4 January 2009

برای روشن شدن ذهن علیل فعلة قانون(!) اساسی فاشیسم این توضیح لازم است که قانون اساسی ملت ایران در چارچوب هیچیک از ادیان الهی نمی‌تواند محدود بماند


نعلین «اساسی»!

ناهید رکسان
...
«اگر مردم به صورت همگانی وارد صحنه شوند به اهداف خود خواهند رسید.»
منبع: ایسنا، مورخ شنبه 14 دی‌ماه 1387، سخنرانی اکبر رفسنجانی در گیلان.

مخالفان حکومت اسلامی الزاماً طرفدار دمکراسی نیستند. ما از همة مخالفان حکومت اسلامی که استقرار یک حاکمیت دمکراتیک را در ایران مد نظر دارند، می‌خواهیم از هرگونه تجمع و تظاهرات، حتی شرکت در تظاهرات مجاز خودداری کنند. جیره‌خواران آمریکا در داخل و خارج مرزها با همکاری صمیمانة نیروهای انتظامی جهت سازمان دادن به یک براندازی نوین، آشکارا مردم را به شورش فرا می‌خوانند. اینان با سرکوب تشکل‌های موازی، از قبیل کانون دفاع از حقوق بشر اسلامی یا تعطیل کارگزاران، رسانة وابسته به گروه رفسنجانی و جنجال پیرامون خطرات جانی برای عبادی تلاش می‌کنند، محافلی را که سه دهه، تحت نظارت استعمار در چپاول و سرکوب ما ملت شرکت داشته‌اند، به عنوان مخالفان حکومت اسلامی، و در نتیجه «طرفداران دمکراسی» معرفی کنند! حال آنکه نظرات شیرین عبادی، محمد خاتمی، اکبر رفسنجانی و عبدالله نوری و گروه کارگزاران هیچ ارتباطی با دمکراسی ندارد.

پروپاگاند غرب سعی دارد همانطور که 30 سال پیش، با تکیه بر نارضایتی وسیع مردم و تمرکز بر یک نقطه ـ نقطة نفرت از شخص شاه ـ یک دستاربند جیره‌خوار انگلستان را آزادیخواه و مدافع حقوق بشر معرفی کرد، امروز هم از طریق تمرکز مردم بر نفرت از خامنه‌ای مردم را به خیابان کشانده در پس پردة جنجال خیابانی، کودتای دیگری را سازمان دهد. تهاجم به دفترودستک شیرین عبادی، تعطیل رسانة کارگزاران از یکسو، و تظاهرات روزانة بوزینه‌گان مؤنث و مذکر کفن پوش برای مزدوران اسرائیل، که با همکاری دولت پوشالی مصر غیرنظامیان غزه را به سپر دفاعی خود تبدیل کرده‌اند از سوی دیگر، دو روی سکة سیاست استعمار در ایران است.

در راستای همین سیاست مخالفت کاذب با حکومت اسلامی، اکبر بهرمانی نیز رسماً بر علیه علی خامنه‌ای قیام کرده، مردم را به شورش فرا می‌خواند. به گزارش ایسنا مورخ 14دی‌ماه سالجاری، امروز اکبر رفسنجانی در گیلان ضمن دیدار با اعضای انجمن اسلامی دانشگاه این استان، پس از برنامة روضه و زوزة مرسوم، ناگهان ویژگی‌های نوینی در اسلام کشف کرده که بر اساس آن، «اجبار» مطرود شناخته می‌شود، و هیچکس نمی‌تواند مردم را در تعیین سرنوشت خود در تنگنا قراردهد. به گفتة سردار اکبر، نظارت مردم بر حکومت جدی است، و لازم است مردم به خیابان‌ها بیایند! بله! از این مطالب نوین که مسلماً طی آخرین عملیات نبش قبر توسط فعلة فاشیسم به دست آمده نتیجه می‌گیریم که طی سه دهة اخیر حاکمیت کشورمان «اسلامی» نبوده، مردم بر حکومت نظارت داشته‌اند، البته نظارت‌شان چندان «جدی» نبوده. و همین مردم اگر مطالباتی دارند، بجای اینکه مطالبات خود را از مجرای قانونی مطرح کنند باید تظاهرات به راه بیاندازند، تا اربابان اکبر بهرمانی، مانند سه دهة پیش به اهداف خود برسند، و یک کودتای ننگین را در پس پردة آشوب‌های خیابانی سازمان دهند و آنرا انقلاب شکوهمند بخوانند.

نتیجة دیگری که از این مهملات می‌توان گرفت این است که طی دوران «سازندگی»، زمانیکه شعار موهن «مخالف هاشمی، دشمن پیغمبر است» وقوقیه‌های جمعه را هر هفته همراهی می‌کرد، گویا اصلاً هیچ «اجباری» در کار نبوده! همچنین می‌توان نتیجه گرفت که طی دوران پرافتخار اصلاحات دروغین، زمانیکه نویسنده و فعال سیاسی سر می‌بریدند نیز هیچ اجباری در کار نیامده بود. در واقع فروهرها، پوینده‌ها و مختاری‌ها سرشان را با کمال میل خم ‌کردند، تا توسط دژخیمان ساواک گوش تا گوش بریده شود. و مسلماً،‌ طبق «استنادات قرآنی»، که بسیار «مستند» هم هست، و امروز طبق اظهارات اکبر بهرمانی، با «اصول علمی» جامعه شناسی هم تطبیق یافته‌، همة قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای، زمانیکه سرشان بریده می‌شد زمزمه می‌کردند: «سر که نه در راه عزیزان بود، بارگرانی است کشیدن به دوش!» یا می‌گفتند: «ببرید سر ناقابل ما را، که هیچ اجباری در کار نیست.» بله اگر آنزمان، فلاحیان، دری‌نجف‌آبادی و پورمحمدی و شرکاء آخرین سخنان قربانیان را برای ما نقل نکردند، برای این بود که سعید امامی هنوز جام زهرمار سر نکشیده بود، و ممکن بود این اظهارات علمی و مستند را تکذیب کند. و مردم متوجه شوند که در قتل پروانه و داریوش فروهر «اجبار» در کار بوده، یا محافل دین پرور غرب در کودتای ناکام 18 تیر دست داشتند ولی نتوانستند شورش را به کودتا تبدیل کنند، و ... و جالب اینجاست که اکبر بهرمانی خواهان حضور مردم در خیابان‌ها شده تا شورش و طغیان نشود! در واقع براساس منطق بلاهت فعلة فاشیسم برای جلوگیری از شورش لازم است مردم «واقعاً» شورش کنند! البته اکبر بهرمانی این اصول جامعه شناسانه را از «استنادات قرآن» استخراج کرده، و می‌دانیم که در این کتاب «همه چیز» می‌توان یافت:

«اجبار در اصل دین اسلام مطرود است، در انقلاب اسلامی نیز کسی نمی‌تواند مردم را در تعیین سرنوشت خویش در تنگنا قرار دهد [...] ساختار نظام حتی در انتخاب رهبری نیز بر اساس ارادة مردم است [...] ثابت شده است که هر وقت مردم در رسیدن به اهداف خویش به صورت همگانی وارد صحنه شده‌اند، به اهداف خود رسیده‌اند [...] براساس استنادات قرآنی و اصول علمی جامعه شناسان، هر انسان و جامعه‌ای در معرض طغیان است و نظارت مردمی مهمترین عامل مهار طغیان‌ها است.»

بله! «اصل دین‌اسلام» با اجبار مخالف است، ولی «فرع» همین دین، به گواه تاریخ معاصر هیچ مشکلی با سرکوب همه جانبة مردم نداشته و ندارد. این ترهات عوامفریبانه با کد خبر 8710 ـ 09083 در سایت خبری ایسنا منتشر شده، و نظارت دمکراتیک مردم بر حاکمیت را در ترادف با تظاهرات خیابانی قرار می‌دهد و با زبان بی‌زبانی همگان را به شورش فرا می‌خواند. ایراد چنین مهملاتی نشان می‌دهد که اربابان حکومت اسلامی تا چه حد به افلاس افتاده‌اند! چرا که 4 روز پیش از کشفیات نوین آخوند رفسنجانی،‌ شیخ عبدالله نوری که معرف حضور هم‌میهنان است، خواهان «تغییر در قانون اساسی» و «رفع ابهام» از آن شده بودند.

البته ما هم پیشتر گفته بودیم که در قانون اساسی ایران ابهام وجود دارد ولی همواره تأکید کرده‌ایم که این ابهام ناشی از انسان‌ستیزی دین اسلام است که ذاتاً با منطق انسانی و حقوق مدنی دمکراتیک در تضاد قرار می‌گیرد. حال می‌باید دید تغییرات پیشنهادی شیخ عبدالله نوری با تغییرات پیشنهادی ما هم‌سوئی دارد یا خیر؟ برای پاسخ به این پرسش بهتر است ببینیم پیشنهاد شیخ نوری چیست؟

روز دهم دی‌ماه سالجاری، سایتی به نام «خردادنامه» آغاز به کار کرد که در آن سخنان عبدالله‌ نوری پیرامون تغییرات کذا منتشر شده. در این سخنان که برای جمعی از اعضای کانون صنفی و سازمان معلمان ایران ایراد شده آنچه به چشم می‌خورد جز ابهام نیست! آخوند نوری یک قصة مفصل برای مخاطبین نقل کرده تا به مداحی شیخ مهدی بازرگان، یعنی مهرة اصلی طرح برژینسکی در ایران بپردازد. به یاد داریم که شیخ بازرگان در دوران «سازندگی» اکبر بهرمانی راهی اروپا شده بود و ما را به بازگشت به ایران تشویق می‌کرد، چرا که به زعم شیخ مهدی اوضاع خیلی خوب بود! البته در اینکه اوضاع خیلی خوب بود تردیدی نداریم؛ ولی نه برای ایرانیان! در هر حال جناب نوری فرموده‌اند، تغییر قانون اساسی باید به رأی مردم گذاشته شود.

ولی تغییر مطلوب ایشان، در واقع کسب مشروعیت برای همین حکومت اسلامی است. ایشان کاری با حقوقدانان ندارند. عبدالله نوری هم مانند سردار اکبر، می‌خواهد «مردم به صحنه بیایند» و برای «تغییر در قانون اساسی» در یک رفراندوم شرکت کنند، و به «نظرات خودشان» رأی دهند. این نخستین بار است که کسی «مردم» را «حقوقدان» به شمار می‌آورد و از آنان می‌خواهد به نظرات خویش رأی دهند! اگر نظر مردم بازگشت به دوران صفویه باشد، چه؟ اگر نظر مردم بازگشت به دوران هخامنشی باشد چه؟ اگر نظر مردم قتل‌عام ملایان یا محو اسرائیل از صحنة روزگار باشد، چه باید کرد؟ مسلماً عبدالله نوری و شرکاء پاسخی برای پرسش‌های فوق نخواهند داشت. چرا که هدف اینان عوامفریبی جهت بازگشت به نقطة شروع حکومت اسلامی است. بازگشت به دوره‌ای که مردم ذوق‌زده از رفتن شاه در این توهم دست و پا می‌زدند که آزادی و آبادی کشور با چند نعلین و دستار و پاسدار و مجاهد تضمین خواهد شد:

«در شرایطی می‌توان به تجدید نظر در قانون اساسی دست زد که همة نظرات بتواند بدون واهمه [...] مطرح شود و همة مردم بتوانند آزادانه به نظرات خود رأی دهند.»


این است «رفع ابهام» از قانون اساسی جمکران در ویراست مطلوب آخوند عبدالله نوری: کشاندن مردم به پای صندوق‌های «تجدید نظر» در قانون اساسی! تجدید نظری که هدف اصلی آن اصل پنجم در مورد «ولایت فقیه» است، و فراتر از آن نخواهد رفت. به عبارت دیگر نظرات مردم می‌باید از سوی نظام رسانه‌ای و سانسور شدة دولتی به گونه‌ای «مطرح» شود که چارچوب توحش اسلام و حکومت آخوندی و پاسداری کاملاً دست نخورده باقی بماند. چرا که طبق اصل 12 قانون اساسی جمکران، در ایران یک دین رسمی وجود دارد که «تاابد» غیرقابل تغییر باقی می‌ماند، و طبق اصل 17، مبداء تاریخ ایران نیز «هجرت» پیامبر اسلام خواهد بود:

اصل 12 ـ دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری شیعة اثنی عشری است و این اصل الی‌الابد غیرقابل تغییر است.
اصل 17 ـ مبداء تاریخ رسمی کشور هجرت پیامبر اسلام[...] است و ...

و این قانون اساسی، تا زمانیکه اسلامی باقی بماند، در تضاد کامل با تاریخ ملت ایران و در تقابل با الهامات انسان‌محور متفکران، هنرمندان، فلاسفه، و ... و خلاصه در تضاد با فرهنگ ایران قرار خواهد گرفت. برای روشن شدن ذهن علیل فعلة فاشیسم این توضیح لازم است که قانون اساسی ملت ایران در چارچوب هیچیک از ادیان الهی نمی‌تواند محدود بماند. از یکسو، تاریخ امپراطوری ایران نه با دین زرتشت، که با پادشاهی کوروش هخامنشی آغاز شده، و از سوی دیگر، تقدم تاریخی موجودیت اقوام ایرانی بر دین زرتشت نیز به اثبات رسیده. در نتیجه دین زرتشت هم نمی‌تواند به ابزار سرکوب ما ملت تبدیل شود.

موجودیت اقوام ایرانی به آتش و روشنائی پیوند خورده. به آتش نخستین در اسطورة هوشنگ، به برآمدن خورشید از دل تیرة شب یلدا، به آتش چهارشنبة سرخ و به آتشی که سیاوش از آن سرفراز برون آمد.

آن آتشی که در دل ما شعله می‌کشد
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود ...