجه گیری این مقامات که این گزارشات را مینویسند چیست؟!


زمان حال و نتیجه گیری ما

نتيجه گيري ما اين است که رژيم بعد از آمدن احمدي نژاد سرکوب را در داخل و ترورسيم را در خارج گسترش مي دهد و اين نمونه ترورسيم را رايانه که در آلمان شاهد آن هستيم و تهديدهاي که به دنبال دارد. میبینید که حتي مرا به عنوان هنرمند و فعال سياسي تا مرحله زندان اوين مي رساند يعني توسط آدم ربايي مرا مي توانند به زندان اوين ببرند.

من علاوه بر اينکه قرباني سانسور شده ام مورد تهديد ترور هم هستم.

از آنجا که همسر من که آلماني است و 25 سال با من زندگي مي کند و ما زندگي خوبي داريم اما او هميشه در وحشت و عذاب بسر مي برد . نامه اي به آقاي گرهارد شرودر صدراعظم آلمان نوشته است که شاهد براين مدعا است ( نامه را مي توانيد توي اسناد ما ببينيد.)

من شکايت قانوني خود را دنبال خواهم کرد و عليه سانسور و گسترش ترويسم رژيم مبارزه خواهم کرد، و از همه آزاديخواهان در اين کشور در آلمان و اروپا و مطبوعات، ارگانهاي حقوق بشري و مقامات تقاضاي کمک و همياري دارم.

با تشکر از توجه شما

.............

نامه خانم روت ماریا قدرخوا ه به صدر اعظم آلمان

http://zir-chatr-40tikke.blogspot.com/2005_08_01_zir-chatr-40tikke_archive.html

23 September 2005

بهروز سورن / سایت گزارشگران

مليتهای ساکن ايران
و رفتار سياسی مليٌون و پان ايرانيستها...
گفتگو با دكتر گلمراد مرادي فعال سياسي، محقق و صاحب نظر در مسائل ملي

گزارشگران:
آيا در مقايسه با قبل از واقعه سال 57 تغييری در نگاه حکومت به مليتهای ساکن ايران و رفتار سياسی مليون و پان ايرانيست ها می بينيد؟
دکتر مرادی:
اين پرسش شما از دو بخش مهم تشکيل شده. يکی تغيير در نگاه حکومت اسلامی در مقايسه با پيش از انقلاب به مليتهای ساکن ايران است و ديگری تغيير در سياست پان ايرانيستها و مليون هموطن درهمين رابطه است. البته اگر بنده پرسش را درست فهمیده باشم، درپاسخ به بخش اول آن، نخست باید عرض کنم که سیاست رژیم پیشین، یک سیاست ناسیونالیستی یک بعدی نسبت به ملیتهای ایران داشت و میکوشید آهسته آهسته مملکت را یک زبانه و یک فرهنگه و یک پارچه و یک دست کند و بدینوسیله ملیتهای اقلیت را مجبور به ادغام در ملت حاکم نماید که خوشبختانه موفقیت چندانی نداشت. اما حکومت اسلامی بعد از انقلاب 1357 و بر کناری رژیم سلطنتی، یک سیاست ناسیونال – مذهبی (ناسیونالیستی دو بعدی) را بکار گرفته و می گیرد. از طرفی می کوشد مذهب شیعه را در اقصا نقاط جامعه (بسیار شدید تر از زمان صفویه) جا بیاندازد و اگر منعش نکنند، حتا سنی های مسلمان ایران را از میان بردارد (همانگونه که برخی از رهبران سنی مذهب را به وسیله عوامل افراطی خود بقتل رساندند. نمونه بارز آن ملا ربیعی، پیشنماز سنی ها درشهر کرمانشاه بود) و زبان فارسی را هم که بدون اغراق چهل درصد آن عربی است، عربی تر نمایند و از طرف دیگر نیروهائی ازآنها که مسلمان شیعه هستند و حس ناسیونالیستی بسیار قویتری دارند، می کوشند، نه اینکه زبان دیگر ملیتها را (با شیوه های بسیار ابتدائی، من باب مثال، مسخره نمودن آذریها و کردها، اگر با لهجه حرف بزنند و غیره و دهاتی و نادان شمردن کسانی که به دیگر زبانها غیر از زبان فارسی تکلم کنند)، محو نمایند. تازه به این شیوه اکتفا نمی شود. در مدارس نیز، رسما به معلمان کرد و آذری و دیگر ملیتهای اقلیت دستور داده اند که آنها حق ندارند با محصلان دیگر ملیتها به زبان خود آنها پرسشهارا پاسخ بدهند و یا با آنها به زبان خودشا ن محاوره کنند. و نیز می کوشند فرهنگ این ملیتها را هم بطور سیستماتیک همانند زبان از میان بر دارند. برای نمونه شیوه لباس پوشیدن، اجرای اعیاد و مراسم خاص ملیتهای ایران و پیش از همه عقب نگهداشتن منطقه از نظر رشد اقتصادی در میان این ملیتها و غیره، متد های دیگری هستند که بکار گرفته می شوند. حالا اگر مثلا به ظاهر مجبور شده اند بیشتر از زمان شاه، زبان ملیتهای غیر حاکم را در برنامه های رادیو و تلویزیون بکار گیرند، اولا از جانبی تحت فشار نیروهای مترقی چه در داخل و چه در خارج از کشور قرار دارند که با ابتکارات شخصی و انتشار روزنامه و تدریس خصوصی زبان به نوجوانان و غیره این مسئله را بهرحال به حکومتگران تا حدودی تحمیل کرده اند و ازجانب دیگر بخشی از مسلمانان این ملیتها نیز آنان را در تنگنا قرار داده اند که مردم تبلیغات دینی را بیشتر زبان خود می فهمند و دوما بخاطر همین تبلیغ برای دین اسلام و مذهب شیعه هم شده، مجبورند ساعتهائی را برای رساندن اخبار رژیم و دیگر تبلیغات در رادیو و تلویزیون به این زبانها اختصاص دهند. تازه آنهم مورد اعتراض برخی از آیت الله های تند و ناسیونالیست قرار دارد. سیاست ملیت زدائی (زیر نام امت اسلام) و ضدیت با دیگر ملیتهای ساکن ایران عینا دیده می شود. نمونه مشخص آنست که هنوز هم بعد از 26 سال فرزندان کرد و آذری وبلوچ و غیره در مدارس امکان فراگیری به زبان مادری را بدست نیاورده اند. پس وضع ملیتها در سایه جمهوری اسلامی به مراتب بدتر از زمان گذشته شده است. اما در پاسخ به بخش دوم پرسشتان، باید عرض کنم که سیاست ملیون و پان ایرانیست ها نسبت به دیگر ملیتهای ایران، در جهت مثبت آن، تغییر فاحشی نموده است. یک مثال بسیار روشن عرض کنم که امروزه تقریبا اکثر ملی گرایان و قبل از هم پان ایرانیست ها قبول دارند که ایران یک کشور کثیرالملله است و اقوام یا ملیتهای گوناگون در این سر زمین زندگی می کنند و حتا اعتقاد دارند که فرهنگ و زبان و رسم و رسومات این ملیتها در کنار زبان و فرهنگ ملت حاکم باید تعلیم داده و حفظ شود که این یک نکته بسیار مهم است. مثال دیگر، حزب پان ایرانیست درپائیز سال 1383 یک اعلامیه مشترک با حزب دمکرات کردستان ایران مبنی بر اتحاد ملیتها (اقوام ایرانی) امضاء نموده و بدان طریق این حزب را بعنوان نماینده ملت کرد به رسمیت شناخته است که ما در بیست و چند سال پیش نمی توانستیم هیچ فکرش را هم بکنیم، که چنین اتفاقی بیافتد. بنظر بنده این یک گام، هرچند کوتاه ولی مثبت، در راه دمکراتیزه کردن یک سازمان سیاسی است. بعلاوه بیشتر این ملی گرایان با استثناهائی کم، تجدید نظری جدی در سیاست گذشته خود نموده و به این نتیجه رسیده اند که نمی توان با سرکوب یا نادیده گرفتن دگر اندیشان و دیگر ملیتهای ساکن ایران حکومت نمود و باید در راه دمکراسی گام بر داشت. زیرا در جامعه ما دمکراسی بدون شناسائی حقوق ملیتها و یا بقول آنها اقوام ایرانی هیچ معنا و مفهومی نمی تواند داشته باشد. در پایان مقایسه ای در رابطه با سیاست رژیمهای پیشین و کنونی، برای نمونه درمناطق کردستان خالی ازفاید نیست. در زمان شاه تمام پست های کلیدی در شهرها و استانهای کردنشین مانند رؤسای ادارات، از قبیل مرزبانی، شهربانی، ژاندارمری، دادگستری، فرماندارها و استاندارها و غیره از اصفهان وکرمان وتهران و شیراز ودیگر شهرهای غیر کرد انتخاب و فرستاده می شدند. در زمان جمهوری اسلامی این سنت حفظ گردید و بعلاوه آنها همه امامان جمعه و پیشنمازها نیز غیر کرد انتخاب می شوند و به آن دسته اول اضافه گردیدند. یک داستانی را به صورت مزاح (جوک) تعریف می کنند، چون دارای مفهوم سیاسی است، من نیز در اینجا می آورم. آقای ططری که به عنوان نماینده کرمانشاه دو دوره در مجلس جمهوری اسلامی حضور داشته، روزی حالا به قصد یا تصادفی درآن مجلس روی صندلی نماینده اصفهان می نشیند. این آقای نماینده سر می رسد و میگوید: آقای ططری شما روی کرسی من نشسته اید، ممکن است خواهش کنم جا را عوض کنید. ططری در جواب میگوید، آقا اینهمه صندلی خالی است روی یکی از آنها بنشینید. ولی این آقای نمایده اصفهان بر حرف خود تأکید میورزد و میگوید، آقا این جای همیشگی من است. ناگهان ططری رو به دیگر نمایندگان مجلس میکند و میگوید: آقایان ملاحظه میفرمائید، من بعنوان یک کرد فقط یک ساعت روی صندلی نماینده اصفهان نشسته ام، این آقا، بنده را تحمل نمی کند، ولی آقای زرندی اصفهانی 20 سال است کرسی امام جمعه شهر کرمانشاه را اشغال نموده و ما جرأت نمی کنیم چیزی بگوئیم! آخر این چه عدالتی است؟! گزارشگران: بنظر میاید که مسئله زبان / کلیدی ترین موضوع و مطالبه در میان ملیت های ساکن ایران است. آیا شما نیز چنین فکر میکنید؟ دکتر گلمراد مرادی: بله کاملا درست است، منهم معتقدم که زبان وسیله قوام یک ملت است.
زبان و ادبیات است که ملتی را سر پا نگهمیدارد و به آن هویت ملی می دهد. اگر لازم باشد در این باره بیشتر توضیح خواهم داد
گزارشگران:
اختلاف نظر حول موضوع ملیت ها در میان نبروهای مخالف جمهوری اسلامی از جمله گرهی ترین و مهم ترین موانع موجود برای نیل به اتحاد وسیع علیه استبداد حاکم است. چنانچه شما نیز این نظر را درست میدانید آیا میتوان با داده های موجود در میان نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به همگامی و اقدام مشترک این نیروها هر چند موقت و ناپایدار در مبارزه علیه حاکمیت امید بست؟
متن کامل
گزارشگران

شکل امروزی "اوردالی" در ایران، با نام "بازجویی فنی" رواج دارد


شکل امروزی "اوردالی" در ایران، با نام "بازجویی فنی" رواج دارد

محمدرضا نسب عبداللهی

یکی از روش هایی که در طول تاریخ برای تعقیب و کشف جرم به کار گرفته می شده،سیستم اتهامی بوده است.از نظر تاریخی این سیستم،کهنه ترین روش رسیدگی به پرونده های قضایی است.در سیتم اتهامی،مهم ترین راهکار اثبات حقایق،یاری جستن از روش "اوردالی"(ordalie)بوده است.به این ترتیب که هرگاه "متهم"برای اثبات بی گناهی خود نمی توانسته است دلیلی بیاورد،سوگند او نیز پذیرفته نمی شده است و ناگزیر به اوردالی تن می داد.اوردالی دارای دو روش "گرم" و "سرد" بوده است.در روش گرم از روغن داغ یا آتش و یا آهن گداخته و در روش سرد از زهرهای مختلف برای اثبات بی گناهی متهم بیچاره استفاده می شده است.به عنوان نمونه متهم را به داخل آتش می انداختند،چنانچه سالم بیرون می آمد،بی گناهی او ثابت می شد.
در سیستم اتهامی دو ویژگی آشکار است:نخست آنکه متهم در ذات خود مجرم انگاشته می شود.دوم آنکه در این سیستم متهم باید با تحمل شکنجه های وحشتناک،بی گناهی خود را ثابت کند.
هر چند سیستم اتهامی،روشی کهنه است و به گذشته های دور تاریخ تعلق دارد ولی این سیستم کهنه ی تاریخی،در تاریخ جا نمانده است و همگام با آن،جلو آمده است.
شکل امروزی "اوردالی" در ایران،با نام "بازجویی فنی" رواج دارد.عبارت "بازجویی فنی"برای خوانندگان روزنامه ها،نامی ناآشنا نیست.هر جا در صفحات حوادث روزنامه ها،رخدادی نقل شده است،در متن آن به "بازجویی فنی" اداره ی آگاهی(وابسته به نیروی انتظامی حکومت ایران)نیز اشاره ای شده است.
بازجویی فنی چیست؟
به سخن کوتاه،در ایران با حکم دادگاه،متهمان برای تحقیقات به اداره ی آگاهی تحویل داده می شوند.در اداره ی آگاهی اما تحقیقات با آنچه که در معرفی این کلمه در دیکشنری ها آمده است،معنای متفاوتی دارد.دامنه ی تحقیقات در اداره ی آگاهی از "سیلی زدن به متهم تا آزارهای شدید جسمی و روحی" را در بر می گیرد.
در مدتی که در زندان و در میان زندانیان عادی و غیر سیاسی بودم از فرصت استفاده کردم و با جمع زیادی از زندانی ها به گفت و گو نشستم.همه ی آن هایی که در این گفت و گوها شرکت می کردند؛با نفرت از بازجویی های اداره ی آگاهی سخن می گفتند.تعدادی هم بودند که با نمایان کردن آثار آزارهای جسمی،از ستمی که بر آن ها رفته بود،پرده بر می داشتند.شکنجه هایی مانند"جوجه کباب،دستبند قپانی،آویزان کردن و...". آن ها می گفتند زیر این شکنجه ها،آدمی به جرم های ناکرده هم اقرار می کند.بازجویی فنی یعنی همین.از این روست که هرگاه در متن خبری به نام "بازجویی فنی"بر می خورم؛حال و روز ناگوار متهم نگون بخت به سان فیلمی در مقابل دیدگانم به نمایش در می آید.
زندانیان عادی از اینکه کمتر کسی به سخن آن ها گوش می دهد،گلایه داشتند.آن روزهایی که در زندان بودم با خود پیمان بستم که پس از آزادی،از درد آن ها که درد بسیاری از زندانیان عادی است،سخن بگویم و امروز چنین کرده ام.هر چند که می دانم حال و روز آن ها تفاوتی نخواهد کرد و این برایم بسیار آزار دهنده است.

http://mortad.blogsky.com/?PostId=10


22 September 2005

خاطراتی پراکنده از روزنامه‌های اصلاح‌طلب


خاطراتی پراکنده از روزنامه‌های اصلاح‌طلب

نيک آهنگ کوثر


روز پنجشنبه با احساس بدی سر کار رفتم. یعنی منتظر وقوع اتفاقی بودم، نه تنها من، بلکه خیلی‌ از روزنامه‌نگاران همین احساس را داشتند. باید قیافه بچه‌های تحریریه را می‌دیدی تا می فهمیدی اضطراب یعنی چه.

بعضی‌ها آن روز به طور ناخودآگاه زیادی سمت پنجره‌ها می رفتند تا ببینند بیرون خبری هست یا نه؟ گروه‌های مختلف راهی مصلی شده بودند، از جمله نیروهای بسیج.

نزدیک ظهر بود که یکی از بچه‌ها صدای رادیو را بلند کرد. حمله رهبر به مطبوعاتی که پایگاه دشمن شده بودند...یا حضرت عباس! و چند دقیقه بعد، از مردم خواسته شد که سر خود اقدام نکنند و قوه قضائیه کار را در دست بگیرد.

آن روز تحریریه بیش از حد شلوغ بود. انگار بیشتر بچه‌های صبح امروز و آفتاب امروز حاضر بودند. اتفاقات چند ماه اخیر را می‌شد جور دیگری دید؛ حمله آیت‌الله مصباح یزدی به مطبوعات و روزنامه‌نگاران در نماز جمعه، ماجرای تحصن قم، انتخاباتی که مطبوعات نقش زیادی در پیروزی دوم خردادی‌ها داشتند، ترور حجاریان، اصلاح قانون مطبوعات و امروز...حالا پایگاه دشمن هم شدیم.

راستش احساس درد بدی تمام وجودم را گرفت. انگار روزنامه کیهان دارد مملکت را به جلو می‌برد. و از آن بدتر، چرا خاتمی ساکت است؟ یعنی چه اتفاقی دارد می افتد.

بوی باروت می‌آمد.

عصر که به خانه رفتم، با تاسف به آرشیو کاریکاتورهایم نگاه می‌کردم. با چه احساسی و با چه امیدی این همه کار را بعد از دوم خرداد کشیده بودم. و می‌دانستم سخنرانی رهبر در مصلی معنایش چیست. شانس آوردیم دوران آیت‌الله خمینی نبودیم! حد اقل فضا از آن سال‌ها خیلی بهتر شده بود و مطمئنا به خاطر اتهاماتی اینچنین، سر از خاوران در می‌آوردیم.

روز بعدش شنیدم که مدیران مسوول با مهاجرانی جلسه‌ای دارند تا در باب سخنان رهبر مشورت کنند. یعنی امیدوار بودند فرجی بشود؟ همه اتفاقات مورد نظر جناح راست قبل از افتادن مجلس به دست جناح چپ داشت می افتاد.

جلسه مدیران مسوول روز شنبه با مهاجرانی برگزار شد. خیلی‌ها متعجب از اینکه متبوعات پایگاه دشمن شناخته شده بود.


***

روز شنبه ۳ اردیبهشت، یکی از تاریخی‌ترین و در عین حال تلخ‌ترین روزهای کاری مطبوعات ایران است. روزی که اکبر گنجی دستگیر شد. روزی که جلسه وزیر ارشاد با مدیران مسوول برای تبیین سخنان رهبری برگزار، و نتیجه‌اش قتل عام مطبوعات در روز بعدش بود...



همه ما منتظر نتیجه جلسه مدیران مسوول با وزیر بودیم. آنهم با سخنانی همراه شد که به گمان من باعث تحریک قوه قضاییه گشت.


عمدا متن نسبتا کاملش را به نقل از ایسنا اینجا می آورم که تا حد ممکن چیزی از قلم نیافتد:



دكتر سيد عطاء الله مهاجراني وزير فرهنگ وارشاد اسلامي پس از جلسه‌ي مشترك بامديران مسؤول و سردبيران مطبوعات در جمع خبرنگاران حضور يافت و به پرسشهاي آنان پاسخ گفت.

وي با اشاره به نشست مشترك خود با مديران مسؤول مطبوعات كه پس از بيانات مقام معظم رهبري برگزار شده بود گفت: در اين جلسه ديدگاههاي مقام معظم رهبري در مورد مطبوعات مورد بحث و بررسي قرار گرفت و مديران مسؤول با توافق و همراهي نسبت به بيانات ايشان، از حمايت رهبر معظم انقلاب از تكثر و تنوع مطبوعات اظهار رضايت كردند.

مهاجراني افزود: هيچ كدام از مديران مسؤول شركت كننده در جلسه به اين باور نيستند كه در مطبوعه‌ي تحت اختيار آنان هيچ اشتباه و خطايي صورت نمي‌گيرد، اما در عين حال خواستار ديدار اعضاي هيات نظارت، انجمن صنفي و روزنامه‌نگاران با رهبري و رئيس جمهور شدند تا مسائل را رودرو با آنان مطرح كنند.

وي در پاسخ به پرسش خبرنگار كيهان در مورد توصيه‌اش به روزنامه‌نگاران مبني بر اين كه با صبوري و مدارا مطلب بنويسند اظهار داشت: به برخي از نظراتي كه در روزنامه‌ها مطرح مي‌شود توسط عده‌اي از نمايندگان و گاه برخي روزنامه‌نگاران ديگر به ديد مطالب خائنانه نگريسته مي‌شود و از آن روزنامه‌نگاران با واژه‌ي خائن ياد مي‌شود . از اين رو واژه‌ي مدارا، را به اين دليل به كار برده‌ام كه خود روزنامه‌نگاران مطلبي را ننويسند كه موجبات مخدوش شدن فضا عليه آنان را ايجاد كند.

مهاجراني در پاسخ به پرسش ديگر در مورد اين كه آيا تعريف روشني از نگراني‌هايي كه از سوي مقامات ايراني در مورد به خطر افتادن امنيت ملي ، نظم عمومي و مقدسات ابراز مي‌شود وجود دارد، گفت: به نظرمن اگر يك بار قانون مطبوعات را بخوانيم در تفسير مباحث مطرح شده با مشكل مواجه نخواهيم شد. مطبوعات طبق قانون اساسي در بيان مطالب آزادند مگر آنكه در مباني ديني و حقوق عمومي اخلال كنند.

وي در پاسخ به پرسش خبرنگار راديو فرانسه مبني بر اظهار گله‌مندي برخي مديران مسؤول مطبوعات از بيانات مقام رهبريرهبري نيستند و از طرفي هم وجود خطا و اشتباه در مطبوعه‌ي تحت نظارت خود را نيز انكار نمي‌كنند. مديران مسؤول معتقدند اگر نفوذي يا عنصر ضد انقلابي در مطبوعات باشد جستجو براي يافتن او وظيفه‌ي دستگاههاي اطلاعاتي كشور است و از سويي تنها در مطبوعات نبايد به دنبال نفوذي‌ها و عناصر ضد انقلاب گشت، چنانچه اين افراد حتي در تاريخ انقلاب به حزب رياست جمهوري نيز رخنه كردند و باعث شهادت تعداد زيادي از مسؤولان كشور شوند.
درباره‌ي تبديل مطبوعات به پايگاه دشمن ، تصريح كرد: مجموعه‌ي مديران مسؤول ما افراد شناخته شده‌اي هستند و سوابق مشخص در انقلاب دارند. حرف بسياري از آنان اين بود كه در موضع دشمن نسبت به نظام و

وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي همچنين درباره‌ي خروج مطبوعات از فضاي بحران و عصبيت گفت: ما نبايد دچار اين اشتباه شويم كه مطبوعات بحرانها را ايجاد مي‌كنند و مطبوعات در يك فضاي بحراني زندگي و آن را گزارش مي‌كنند و گرنه مگر قضيه‌ي قتل‌هاي زنجيره‌اي حادثه‌ي كوي يا ترور حجاريان را مطبوعات ايجاد كردند؟ مطبوعات فقط به آنچه به عنوان نقطه‌هاي بحران در جامعه اتفاق مي‌افتد مي‌پردازند و البته بزرگنمايي‌ها و كوچك‌نمايي‌هايي هم مي‌كنند.

مهاجراني در پاسخ به اظهارات خبرنگار جوان مبني بر اين كه وي به دنبال ارائه يك تصوير شفاف و بدون خش از مطبوعات است و هنوز نظر صريح خود رادر مورد بيانات رهبري مبني بر اين كه برخي مطبوعات به پايگاه دشمن تبديل شده‌اند، بيان نكرده است اظهار داشت: نظر من اين نيست كه مطبوعات مثل آينه‌هايي صاف و شفاف همه حقايق را انعكاس مي‌دهند . همان طور كه گفتم خود مديران مسؤول و روزنامه‌نگاران به وجود خطا و اشتباه در كارشان اعتراف مي‌كنند و تعداد تذكرهايي كه معاونت مطبوعاتي و هيات نظارت به آنها مي‌دهد هم نشان دهنده‌ي اين عقيده‌ي ماست. مديران مسؤول شركت كننده در جلسه مي‌خواستند گله‌مندي خود را از اين سخن رهبري به عنوان پدري شفيق به گوش ايشان برسانند. خود مقام رهبري هم در سخنراني خود از سلامت بسياري از روزنامه‌نگاران و مديران مسؤول ياد كردند، مديران مسؤول معتقدند اگر احساس كنند كه ثمره‌ي كار آنان دشمني است خودشان روزنامه‌هايشان را تعطيل خواهند كرد.

وي در پاسخ به پرسش خبرنگار جام‌جم مبني بر اين كه چرا پس از بيانات مقام رهبري با اين سرعت مديران مسوول را جمع و با آنان صحبت كرديد، تصريح كرد: اين جلسه چهارمين جلسه‌ي مشترك ما با مديران مسؤول در طول ماه گذشته بود. اگر اين جلسه را نمي‌گذاشتيم حضرتعالي گله‌ مي‌كرديد كه چرا پس از بيانات رهبري تشكيل جلسه نداديد؟ و حالا هم كه نشست مشترك برگزار شده است اين طور مي گوييد.

وي در پاسخ به خبرنگار جام‌جم كه از وي پرسيد آيادر جلسه‌ به نقطه‌ي مشتركي رسيده‌ايد و فكر نمي‌كنيد اگر دغدغه‌هاي رهبري با اين جلسات حل شده بود ، آن را آن گونه مطرح نمي‌كردند؟ گفت: ما متناسب با تواناهايي خود و در محدوده‌ي قانون عمل كرده‌ايم.

سخنگوي دولت در پاسخ به پرسش هفته‌نامه‌ي شما مبني بر اين كه چرا سخنگوي دولت معتقد به قانونگرايي هنوز موضع خود را در مورد مسائل مختلف از جمله كنفرانس برلين مطرح نكرده است؟ و اين انتقادات از زبان اعضاي ديگر كابينه چون وزير آموزش و پرورش مطرح مي‌شوند اظهار داشت: وقتي بحثي در كابينه مطرح نشده باشد سخنگوي دولت هم نمي‌تواند اظهار نظري نمايد و من هم ضرورت ندارد هر بحثي را به عنوان سخنگوي دولت مطرح كنم.

وي در پاسخ به ديگر پرسش خبرنگار جام جم مبني بر اين كه صبح امروز عليرغم وجود مشكل قانوني به كار خود ادامه مي‌دهد، آيا اگر اين اتفاق براي روزنامه‌هاي رسالت و يا نشريه شما افتاده بود چنين همكاري صورت مي‌گرفت؟ اظهار داشت: در مورد روزنامه ‌صبح امروز همه مي‌دانند كه آقاي حجاريان هوشمندي كامل خود را به دست آورده است وشبهه‌ي عدم نظارت وي بر روزنامه از بين رفته است . از سويي من مطمئن هستم اتفاقي كه براي حجاريان افتاد براي مديران مسؤول رسالت و شما نخواهد افتاد.

دكتر مهاجراني در پاسخ به پرسش هفته‌نامه‌ي سياست در مورد شركت جمليه كديور در كنفرانس برلين ضمن انتقاد از مطلب نقل قول شده از قول وي در مورد شمس‌الواعظين در اين هفته‌نامه گفت: خانم كديور به عنوان يك فرد صاحب‌نظر و صاحب راي،ايشان جانانه‌ترين ومتين‌ترين دفاع را از نظام جمهوري اسلامي و انقلاب كرده‌اند. از سوي ديگر شركت كنندگان در اين كنفرانس نيز كه از درون نظام به آنجا رفته بودند و ما آنها را به بيرون نظام پرت كرديم نيز خواستار پخش كامل فيلم هستند. آقاي جلايي‌پور مي‌گفت: آنها به ما مي‌گفتند شما مزدوران رژيم ايران براي دفاع از آن هستيد و در داخل هم ما را ضد نظام مي‌دانند . من فكر مي‌كنم افراد شركت كننده در كنفرانس بايد متن سخنرانيها را به صورت كامل چاپ كنند و فيلم كامل آنرا ، نه فيلم مونتاژ شده نيم ساعته رادر اختيار مردم بگذارند. مواضع خود را در مورد اين كنفرانس اعلام كرده است و امروز هم در نامه‌اي از آقاي لاريجاني خواسته‌اند كه صدا وسيما متن سخنرانيهاي افراد را به طور كامل پخش كند. اگر اين فيلم پخش شود خواهيد ديد كه

وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در پاسخ به پرسش خبرنگار آسوشيتدپرس مبني بر ارزيابي وي از سخنان شفاف خاتمي در مورد تبيين اصلاحات گفت: من نظر ايشان را قبول دارم .حرفهاي رئيس جمهور جمع‌بندي نظرات مطرح شده‌ي توسط وي در گذشته بود. ايشان اصلاحات را حركتي از درون نظام و نه در برابر آن تبيين كرد و در حقيقت سخنان كساني مثل آقاي جواد لاريجاني كه اتفاقات كنفرانس برلين را به حساب اصلاحات گذاشتند كم‌لطفي و بي‌انصافي است.

وي در پاسخ به پرسش خبرنگار ابرار درباره‌ي بيانات رهبري مبني بر اين كه مطبوعات با نصيحت اصلاح نمي‌شوند، اظهار داشت: مساله نصيحت مطرح نيست. بالاخره قانون مطبوعات فراتر از نصيحت است و ما از تمام امكان قانوني خود براي اصلاح مطبوعات استفاده مي‌كنيم و اگر درست نشدند از اختيارات هيات نظارت نيز استفاده خواهيم كرد. اما به اين نكته توجه كنيد كه مقام رهبري از حضور چهره‌هاي نفاق چون عبدالله بن ابي‌ها سخن گفتند ،در زمان پيامبر رفتار او با همين عبدالله ‌بن ابي‌ جالب است با وي هيچ برخورد غيرقانوني نشد تا اينكه نفاق وي بر خانواده‌اش آشكار شد وحتي فرزندان وي نيز او را طرد كردند.

وي در مورد ترميم كابينه و احتمال تغيير مديريت در وزارتخانه‌ي متبوعش گفت: تمام صحبت‌هايي كه با من انجام شده در مورد ادامه‌ي كارم در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است.

مهاجراني در پاسخ به پرسش خبرنگار رسالت درباره‌ي برخورد با مصاديق ده پانزده روزنامه‌اي كه مقام رهبري از آن ياد كرد، گفت: ما طرحي براي برخورد با اين روزنامه‌ها نداريم. و فقط در حيطه‌ي قانون و اختيارات هيات نظارت در مورد آنها عمل مي‌كنيم. وزارت ارشاد در موضع برخورد با روزنامه‌ها نيست و اين اختيار را ندارد .وظيفه‌ي ما تلاش براي رفع دغدغه‌ها در حيطه‌ي قانون است در مورد مصاديقي هم كه اشاراتي كرديد حتما منظورتان روزنامه‌ي صبح امروز و عصر آزادگان است كه اولي مدير مسؤولش در بيمارستان و دومي سردبيرش به همراه يكي از اعضاي شوراي سردبيري در زندان است. آيا گمان مي‌كنيد،با اين‌ها بيش از اين بايد برخورد شود يا آنها را بايد اعدام كرد؟

وي در پاسخ به اظهارات خبرنگاري مبني بر اينكه برخورد با مطبوعات خواست رهبري است، گفت: من نظر خودم را مي‌گويم ولي اگر شما انتظار داريد روزنامه‌ها بدون توجيه قانوني تعطيل شوند امكان ندارد چنانكه مقام رهبري هم در بيانات خود به بحث لزوم توجه به قانون اشاره كردند.

مهاجراني تاكيد كرد: اگر روزي قرار باشد بين جايگاه وزارت و تبديل شدن به وسيله اي براي برخورد غير قانوني با مطبوعات يكي را برگزينم قطعا وزارتخانه را ترك خواهم كرد.

وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در پاسخ به پرسش خبرنگار بيان در مورد بازنگري در قانون مطبوعات از سوي وزارتخانه متبوع خود پس از تشكيل مجلس ششم گفت: خود نمايندگان مجلس ششم اين بازنگري را انجام خواهند داد و نيازي به اقدام دولت نيست. در مورد اصلاحيه هم بايد بگويم كه برخي بندهاي مهم آن چون حذف هيات منصفه خوشبختانه راي نياورد و ما هم در مجلس گفتيم كه هيچ قانوني ابدي نيست. البته آقاي ساوجي هم در پاسخ ما گفتند كه هيچ وزيري هم ابدي نيست.

وي در پاسخ به پرسش خبرنگار ايسنا در مورد بيانيه‌ي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و پيگيري دخالت‌ نهادهاي نظامي در مباحث فرهنگي از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اظهار داشت: ما در جلسات مختلفي، با فرماندهان سپاه از جمله سردار وحيدي صحبت كرده‌ايم و سعي داريم برخي سوء تفاهم‌ها را از بين ببريم و به نقاط مشتركي دست پيدا كنيم.

دكتر مهاجراني در مورد پخش فيلم كنفرانس برلين از صدا وسيما گفت:چنين حوادثي براي بسياري از مسؤولان كشور اتفاق افتاده است. بارها به خود من با تخم‌مرغ حمله كردند و حتي در يكي از اجلاس‌هاي يونسكو آقاي مايور بعد از حمله‌ي منافقان از جاي خود بلند شد و لباس مرا تميز كرد و اين يكي از رسواييهاي بزرگ ضد انقلاب بود كه هيچ گاه از صدا و سيما پخش نشد. كار صدا و سيما باعث شد شعارهاي ضد انقلاب كه به گفته‌ي يكي از آنان خيلي بايد تلاش مي‌كردند كه از تلويزيون ايران پخش شود به گوش ايرانيان برسد.

وي بابيان اين نكته كه تنها راه اصلاح اين قضيه پخش فيلم كامل آن است اظهار داشت: يكي از مسائلي كه باعث گله‌مندي برخي از دوستان از مطبوعات مي‌شد ، چاپ عكس زنان بد‌حجاب در هفته‌نامه‌هاي كم تيراژ بود اما هيچ كس در مورد پخش فيلم رقص يك زن نيمه عريان اعتراض نمي‌كند.

مهاجراني با تاكيد بر اين نكته كه فيلم پخش شده از صدا وسيما كاملا مونتاژ شده بود، افزود: سيما بدون رعايت انصاف و اخلاق و عقلانيت اين فيلم را نشان داد كه حتي نويسنده‌ي كتاب هويت از آن به عنوان ادامه‌ي برنامه‌ي هويت ياد كرده است. اميدوارم اين آخرين دسته‌گلي باشد كه در اين موارد به آب داده مي‌شود.

مهاجراني همچنين در مورد مطالب نوشته شده درروزنامه كيهان درمورد حضور كديور در اين كنفرانس اظهار داشت: كيهان نوشته بود خانم كديور كه چادري هستند چرا با طفل معصوم و نديمه‌اش در كنفرانس حضور يافت و آن صحنه‌ها را ديد بايد بگويم اولا خانم كديور در هنگام وقوع آن حوادث در سالن نبود و ثانيا كيهان دختر بزرگ مرا با نديمه‌ي همسرم اشتباه گرفته است.

وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در پايان در پاسخ به پرسش خبرنگار صبح امروز در مورد عدم حضور مديران مسؤول كيهان و رسالت در جلسه‌ گفت: در اين دفتر به روي هيچ كس بسته نيست و من خوشحال مي‌شدم اگر مديران مسؤول اين نشريات مانند خبرنگارانشان مي‌آمدند و انتقاداتشان را عنوان مي‌كردند. اين روزنامه‌ها پارسال هم به خيال تاثير بر استيضاح، جشنواره را تحريم كردند ولي امسال حضور دارند و غرفه‌ي كيهان يكي از بزرگترين غرفه‌هاست.

http://nikahang.blogspot.com/2005/09/blog-post_20.html
http://nikahang.blogspot.com/2005/09/blog-post_21.html

‏‎




20 September 2005

احمدي نژاد دستاورد هشت سال صدارت خاتمي است

به من چهل و پنج تا فحش بدهيد!

هادی خرسندی

آقاي احمدي نژاد دستاورد هشت سال صدارت خاتمي است.
احمدي نژاد از آسمان نيفتاد، شهردار پايتخت خاتمي بوووووووووووووود
نه خير. در انتخابات تقلب نشد. اگر تقلب شده بود آقاي خاتمي آنقدر شرف داشت که اعتراض کند يا لااقل به زبان بياورد يا لااقلتر، سلامت انتخابات را تأئيد نکند.
فحشم ميدهيد باشد. من مخلص شمايم. امروز درست آغاز چهل و پنجمين سالي است که برايتان طنز مينويسم. يک زماني هرروز مينوشتم و طنز روزانه در مطبوعات ايران با من شروع شد. در خارج کشور بيست و هشت سال است براتان نشريه طنز درميآورم. رژيم تروريست فرستاد به سراغم. (« ... عکس و آدرس خرسندي را سفارت جمهوري اسلامي در وين به تروريست هاي عرب داده بود .... » نميخواهم حرفش را بزنم.) اگر هشياري پليس انگليس نبود، الآن از شما فحش نميخوردم!
حالا فحشم ميدهيد؟ چهل و پنج تا بدهيد اقلاً. اما من چکار کنم با شما؟ با شما فحاشان در اقليت مانده! (عده تان مرتب کم ميشود اما حتي يکنفرتان براي من اهميت هزارنفر دارد.) چکار کنم با شما؟ با شما نازنينان فريب خورده و رها شده؟ چکار کنم؟

مهشید راستی


یادمان قتل عام زندانیان سیاسی / جلسه استکهلم/ کانون زندانیان سیاسی ایران در تبعید

سخنران بعدی نینا اقدم بود ...

نینا به همراه دختر نوپایش دستگیر شده بود. و سخنانش سالن را منقلب کرد. نینا میگفت که یکی از بازجویان دخترکش را در بغل داشت و بازجوی دیگر او را با چشمبند به تخت شکنجه بسته بود و میزد. در این حال نینا در میان کتک ها زجه و گریه دخترکش را نیز میشنید که فقط میتوانست بگوید : مامان ، نه !
در زندان دختر کوچکی که با بلوز رکابی قرمز و شلوار کردی میگردید ، توجه زندانیان را به خود جلب میکرد و عصای دست مادر که همیشه با چشمبند به اینجا و آنجا میرفت بود. دخترک در زندان مجبور بود بسیار بزرگتر از سن حقیقی خودش باشد ، چرا که نیاز مادر و دیگر زندانیان را به خود حس کرده بود. پفک هایی را که پاسداران به او میدادند ، در راهروی زندان به زندانیانی که با پاهای زخمی منتظر نوبت شکنجه خود بودند میداد و میگفت : عمو بخور ، پاهات اوخ شده. ( من در این جای صحبت های نینا ، به شدت گریه ام گرفت و به خاطر اینکه مزاحم سخنران و شنونده ها نباشم ، از سالن بیرون رفتم و صورتم را شستم و به سالن برگشتم) . نینا بعد از مدتی موفق میشود بچه را از زندان خارج کند و به پدر و مادرش بدهد. و در یکی از شب های زندان ، که در راهرو و در انتظار بازجویی نشسته بود، یکی از بازجویان که نینا او را بهروز میخواند ، به او گفت که دیگر چیزی از او نمیخواهند ، تمام اطلاعات را به دست آورده اند ، اما میخواهد او را بشکند . نینا میپرسد مثلا چه کار میخواهی بکنی و بازجو میگوید که کاری با او خواهد کرد که در خودش بشکند. نینا متوجه خلوت بودن بیش از حد و عدم رفت و آمد پاسداران به راهرو شد ولی شک نکرد. او میگوید باز هم حتی حدس نزد که بهروز چه خواهد کرد. تنها وقتی که دستان بهروز برای باز کردن تکمه های مانتویش به طرفش دراز شد شروع به داد زدن کرد و بازجو با استفاده از شالگردنش دهان نینا را میبندد ، و به او تجاوز میکند. نینا میگوید که حقیقتا همان شد که بازجو میگفت ، او در خود میشکند.
نینا دو بار اقدام به خودکشی میکند. یک بار با بریدن رگ دستش در زندان ، و بار دیگر با خوردن به یک باره قرصهایی که از درمانگاه زندان گرفته بود ، و هر دو بار نجات پیدا میکند.
مقامات زندان به نینا و پدرش ملاقات حضوری با حضور بازجو میدهند ، تا شاید پدر بتواند او را از خودکشی منصرف کند. نینا در مقابل سوالات پدر که چرا این کار را میکنی و ... اختیار از دست میدهد و به پدر میگوید که مورد تجاوز قرار گرفته است. صحنه ای که نینا از برخورد پدر تعریف میکند بسیار متاثر کننده است:
صورت پدر تغییر کرد. بدون اینکه چشم بر هم بزند ، و یا صدایی بشنوی ، اشک به پهنای چهره اش میریخت . اشکهایش را با دست زدود و گفت : من و مادرت دخترت را بزرگ میکنیم ، نگران ما نباش . هر کاری که فکر میکنی صلاح است انجام بده. و بلند شد و بدون اینکه سر برگرداند از اتاق خارج شد.
صداقت و صمیمیتی که در زبان و گفتار نینا بود همه را تحت تاثیر قرار داد. نینا گفت که هنوز بعد از سالها که از زندان خارج شده ست و به خارج از کشور آمده ، خود را زنی در هم شکسته میداند. یکی از دوستان زن در اینجا با صدای بلند به او گفت که آنچه می بیند زنی در هم شکسته نیست، بلکه زنی است مقاوم که بسیار محکم ایستاده است و دارد از ظلمی که بر او رفته است سخن میگوید وچنین کاری شجاعت و مقاومت بسیاری میخواهد


15 September 2005




تغیيرات به ظاهر ايجاد شده در بين نيروهاي خودي نظام

بیژن صف سری

بي شك يكي از مهمترين تبعات تعين رئيس جمهور جديد ،تغير اتي است كه در آرايش نيروهاي سياسي هوادار حاكميت ، بوجود آمده است ، افراد و صاحب منصباني كه تا پيش از اين ، بعنوان جزئي از تصميم گيران نظام ، در مجموعه ي قدرت قرار داشتند ، اما امروز با كناره گذاشته شدن آنها ، به لباس اپوريسيون در آمدند كه از جمله اين صاحب منصبان سابق ، رئيس مجلس ششم ، شيخ مهدي كروبيبر اپوزيسيون خارج از كشور نيز تاثير گذار باشد . از سوي ديگر صاحب منصبي چون هاشمي رفسنجاني كه تا پيش از انتخابات رياست جمهوري در باور همگان فردي متنفذ و تاثير گذار بر تصميم گيري هاي كلان نظام به نظر مي رسيد، پس از شكست در بازي قدرت، او هم با تاسيس حزبي جديد، نه همچون كروبي اما به گونه اي نا محسوس در جرگه معترضين به ساختار جديد نظام قرار گرفته است . است كه با تشكيل حزبي جديد نه تنها سعي در تصاحب جايگاه خاص در بين اپوزيسيون داخل كشور را دارد ، بلكه بنا دارد با بسط دامنه فعاليت حزب جديدالتاسيس خود در خارج از كشور ، آن هم در قالب راه اندازي شبكه تلويزيون ماهواره اي ،

النهايه اينكه امروز هر بريده دستي از قدرت ، در تب و تاب تاسيس حزب و تشكل سياسي است كه گويي رمزي در اين كارنهفته است و آنها ازكاشفان اين معمايند غافل كه " همه كس عقل خود را به كمال بيند و فرزند خود را به جمال " .
بهر روي در كنار اين همه جنب و جوشي كه براي ا يجاد حزب و تشكل هاي سياسي در بين صاحب منصبان بركنار شده از قدرت وجود دارد ، مردم تنها نظاره گري بيش نيستند اما با اين همه زمزمه هاي به وسعت همه اين آب و خاك طنين انداز است كه نشان از بي باوري مردم نسبت به تغیيرات به ظاهر ايجاد شده در بين نيرو هاي خودي نظام است . و طرح پرسشي را در اذهان عمومي ايجاد كرده است كه از قضا ي روزگار پاسخ آن نيز در نوع موضع گيري هاي امروز اين صاحب منصبان بر كنار شده و يا در حال بركناري ، به چشم مي آيد كه در يك جمله مي توان آن را خلاصه كرد " كنار نهاده شدن از قدرت " تنها دليل اين همه تب و تاب است كه دست شستن قدرت طلبان از اين عروس عجوزه هزارداماد قدرت ، بسيار سخت و ناگوار آمده و از همين رو براي تصاحب دوباره آن در تلاشند كه زهي خيال باطل كه " زمين شوره سنبل برنيارد ".


متن کامل
http://bijan-safsari.com/2005/09/blog-post.html

6 September 2005

چطور اين ها می توانستند دست به جناياتی در اين ابعاد بزنند



چطور اين ها می توانستند دست به جناياتی در اين ابعاد بزنند؟

سوسن آرام


هيچ فکر کرده ايد وقتی ,پيشوای مسلمين, دستور قتل عام هزاران زندانی سياسی را صادر کرد، باخود چه فکر می کرد ؟ آيا در خلوت خود, از عمل خود و از وجود خود شرمسار نبود؟
يا هيتلر وقتی که ميليونها يهودی را به کوره های آتش سوزی سپرد؟
يا استالين وقتی که قربانيان خود را به گولاک می فرستاد؟

...

چطور اين ها می توانستند دست به جناياتی در اين ابعاد بزنند؟

خيلی راحت!
در کمال خونسردی!
آن ها درست همانطور فکر می کردند که آقای مسعود بهنود
به مقاله ی آقای بهنود تحت عنوان ,گوارای عقلای عراق, مراجعه کنيد تا خودتان ببينيد. هدف وسيله را توجيه می کند

کلیپ مستند
مراسم یادبود در گلزار خاوران


با تشکر از پروانه آزادی

2 September 2005

جواد اسدیان

یادِ گل­های توفان زدهء خفته
در گورستان خاوران

جواد اسدیان
j-asadian@web.de


چیست پشت اینهمه سکوت

آنکه علفی تلخ به دندان می­گزد و تقدیر را در مشت گره کرده
بی­رؤیا و آسیمه بر صخره­ای نشسته است
خاموش در کمندِ نوحه و شگون
در منظر این تصویر بی­نام
کاروانی سیاه بر پل می­گذرد
رود مرده­ای بر دوش می­کشد
باز
و کسی
حک می­شود بر خالی سنگ
و غبار می­نشیند بر حفره­های خط
خطوط و روز در هرم هزار کوره حکایت می­کنند
نسیم ماسیده در انگاره و
ماه ورم کرده است
و خاطره­ها گس­ترند از واژهء تاریکِ تردید

دروازه­های جهان را موریانه خورده است

تو نیستی که بخوانم در خراباتِ این اتاق
غروب از کنار صخره گذشته است با تاولی بر پیشانی
سهره
ساقه­ای از ملال بر نوک گرفته
در شطِ غروب
در برزخ این سکوت
دور می­شود از خاطر آن نام
که غرورش را در مشت می­فشارد و علفی تلخ به دندان می­گزد

توفانی آکنده از خاک می­چرخد در سرم
زبان بگشا اندوههء من از این سپس
که تقدیر در سراشیب ناگزیر
بیشتر از بهانه­ای
دیگر
نیست

1 September 2005

گلزار خاوران چون سند جنایت جمهوری اسلامی در تاریخ باقی خواهد ماند

گلزار خاوران
چون سند جنایت جمهوری اسلامی

در تاریخ باقی خواهد ماند

سازمان زنان هشت مارس




کوشیدند فراموش شود. پشت دیوارهای زندان هزاران زندانی سیاسی را قتل عام کردند و در تاریکی شبهای مرداد و شهریور 67، بی نام و نشان، در گورهای دسته جمعی دفنشان کردند. سخن گفتن از ایده ها و از مبارزاتشان را قدغن کردند. فکر کردند با به مسلخ بردن مبارزینی که کمر به تعمیق انقلاب بسته بودند می شود تا ابد بر مسند چپاول و ستم لم داد. فکر کردند می توان با شمشیر، رویای رهائی را در ذهن مردم کشت. ولی سران جمهوری اسلامی کور خوانده بودند. با وجود رعب و سرکوب، خانواده های شجاع این مبارزین، خاوران را گلزاری کردند برای گرامی داشت خاطره از دست رفتگانشان، و سندی بر جنایت رژیمی که با سرکوب یک انقلاب مردمی به قدرت رسید.

کوشیدند فراموش شود. ردای «اصلاحات» به بر کردند و شعار آشتی ملی سر دادند. گفتند به دنیا بنگرید، آرمان خواهی به تاریخ پیوست. زمان، زمان تساهل است. عده ای از روشنفکران را با خود همراه کردند، مردم را به پای صندوق های رای کشاندند و کوشیدند این بار با زهر ایدئولوژیک، رویای رهائی را در ذهن مردم بکشند. و شمشیرهایشان را در زیر بیرق تسامح و تساهل به کار گرفتند. اولین حرکت جدی دانشجویان را به خون کشیدند، ابتدائی ترین خواسته های زنان را به هیچ گرفتند، روشنفکران معترض را بزدلانه قطعه قطعه کردند.... ولی امید به رهائی در دل مردم زنده ماند و نسلی نوین در جستجوی تاریخ، در پی دستیابی به تجارب مبارزه برای دنیایی دیگر، به گلزار خاوران روی آورد.

کوشیدند فراموش شود. عده ای از بانیان این رژیم، کسانی که در سرکوب انقلاب و کشتار مبارزین نقش داشتند، به هیبت «اپوزیسیون» در آمدند. خواستند تعریف زندانی سیاسی را تغییر دهند و آنرا به زندانیان «خودی» محدود کنند. کوشیدند دستگاه عریض و طویل سلطه و سرکوب و فساد جمهوری اسلامی را به یک فرد، و یا چند بند قانون خلاصه کنند تا بلکه مبارزات رو به رشد مردم را در جهتی سوق دهند که کلیت نظام، با کمی دستکاری، حفظ شود. ولی مبارزات زنان، کارگران، پرستاران و معلمان و بویژه مبارزات اخیر مردم کردستان صدایشان را به حاشیه راند.

هفده سال از قتل عام زندانیان سیاسی می گذرد. هفده سال است که پیکار خاطره ها به اشکال مختلف ادامه دارد. امروز طرح تبدیل گلزار خاوران به یک گورستان عمومی ترفند دیگر رژیم است برای حذف خاطره مبارزینی که آرمان ها و مبارزاتشان تاریخ را رقم می زند. جدال برای حفظ این سند جنایت، بخش مهمی از مبارزه کل مردم ایران برای ساختن جامعه ای نوین و آزاد و دمکراتیک است چرا که بدون تعیین تکلیف با نظام و دولتمدارانی که بانیان چنین جنایاتی اند، پیشروی به سوی جامعه ای بدون زندان، شکنجه، اعدام و سنگسار، جامعه ای رها از هرگونه نابرابری، ممکن نیست.

-----------------


۱۷ سال پس از قتل عام زندانيان سياسي
تابستان ۱۳۶۷

۱۳ سال پس از ترور ميکونوس
سپتامبر ۱۹۹۲



برنامه:

پروفسور اولريش آلبرشت
(استاد دانشگاه آزاد برلن)
آلمان و جمهوری اسلامی ایران

محمد رضا معينی
پاريس (فعال حقوق بشر و سردبير سايت بيداران)
زندانيان سياسی، جنبشی برای دادخواهی

مهمانان شب:

يک صحنه نمايشی،
با هنرمندی
ميترا زاهدی وعلی بوربوری

گروه رها:
موسيقی کلاسيک ايرانی

جمعه 16 سپتامبر 2005 ، ساعت 19

Werkstatt der Kulturen
کارگاه فرهنگهای برلین
Wissmannstr.32 (U-Bhf.Hermannplatz
BERLIN

برگزارکنندگان:

کانون پناهندگان سياسی ايرانی- برلن
کميته دفاع از زندانيان سياسی ايران- برلن


قرار



قرار


شیما کلباسی



با من بیا ...

به گورستانی خواهیم رفت
سنگها یی را برانداز می کنیم..
.و... گورنوشته هایی راخواهیم خواند

زیست روزهایی را می شماریم
و...
روز زیستهای خود را
تخمین خواهیم زد

و در بازگشت...
طنابی بر گردنی گذارده
و برای دیکتاتورها
کف خواهیم زد

جنايت ادامه دارد


جنايت ادامه دارد

سایت اخبار روز


سکوت حکومت نسبت به فاجعه ملی سال شصت و هفت، به ادامه ی هر روزه اين جنايـت منجر شده است. طبيعی ترين، بديهی ترين و انسانی ترين خواست های بازماندگان قربانيان اين فاجعه مسکوت مانده و سرکوب شده است. حق هزاران خانواده قربانيان اين قتل ها در مورد آگاهی از چگونگی و دلايل اعدام عزيزان خود، محل دفن آن ها، وصيتنامه هايشان؛ پايمال شده و بسياری از بازماندگان اين فاجعه حتی به دانستن نشانی از گور عزيزان خود و نشاندن سنگی بر مزار آن ها نتوانسته اند دلخوش باشند. حکومت نه تنها به خواست های ابتدايی و انسانی قربانيان اين جنايت هولناک بی اعتنا مانده و آن ها را از حداقل آگاهی نسبت به اعدام عزيزان خود و محل دفن و آخرين وصايای آن ها محروم نگاه داشته است، که اکنون سخن از آن می رود «گلزار خاوران» يعنی سمبل و يادگار اين جنايت هولناک را به گونه ای «ساماندهی» کنند که آثار جنايت و نيز تنها نشانه هايی که خانواده ها و بستگان از عزيزان خود دارند، از بين برود. اين نگرانی در شرايطی تقويت شده است که مقامات مسئول در قتل عام زندانيان سياسی در سال شصت و هفت در پناه «دولت اسلامی» بار ديگر به مقام های حکومتی باز می گردند و فرياد دادخواهی بازماندگان قربانيان همچنان بی پاسخ مانده است