. . . ورنه هر سنگ و گلی لوء لوء و مرجان نشود
جمشید پیمان
مجاهدین خلق ایران،آنگونه که من شناخته ام، نه دریوزه ی دلسوزی هستند و نه گدای ترحم کسی .
در عرصه ی پیکار برای رهانیدن ایران از چنگال آدم خوار های حاکم بر کشوارمان و برای استقرار آزادی و باز گرداندن حـاکمیت به مـردم ،مجاهدین خلق ایـران،باز هم تا اینجا که من شناخته ام ، تنها گروهی هستند که از همه چیزشان به معنای واقعی کلمه ، گذشته اند . شرف و عزت و آبرویشان هم با همان خواست و آرمان والایشان،که چیزی جز استقرار آزادی و حاکمیت مردمی نیست ،درهم تنیده ی انفکاک ناپذیر است. ایرانیانی با این مشخصات ، به تنها چیزی که نیاز ندارند همان دلسوزی و ترحم است.مجاهدین خلق ایران امابه همراهی و همنوائی و همبستگی نیاز دارند. این همراهی و همنوائی و همبستگی را مجاهدین خلق برای چه میخواهند و چرا در طلبش بی وقفه می کوشند و دربسیاری از موارد پیشآهنگ و پیشنهاد دهنده ی آن هستند؟ این بخش بزرگ از هم میهنان ما کارخانه و شرکت ساختمان سازی و کمپانی اکتشاف و بهروری از معادن زیرزمینی و دستگاه هائی نظیر اینها برپاکرده اند و در مسیر تلاش اقتصادیشان دنبال شریک و همراه معتمد و آرآمد و سود ساز می گردند ؟ البته که جواب کاملا منفی است.
مجاهدین در میدان مبارزه با رژیم ضد بشری حاکم بر ایران وبرای آزادی ایران ، حی و حاضرند و لحظه ای دست از پیکار نکشیده اند. در این عرصه هر کس که همسو و همراه با آنان قدمی بردارد البته گامش سودمند و تاثیر گذار است . اما چنین کسی حق ندارد مساعدت خود به مجاهدین را چه مستقیم و چه غیر مستقیم ، نوعی دلسوزی و ترحم نسبت به آنها بداند و بنامد. زیرا این مساعدت و همراهی اگر سودی به بار آورد فقط و فقط به حساب مردم ستمدیده ی ایران واریز میشود و لاغیر. زبانم لال اگر قرار به منت گذاشتن باشد این مجاهدین هستند که بخاطر پیکار آشتی ناپذیرشان بارزیم ملایان ، بخاطر فرو نغلتیدشان در دام های رنگارنگ مدره گرائی و سازندگی و اصلاح طلبی و اصولگرائی قلابی گردانندگان رژیم و بویژه بخاطر جانبازی هایشان و وثیقه کردن همه ی هستیشان در پیکار برای آزادی، باید در کار و بارشان پرتوی ،هر اندازه کمرنگ ، از خود ستائی و احیانا منت گذاری دیده شود. برعکس ، مجاهدین خلق ایران مصداق بارز این شعر حافظ هستند ؛
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن .
دلشوره های رژیم آخوندی را درک کنیم!
برای ملایان حاکم برکشورمان ، از آمریکا و اسرائیل و دیگر دشمنان صوری که بگذریم، یک دشمن عمده ، اصلی و کاملا واقعی وجود دارد؛ دشمنی که از همان آغاز پاگرفتن نظام آخوندی ، بزرگترین مشغله ی ذهن و اندیشه و عمل آن شده است. خمینی ، بزرگ سرکرده ی ملایان حاکم ، وقتی که دید این دشمن را به سادگی نمی تواند به تسلیم بکشاند و یا وادار به تمکین و سر سپردگی کند ، بی هیچ پروائی از مردم و بشریت و تاریخ و حتی دین و قران و خدای ادعائیش، هرگونه رودربایستی را کنار گذاشت و با صریح ترین جمله ها ، فرمان قتل عام این دشمن یعنی مجاهدین خلق را صادر کرد. پیش از صدور این فرمان و طی هفت هشت سال ، یکصد و بیست هزار تن از آنها و دیگر آزادیخواهان را کشته بود. اما در مرداد سال شصت و هفت با آن فرمان مستقیم و بی هرگونه اما و اگر، عمق کینه و نفرت و البته ترس بی حد خودش و اعوان و انصارش از مجاهدین خلق را آشکار ساخت . ترسی که هنوز و همچنان بر وجود همه ی گردانندگان رژیم مستولی است.
آینه به دست های رسوا!
هنگامی که جلادان نظام آخوندی ، در اجرای منویات خمینی، روزانه و بی احساس خستگی و کسالت، صدها تن از مجاهدین را تیرباران می کردند و یا به دار می کشیدند ، بیش تر از گردانندگان رژیم ، کسانی به وجد می آمدند و شادمانی خود را از این جنایت علیه بشریت اعلام می داشتند که در عرصه ی رویاروئی مجاهدین خلق آزادی خواه و رژیم ضد بشری و دشمن حاکمیت مردم ایران ، ظاهرا نه سر پیاز بودند و نه ته پیاز ؛ نه گفتار و عملشان رنگ و بوئی از آزادیخواهی و دفاع از حق غصب شده ی ملت داشت و نه ملایان حاکم برای این دستمال به د ست گرفتن هایشان و بادمجان دور قاب چیدن هایشان ، تره خورد میکردند . از این قبیله ی بی اصل و نسب و بی پرنسیب که علیرغم تو سری خوردن های مکرر از ملایان حاکم باز هم کاسه ی گدائی به دست، دامن قبا و عبای آنها را رها نمی کردند ، برجسته تر و توی چشم خور تر حزب توده بود و جنبش مسلمانان مبارز (عجب اسم دهان پرکنی ! به قول هموطنان شیرازیمان ؛ یقه تق تق ، معرفت او او ) و سازمان چریک های فدائی خلق ، بخش اکثریت . که این آخری ، در آن روزگار سر و تن سپردگی به خمینی جانش و خوشرقصی های تمام عیارش برای رژیم ملایان ، نه سازمان بود و نه چریک و نه فدائی خلق ، اگر هم ادعائی برای فدائی بودن میکرد عملا ثابت کرده بود که فدائی نظام آخوندی و سرکردگانش از خمینی تا رفسنجانی و خامنه ای و حتی جلاد بی شخصیت و فرومایه چون شیخ صادق خلخالی میباشد. . هم حزب توده ، هم جنبش مسلمانان مبارز و هم جریان اکثریت ، مراتب وفاداری و بیان درجه ی بسیار بالای نوکری خودشان نسبت به رژیم جنایتکار حاکم بر ایران را به ویژه و موکدا با حمله به سازمان مجاهدین خلق ، آن هم در چارچوب دستور العمل های ملایان ، نشان می دادند. هر کس که اسناد و مدارک مربوط به این شیوه ی سخیفانه و سراسر آلوده به ننگ را مورد بررسی قرار دهد ، خواهد دید که هر گاه و هر جا که این سه جریان دست به حمله علیه مجاهدین خلق زده اند اولا اندک زمانی پیش از آن، رژیم آخوندی به قول ملا خمینی، چنین هجمه ای را آغاز کرده بود ه است و ثانیا حمله ی این سه گروه در راستای همان هجمه ی رژیم و بویژه در توجیه حرکت جنایت کارانه اش بوده است . اینها در چنین میدانی همواره کوشیده اند دست های ملایان حاکم بر ایران را هم بشویند و هم طیب و طاهر بودنشان را به دیگران بقبولانند.
کدام نیرو در این عرصه باید حذف شود
مجاهدین خلق ایران طی بیست سال گذشته در همه ی عرصه ها ، اعم از سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و مذهبی و نظامی ، با رژیم ضد بشری حاکم بر ایران جنگیده اند. این نبرد بی وقفه و پر فراز و نشیب، برای هر دوسوی پیکار با شکست و پیروزی ، با پیشروی و عقب نشینی همراه بوده است . این نبرد به گونه های متعدد خود را نشان داده است اما یک چیز در آن از جانب دو طرف درگیر در پیکار، بدون تغییر بوده است ؛ تداو م توقف ناپذیر پیکار. و البته این نبرد تا حذف کامل و یا دست کم تسلیم قطعی یکی از طرف های آن ادامه خواهد یافت . در این میان آنچه که ناظران را اعم از موافق و مجالف ، به شگفتی کشانده است تداوم پیکار دو نیر وی به ظاهر نا برابر است.؛ نظام جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین خلق ایران. چرا به ظاهر ؟ زیرا رژیم آخوندی از موضع یک جریان مسلط بر همه ی سرمایه های یک کشور ، در این پیکار حضور دارد و امکاناتش در زمینه های مالی و تبلیغاتی و نظامی و روابط بین المللی دیپلماتیک ( این یکی را از صدقه سر هزینه کردن دارائی ملت ایران) با سازمان مجاهدین خلق ایران قابل مقایسه نیست. نسبت موجود را اگر میلیارد به یک هم بگیریم اصلا بیراه نرفته ایم. همان ناظران شگفت زده لابد ازخودشان می پرسند که چه عاملی در این میان هست که پیکار این دو نیروی به ظاهر تا این حد نابرابر را در حالت تعادل نگه داشته است و بخصوص چرا رژیم ملایان با این همه قدرت، قادر به شکست مجاهدین نیست .
دو جبهه ی اصلی نبرد
نبرد مجاهدین خلق با رژیم ملایان ،امروز در دو جبهه خود را بارزتر و تماشائی ترنشان میدهد ؛ جبهه ی پیکار بر سر ابقاء یا خروج از لیست تروریستی و جبهه ی پیکار بر سر ابقاء و حذف ارتش آزادی بخش ملی ایران و شهر اشرف. نظام آخوندی در این دو جبهه ، بخصوص در یکی دوسال اخیر متحمل شکست های فضاحت بار ، همراه با صرف هزینه های سرسام آور ، شده است. پیروزی بزرگ مجاهدین در دادگاه های انگلستان که منجر به بیرون آمدن نام سازمان مجاهدین از لیست سازمان های تروریستی انگلستان گردید ، ضربه ای هولناک بر پیکر آخوند های حاکم بود.ما هنوز و همچنان شاهد سوز و گدازهای سران ریز و درشت رژیم در این امر هستیم. در همین راستا و رابطه، رژیم خود را تاکنون به هر آب و آتشی زده است تا شاید آب رفته را به جوی باز گرداند. تظاهرات عمله و اکره های آخوندها در برابر سفارت انگلیس در تهران و عربده کشی های وکیلان مجلس آخوندی و واویلا سردادن سران قوه قضائیه و مجریه آنها و زنجموره کردن ولی فقیه و احضار سفیر و کاردار انگلیس و دادن تذکرات متعدد در این زمینه به او و نامه نگاری به نمایندگان پارلمان و قوه قضائیه انگلستان و وعده و وعید های پر وسوسه برای قرادادهای سود آور ، بخشی از سرو دست شکستن های ملایان حاکم در این زمینه بوده است. حتی حمله به درب ورودی سفارت رژیم در لندن و بدنبال آن فریاد واترویست واتروریست آخوندهای حاکم نیز به احتمال بسیار قوی می تواند ترفندی ابلهانه از جانب عوامل نظام و به دستور وزارت بدنام اطلاعت بوده باشد. کما اینکه بعضی از عوامل رژیم در همین رابطه این حادثه را بصورت بلاهت بار با مساله بیرون آوردن نام مجاهدین از لیست تروریستی ربط دادند.
براستی چه کسی تروریست است؟
به راستی که شاهد حیرت زده ی عجیب زمانی و عجیب تر زمانه ای شده ایم! از یک طرف تروریست های واقعا موجود یعنی گردانندگان نظام جمهوری اسلامی ، جلوی چشم خودی و غریبه ، پیر و جوان و زن و مرد در ایران و افغانستان و عراق و لبنان و فلسطین و هر جای دیگری که بتوانند عملیات تروریستی می کنند و گروه های تروریستی را در همه ی کشورهای دور و بر ایران و سایر نقاط جهان ، بویژه در خاورمیانه و منطقه ی خلیج فارس تغذیه مالی و تسلیحاتی و تبلیغاتی می کنند و برای آنها در داخل خاک ایران و هرجای دیگر که امکانش را داشته باشند دوره های متعدد آموزش های تروریستی ترتیب می دهند . از طرف دیگر کسانی که رژیم حاکم بر ایران را محور شر نامیده اند و ترس از دست یابی چنین رژیم جنایتکاری به بمیب اتمی و دیگر سلاح های کشتار جمعی، بر وجودشان مستولی شده است و سرزمین هایشان در گذشته ی نه چندان دور آماج عملیات تروریستی این رژیم بوده است و خوب میدانند که امروز هم نمی توانند از تروریسم صادراتی آخوندها در امان باشند ، با همین تروریست ها بطور مستقیم و غیر مستقیم و آشکارا و پنهان ، مذاکره می کنند و به آنها باج می دهند و بسته های رنگارنگ تشویقی نثار خاکپایشان می کنند ! ولی در کنار این صحنه پردازی ها، مخالفان و معارضان نظام ضد بشر و کسانی را که سی سال است قربانی جنایت های آن بوده اند و در هدف و شعار و عملشان چیزی جز مبارزه برای آزادی و حقوق بشر نیست ،در چارچوب همان شیوه ی مماشات و برای شادی دل جنایتکاران حاکم بر ایران و بنا به اوامر آنان ، در لیست تروریستی میگذارند.
این آب در هاون کوبیدن های چند جانبه البته تا این لحظه راه به جائی نبرده است و با توجه به اراده و پشتکار و ایستادگی و حقانیت مجاهدین ، در آینده هم راه به جائی نخواهد برد و آبی برای رژیم درمانده آخوندی گرم نخواهد کرد و ما بزودی شاهد خواهیم بود که اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا نیز طوعا و کرها در مقابل حقانیت مجاهدین سر خم خواهند کرد و خواهند کوشید تا دستان آلوده به کار ناپاک قراردادن نام مجاهدین در لیست تروریستی را در دستکش های انواع و اقسام توجیهات فرو کنند تا شاید حقیقت آشکار شده ی تبانی و مماشاتشان با رژیم تروریست پرور آخوندی یا به قولی مادر تروریسم جهان معاصر را پنهان سازند.
دژ مبارزه با بنیادگرائی اسلامی
این روزها اما پیکار در جبهه دوم یعنی جبهه ی نبرد برای ابقاء و یا حذف ارتش آزادی بخش و شهر اشرف ، تماشائی تر شده است. از نخستین روز تاسیس ارتش آزادی بخش ملی ایران ، یکی از بزرگترین دلمشغولی های رژیم ، این ارتش و چگونگی رویاروئی با آن و جستن راهی برای حذفش بوده است. رژیم جمهوری اسلامی برای نابودی ارتش آزادی بخش ملی ایران ، چه در زمان نظام پیشین عراق و چه پس از آن و تا هم اکنون که این سطور را می خوانید ، از هیچ جنایتی دریغ نورزیده است و تا آنجا که دستش می رسیده و در توانش بوده است ، بر علیه رزمندگان آزادی اقدام کرده است. در این راستا رژیم علاوه بر دست یازیدن به انواع و اقسام عملیات تروریستی و کار برد سلاح کشتار جمعی و به موشک بستن قرارگاه های ارتش آزادی بخش در دفعات مکرر و آدم ربائی و ارسال عناصر نفوذی و خرابکار و جاسوس به درون ارتش و بکار گیری افراد بریده از مبارزه ای که تن و جانشا ن را به کمترین بها در اختیارش گذاشته اند ، برای حذف ارتش آزادی بخش به حکومت عراق ، هم در گذشته و هم امروز متوسل شده است. در زمان سلطه صدام حسین برعراق ، بنا بر شهادت برادر ناتنی صدام در جریان محاکمه اش در عراق و همچنین اعلام دکتر فهمی قسیمی ، سفیر سابق عراق در مصر ، در جریان گفتگو با تلویزیون الجزیره ، نظام آخوندی به دولت پیشین عراق پیشنهاد کرده بود که حاضر است همه ی مخالفان صدام را که در ایران بوده اند ، ازجمله بسیاری از اعضاء حکومت فعلی عراق، را به صدام حسین تحویل دهد و درمقابل رهبران سازمان مجاهدین خلق را بگیرد.برای گردانندگان خون آشام رژیم آخوندی عجب معامله ی شیرینی میشد ، اگر پا می گرفت . اما گردانندگان دولت پیشین عراق به این درجه از فرومیگی سقوط نکرده بودند که مرتکب چنین جنایتی بشوند.
در جستجوی شریک جنایت !
در جریان حمله ی نیروهای ائتلاف به عراق ، رژیم جمهوری اسلامی ، شرط همکاری با آنها بر علیه رژیم صدام حسین را بمباران تمام عیار قرار گاه های ارتش آزادی بخش ، گذاشته بودند. البته این شرط به اجرا در آمد و در جریان بمباران ها ، قرار گاه ها بکلی ویران شدند و تعدادی از رزمندگان ارتش آزادی بخش به شهادت رسیدند. آری بمباران صورت گرفت ، ساختمان ها و تجهیزات نابود شدند ، عده ای نیز جان باختند ، اما ارتش آزادی بخش ملی ایران همچنان پا برجای ماند و از دل آن ویرانی ها و علیرغم همه ی توطئه ها ترفند های رژیم و وابستگانش و دولت های مماشات گر، شاداب تر و پرجوش و خروش تر و سر حال تر و فعال تر از پیش سر برآورد و آنجا را به باروی پر استحکام مقابله با بنیادگرائی مذهبی صادره از جانب رژیم آخوندی تبدیل کرد. در یک کلام تبدیل به تیری شد که برای چندمین بار به چشم هیولای تروریسم و بنیاد گرائی در تهران فرو رفت.
اکنون شهر اشرف به کانون آرزو وامید مردم ایران برای مبارزه با نظام آخوندی تبدیل شده است . رژیم جمهوری اسلامی بیش از هرکس دیگری این خطر را می بیند و البته هزاران بار بیشتر از گذشته برای دفع این خطر ، به تلاش و تقلا افتاده است. رژیم آخوندی همه ی امید ش را به این امر متمرکز کرده است که شهر اشرف را در چنبره ی ایادی و دست آموزانش در عراق بیفکند و آنگاه با دست باز و خیال راحت طرح هایش را برای ترتیب دادن جنایتی نظیر کشتار زندانیان سیاسی در مرداد ماه سال شصت و هفت ، به مرحله ی اجر در آورد.
حمایت از مجاهدین یعنی حمایت از آزادی
هم آزادی خواهان شهر اشرف و هم پشتیبانان ایرانی آنها در ایران و سایر کشور های جهان و هم سازمان ها و شخصیت های آزادی خواه و مدافع حقوق بشر در سراسر دنیا،با نیات پلید و ضد بشری ملایان حاکم بر ایران در رابطه با ارتش آزادی بخش و شهر اشرف کاملا آگاهند . موضوع حفاظت از شهر اشرف و جلوگیری از دست یابی رژیم آخوندی و وابستگانش به شرائطی که بتوانند به آزادی خواهان شهر اشرف آسیبی برسانند ، از همان فردای امضاء قرارداد صلح بین ارتش آزادی بخش و نیروهای ائتلاف و تحویل سلاح های ارتش به آنها ، مورد توجه آزادی خواهان و بشر دوستان جهان بوده است.
ملاحظه می کنید که مقاومت و استواری نیروهای آزادی خواه همراه با پشتیبانی بی دریغ و بی شائبه ی شخصیت ها و سازمان های سیاسی و حقوق بشری ، باعث شده است که تا امروز رژیم آخوندی از دست یابی به اهداف ضد انسانیش ، باز بماند. رژیم تا چند روز پیش در بوق های تبلیغاتیش می دمید که دولت عراق باید شهر اشرف را ازبین ببرد و نیروهای مبارز مقیم آنجا را تحویل دژخیمان آخوندی بدهد و رهبران مجاهدین را دستگیر و محاکمه کند و به ملایان بسپارد . در همین رابطه همه ی عوامل و مزدوران داخلی و خارجیش را بسیج کرده بود و حتی برای آمریکا هم غمازی می کرد ، اما وقتی تیر اینهمه به در و دیوار زدن و تلاش و تقلای همه جانبه اش به سنگ خورد و باحمایت های یک پارچه بشر دوستان و آزادی خواهان جهان از اشرف مظلوم ولی سرفراز و پایدار روبرو شد ،بناچار پا پس کشید و مفتضحانه عقب نشینی کرد. آثار این عقب نشینی را در موضع گیری های مسئولان نظام و ایادی گوناگونش ، همه دیده اند. اکنون دیگر حرف و سخن بر سر تحویل رزمندگان ارتش آزادی بخش به رژیم ضد بشری نیست. اینک در عقب نشینی رسوایشان ، ولو بصورت تاکتیکی ، به التماس افتاده اند که دولت عراق و سازمان های بین المللی مربوطه ترتیبی بدهند که اشرفیان را از عراق به هرکجا که خود آنها می خواهند منتقل سازند!
ساز جدید رژیم و رقصندگانش!
این عقب نشینی را نه تنها دستگاه های تبلیغاتی و اطلاعاتی و مزدوران شناخته شده و بلاواسطه اش ، با براه انداختن انواع و اقسام شوهای ایترنتی و رادیو تلویزیونی پوشش میدهند ، بلکه بعضی افراد و گروه ها ی به اصطلاح اپوزیسیون , نیز دانسته و ندانسته و آگاهانه و نا آگاهانه ، آن را تبلیغ می کنند. . بر کسانی نظیر مزدور محمد جواد هاشمی نژاد که دفتر و دستکی بنام هابیلیان را به فرمان مستقیم رژیم و وزارت اطلاعات می چرخاند ، حرجی نیست اگر بگوید برای رژیم صرف نمی کند که ساکنان اشرف را از عراق به ایران بفرستند و تحویل حکومت آخوندی بدهند و بهتر است که مسئولان دنبال این امر باشند که اشرف برچیده شود و ساکنانش از عراق اخراج شوند و هرکجا که دلشان می خواهد بروند. این فرد خدمتگذار وزارت اطلاعات است و تاکتیک فعلی رژیم را به فرموده تبلیغ می کند. این فرد و امثال او در تبلیغ برای این تاکتیک ،یک ترفند قدیمی و خاک گرفته و بی خاصیت دستگاه اطلاعاتی رژیم را به اجرا در می آورند . یعنی این ساز ناساز را کوک می کنند که اعضای سازمان مجاهدین فریب رهبرانشان راخورده اند و باید حساب بدنه را از سر سازمان جدا کرد و بین آنها جدائی انداخت .
به نام مجاهدین ، به کام رژیم
اما در این میان اعلامیه ها و موضع گیری های رنگارنگی را می بینیم که ظاهرا نشان از نگرانی نویسندگان و منتشر کنندگانش نسبت به سرنوشت اشرف و اشرف نشینان دارد. . خالصانه ترین و قابل قبول ترینشان وقتی که پای دفاع از مجاهدین را پیش میگذارند با اما و اگر غلیظ و ابراز مخالفتشان با استراتژی و تاکتیک های مبارزاتی آنها، از حقوق ساکنان اشرف دفاع قلمی می کنند و مثلا از نیروهای ائتلاف و مجامع بین المللی ذیربط می خواهند که با اقدامات پیش گیرانه از بروز هر فاجعه ای جلو گیری کنند ! شما در هیچیک از پشتیبانی های شخصیت ها و سازمان های غیر ایرانی که براستی تاثیر گذار بوده اند و کارشان رژیم را در این زمینه وادار به این عقب نشینی اجباری کرده است ، چنین منت گذاری و میان دعوا نرخ طی کردنی را نمی بینید. در حالی که کاملا روشن است که آنها با اهداف و استراتژی و حتی بسیاری از تاکتیک های مبارزاتی مجاهدین و مقاومت سازمان یافته مردم ایران ، در گذشته و امروز آشنائی دارند. در موضع گیری های هزاران پارلمانتر و شخصیت و ساز مان های سیاسی و مذهی و حقوق بشری ، مجاهدین خلق ایران نیروئی دموکرات و آزادی خواه معرفی می شوند که برای نجات ایران از دست رژیم بنیادگرا و تروریستی ملایان مبارزه میکنند و به همین خاطر مستحق پشتیبانی هستند. در اینگونه موضع گیری ها نقشی از سرزنش و ملامت و انتقاد های بجا و بی جا و درست و نادرست نمی بینید. رنگی هم از ترحم و دلسوزی نمی یابید. آنها با توجه به واقعیت ها و عملکرد مجاهدین ، صادقانه و قاطعانه به حمایت از آنها پا پیش نهاده اند. . اگر این پشتیبانی های خالص و بی ریا نمی بود مقاومت ایران و بویژه سازمان مجاهدین خلق در همین یکی دو سال گذشته در دادگاه های فرانسه و انگلستان و دیوان عدالت اروپا و پیروز نمی شد و از میان جنگلی از آتش کینه و تهمت و توطئه ی رژیم آخوندی سرفراز و با چهره ی پاک و روشن بیرون نمی آمد. بنا براین توصیه دوستانه به همه ی کسانی که ریگ همنوائی با رژیم آخوندی به کفش ندارند اینست که اگر به حمایت از مجاهدین پای پیش می گذارند ، خالصا مخلصا این کار را انجام دهند و بدانند که حمایت از مجاهدین حمایت از آزادی مردم ایران و پشتیبانی از مبارزه واقعی و تاثیر گذار برای آزادی و استقرار دموکراسی در ایرانستو نه این فرد یا آن فرد . از این گذشته در جریان چنین پشتیبانی هائی یادشان نیفتد که با مجاهدین و یا با رهبرانشان هم اختلافاتی دارند !
گونه ای حسن ختام !
همین چند دقیقه پیش دوستی تلفنی به من گفت موضع گیری فرخ نگهدار و مقاله دکتر کریم قصیم در افشای نیات پلید او را خوانده ای. گفتم پس از خواندن مقاله افشاگرانه و مستند و مستدل آقای کریم قصیم رفتم و اصل موضع گیری فرخ نگهدار را هم دیدم. دوستم گفت نظرت چیست. گفتم اولا اگر فرخ نگهدار چیزی جز این می گفت و برای چندین و چندمین بار زهر نفرت و کینه اش را خالی نمی کرد اسباب تعجب بود . ثانیا موضع گیری این عنصر همیشه در خدمت حاکمیت آخوندی با موضع گیری مزدور محمد جوادهاشمی نژاد ، که همان موضع وزارت اطلاعت رژیم است ، براستی مو نمی زند و گوئی هردوشان متحد المآل وزارت اطلاعات را روخوانی کرده اند . ثالثا آقای کریم قصیم این کوچک ترین کوچک ابدال دم و دستگاه رژیم آخوندی را به لقب " رجیل " ( رجیل به ضم ر و فتح ج و سکون ی و ل ، اسم مصغر رجل است که بزبان ساده و همه فهم خودمان میشود مردک ) مفتخر کرده است. تعجب من از اینهمه آوانس و دست و دلبازی آقای قصیم است . چرا؟ زیرا این آقای فرخ نگهدار با آنهمه سوابق بایستی مدارج بسیاری را طی کند و پله های فراوانی را بپیماید تا به مرتبه ی رجیلی نایل شود . بنا بر این فکر میکنم آقای قصیم در این مورد مرتکب اشتباهی کاملا لپی شده اند.
در عرصه ی پیکار برای رهانیدن ایران از چنگال آدم خوار های حاکم بر کشوارمان و برای استقرار آزادی و باز گرداندن حـاکمیت به مـردم ،مجاهدین خلق ایـران،باز هم تا اینجا که من شناخته ام ، تنها گروهی هستند که از همه چیزشان به معنای واقعی کلمه ، گذشته اند . شرف و عزت و آبرویشان هم با همان خواست و آرمان والایشان،که چیزی جز استقرار آزادی و حاکمیت مردمی نیست ،درهم تنیده ی انفکاک ناپذیر است. ایرانیانی با این مشخصات ، به تنها چیزی که نیاز ندارند همان دلسوزی و ترحم است.مجاهدین خلق ایران امابه همراهی و همنوائی و همبستگی نیاز دارند. این همراهی و همنوائی و همبستگی را مجاهدین خلق برای چه میخواهند و چرا در طلبش بی وقفه می کوشند و دربسیاری از موارد پیشآهنگ و پیشنهاد دهنده ی آن هستند؟ این بخش بزرگ از هم میهنان ما کارخانه و شرکت ساختمان سازی و کمپانی اکتشاف و بهروری از معادن زیرزمینی و دستگاه هائی نظیر اینها برپاکرده اند و در مسیر تلاش اقتصادیشان دنبال شریک و همراه معتمد و آرآمد و سود ساز می گردند ؟ البته که جواب کاملا منفی است.
مجاهدین در میدان مبارزه با رژیم ضد بشری حاکم بر ایران وبرای آزادی ایران ، حی و حاضرند و لحظه ای دست از پیکار نکشیده اند. در این عرصه هر کس که همسو و همراه با آنان قدمی بردارد البته گامش سودمند و تاثیر گذار است . اما چنین کسی حق ندارد مساعدت خود به مجاهدین را چه مستقیم و چه غیر مستقیم ، نوعی دلسوزی و ترحم نسبت به آنها بداند و بنامد. زیرا این مساعدت و همراهی اگر سودی به بار آورد فقط و فقط به حساب مردم ستمدیده ی ایران واریز میشود و لاغیر. زبانم لال اگر قرار به منت گذاشتن باشد این مجاهدین هستند که بخاطر پیکار آشتی ناپذیرشان بارزیم ملایان ، بخاطر فرو نغلتیدشان در دام های رنگارنگ مدره گرائی و سازندگی و اصلاح طلبی و اصولگرائی قلابی گردانندگان رژیم و بویژه بخاطر جانبازی هایشان و وثیقه کردن همه ی هستیشان در پیکار برای آزادی، باید در کار و بارشان پرتوی ،هر اندازه کمرنگ ، از خود ستائی و احیانا منت گذاری دیده شود. برعکس ، مجاهدین خلق ایران مصداق بارز این شعر حافظ هستند ؛
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن .
دلشوره های رژیم آخوندی را درک کنیم!
برای ملایان حاکم برکشورمان ، از آمریکا و اسرائیل و دیگر دشمنان صوری که بگذریم، یک دشمن عمده ، اصلی و کاملا واقعی وجود دارد؛ دشمنی که از همان آغاز پاگرفتن نظام آخوندی ، بزرگترین مشغله ی ذهن و اندیشه و عمل آن شده است. خمینی ، بزرگ سرکرده ی ملایان حاکم ، وقتی که دید این دشمن را به سادگی نمی تواند به تسلیم بکشاند و یا وادار به تمکین و سر سپردگی کند ، بی هیچ پروائی از مردم و بشریت و تاریخ و حتی دین و قران و خدای ادعائیش، هرگونه رودربایستی را کنار گذاشت و با صریح ترین جمله ها ، فرمان قتل عام این دشمن یعنی مجاهدین خلق را صادر کرد. پیش از صدور این فرمان و طی هفت هشت سال ، یکصد و بیست هزار تن از آنها و دیگر آزادیخواهان را کشته بود. اما در مرداد سال شصت و هفت با آن فرمان مستقیم و بی هرگونه اما و اگر، عمق کینه و نفرت و البته ترس بی حد خودش و اعوان و انصارش از مجاهدین خلق را آشکار ساخت . ترسی که هنوز و همچنان بر وجود همه ی گردانندگان رژیم مستولی است.
آینه به دست های رسوا!
هنگامی که جلادان نظام آخوندی ، در اجرای منویات خمینی، روزانه و بی احساس خستگی و کسالت، صدها تن از مجاهدین را تیرباران می کردند و یا به دار می کشیدند ، بیش تر از گردانندگان رژیم ، کسانی به وجد می آمدند و شادمانی خود را از این جنایت علیه بشریت اعلام می داشتند که در عرصه ی رویاروئی مجاهدین خلق آزادی خواه و رژیم ضد بشری و دشمن حاکمیت مردم ایران ، ظاهرا نه سر پیاز بودند و نه ته پیاز ؛ نه گفتار و عملشان رنگ و بوئی از آزادیخواهی و دفاع از حق غصب شده ی ملت داشت و نه ملایان حاکم برای این دستمال به د ست گرفتن هایشان و بادمجان دور قاب چیدن هایشان ، تره خورد میکردند . از این قبیله ی بی اصل و نسب و بی پرنسیب که علیرغم تو سری خوردن های مکرر از ملایان حاکم باز هم کاسه ی گدائی به دست، دامن قبا و عبای آنها را رها نمی کردند ، برجسته تر و توی چشم خور تر حزب توده بود و جنبش مسلمانان مبارز (عجب اسم دهان پرکنی ! به قول هموطنان شیرازیمان ؛ یقه تق تق ، معرفت او او ) و سازمان چریک های فدائی خلق ، بخش اکثریت . که این آخری ، در آن روزگار سر و تن سپردگی به خمینی جانش و خوشرقصی های تمام عیارش برای رژیم ملایان ، نه سازمان بود و نه چریک و نه فدائی خلق ، اگر هم ادعائی برای فدائی بودن میکرد عملا ثابت کرده بود که فدائی نظام آخوندی و سرکردگانش از خمینی تا رفسنجانی و خامنه ای و حتی جلاد بی شخصیت و فرومایه چون شیخ صادق خلخالی میباشد. . هم حزب توده ، هم جنبش مسلمانان مبارز و هم جریان اکثریت ، مراتب وفاداری و بیان درجه ی بسیار بالای نوکری خودشان نسبت به رژیم جنایتکار حاکم بر ایران را به ویژه و موکدا با حمله به سازمان مجاهدین خلق ، آن هم در چارچوب دستور العمل های ملایان ، نشان می دادند. هر کس که اسناد و مدارک مربوط به این شیوه ی سخیفانه و سراسر آلوده به ننگ را مورد بررسی قرار دهد ، خواهد دید که هر گاه و هر جا که این سه جریان دست به حمله علیه مجاهدین خلق زده اند اولا اندک زمانی پیش از آن، رژیم آخوندی به قول ملا خمینی، چنین هجمه ای را آغاز کرده بود ه است و ثانیا حمله ی این سه گروه در راستای همان هجمه ی رژیم و بویژه در توجیه حرکت جنایت کارانه اش بوده است . اینها در چنین میدانی همواره کوشیده اند دست های ملایان حاکم بر ایران را هم بشویند و هم طیب و طاهر بودنشان را به دیگران بقبولانند.
کدام نیرو در این عرصه باید حذف شود
مجاهدین خلق ایران طی بیست سال گذشته در همه ی عرصه ها ، اعم از سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و مذهبی و نظامی ، با رژیم ضد بشری حاکم بر ایران جنگیده اند. این نبرد بی وقفه و پر فراز و نشیب، برای هر دوسوی پیکار با شکست و پیروزی ، با پیشروی و عقب نشینی همراه بوده است . این نبرد به گونه های متعدد خود را نشان داده است اما یک چیز در آن از جانب دو طرف درگیر در پیکار، بدون تغییر بوده است ؛ تداو م توقف ناپذیر پیکار. و البته این نبرد تا حذف کامل و یا دست کم تسلیم قطعی یکی از طرف های آن ادامه خواهد یافت . در این میان آنچه که ناظران را اعم از موافق و مجالف ، به شگفتی کشانده است تداوم پیکار دو نیر وی به ظاهر نا برابر است.؛ نظام جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین خلق ایران. چرا به ظاهر ؟ زیرا رژیم آخوندی از موضع یک جریان مسلط بر همه ی سرمایه های یک کشور ، در این پیکار حضور دارد و امکاناتش در زمینه های مالی و تبلیغاتی و نظامی و روابط بین المللی دیپلماتیک ( این یکی را از صدقه سر هزینه کردن دارائی ملت ایران) با سازمان مجاهدین خلق ایران قابل مقایسه نیست. نسبت موجود را اگر میلیارد به یک هم بگیریم اصلا بیراه نرفته ایم. همان ناظران شگفت زده لابد ازخودشان می پرسند که چه عاملی در این میان هست که پیکار این دو نیروی به ظاهر تا این حد نابرابر را در حالت تعادل نگه داشته است و بخصوص چرا رژیم ملایان با این همه قدرت، قادر به شکست مجاهدین نیست .
دو جبهه ی اصلی نبرد
نبرد مجاهدین خلق با رژیم ملایان ،امروز در دو جبهه خود را بارزتر و تماشائی ترنشان میدهد ؛ جبهه ی پیکار بر سر ابقاء یا خروج از لیست تروریستی و جبهه ی پیکار بر سر ابقاء و حذف ارتش آزادی بخش ملی ایران و شهر اشرف. نظام آخوندی در این دو جبهه ، بخصوص در یکی دوسال اخیر متحمل شکست های فضاحت بار ، همراه با صرف هزینه های سرسام آور ، شده است. پیروزی بزرگ مجاهدین در دادگاه های انگلستان که منجر به بیرون آمدن نام سازمان مجاهدین از لیست سازمان های تروریستی انگلستان گردید ، ضربه ای هولناک بر پیکر آخوند های حاکم بود.ما هنوز و همچنان شاهد سوز و گدازهای سران ریز و درشت رژیم در این امر هستیم. در همین راستا و رابطه، رژیم خود را تاکنون به هر آب و آتشی زده است تا شاید آب رفته را به جوی باز گرداند. تظاهرات عمله و اکره های آخوندها در برابر سفارت انگلیس در تهران و عربده کشی های وکیلان مجلس آخوندی و واویلا سردادن سران قوه قضائیه و مجریه آنها و زنجموره کردن ولی فقیه و احضار سفیر و کاردار انگلیس و دادن تذکرات متعدد در این زمینه به او و نامه نگاری به نمایندگان پارلمان و قوه قضائیه انگلستان و وعده و وعید های پر وسوسه برای قرادادهای سود آور ، بخشی از سرو دست شکستن های ملایان حاکم در این زمینه بوده است. حتی حمله به درب ورودی سفارت رژیم در لندن و بدنبال آن فریاد واترویست واتروریست آخوندهای حاکم نیز به احتمال بسیار قوی می تواند ترفندی ابلهانه از جانب عوامل نظام و به دستور وزارت بدنام اطلاعت بوده باشد. کما اینکه بعضی از عوامل رژیم در همین رابطه این حادثه را بصورت بلاهت بار با مساله بیرون آوردن نام مجاهدین از لیست تروریستی ربط دادند.
براستی چه کسی تروریست است؟
به راستی که شاهد حیرت زده ی عجیب زمانی و عجیب تر زمانه ای شده ایم! از یک طرف تروریست های واقعا موجود یعنی گردانندگان نظام جمهوری اسلامی ، جلوی چشم خودی و غریبه ، پیر و جوان و زن و مرد در ایران و افغانستان و عراق و لبنان و فلسطین و هر جای دیگری که بتوانند عملیات تروریستی می کنند و گروه های تروریستی را در همه ی کشورهای دور و بر ایران و سایر نقاط جهان ، بویژه در خاورمیانه و منطقه ی خلیج فارس تغذیه مالی و تسلیحاتی و تبلیغاتی می کنند و برای آنها در داخل خاک ایران و هرجای دیگر که امکانش را داشته باشند دوره های متعدد آموزش های تروریستی ترتیب می دهند . از طرف دیگر کسانی که رژیم حاکم بر ایران را محور شر نامیده اند و ترس از دست یابی چنین رژیم جنایتکاری به بمیب اتمی و دیگر سلاح های کشتار جمعی، بر وجودشان مستولی شده است و سرزمین هایشان در گذشته ی نه چندان دور آماج عملیات تروریستی این رژیم بوده است و خوب میدانند که امروز هم نمی توانند از تروریسم صادراتی آخوندها در امان باشند ، با همین تروریست ها بطور مستقیم و غیر مستقیم و آشکارا و پنهان ، مذاکره می کنند و به آنها باج می دهند و بسته های رنگارنگ تشویقی نثار خاکپایشان می کنند ! ولی در کنار این صحنه پردازی ها، مخالفان و معارضان نظام ضد بشر و کسانی را که سی سال است قربانی جنایت های آن بوده اند و در هدف و شعار و عملشان چیزی جز مبارزه برای آزادی و حقوق بشر نیست ،در چارچوب همان شیوه ی مماشات و برای شادی دل جنایتکاران حاکم بر ایران و بنا به اوامر آنان ، در لیست تروریستی میگذارند.
این آب در هاون کوبیدن های چند جانبه البته تا این لحظه راه به جائی نبرده است و با توجه به اراده و پشتکار و ایستادگی و حقانیت مجاهدین ، در آینده هم راه به جائی نخواهد برد و آبی برای رژیم درمانده آخوندی گرم نخواهد کرد و ما بزودی شاهد خواهیم بود که اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا نیز طوعا و کرها در مقابل حقانیت مجاهدین سر خم خواهند کرد و خواهند کوشید تا دستان آلوده به کار ناپاک قراردادن نام مجاهدین در لیست تروریستی را در دستکش های انواع و اقسام توجیهات فرو کنند تا شاید حقیقت آشکار شده ی تبانی و مماشاتشان با رژیم تروریست پرور آخوندی یا به قولی مادر تروریسم جهان معاصر را پنهان سازند.
دژ مبارزه با بنیادگرائی اسلامی
این روزها اما پیکار در جبهه دوم یعنی جبهه ی نبرد برای ابقاء و یا حذف ارتش آزادی بخش و شهر اشرف ، تماشائی تر شده است. از نخستین روز تاسیس ارتش آزادی بخش ملی ایران ، یکی از بزرگترین دلمشغولی های رژیم ، این ارتش و چگونگی رویاروئی با آن و جستن راهی برای حذفش بوده است. رژیم جمهوری اسلامی برای نابودی ارتش آزادی بخش ملی ایران ، چه در زمان نظام پیشین عراق و چه پس از آن و تا هم اکنون که این سطور را می خوانید ، از هیچ جنایتی دریغ نورزیده است و تا آنجا که دستش می رسیده و در توانش بوده است ، بر علیه رزمندگان آزادی اقدام کرده است. در این راستا رژیم علاوه بر دست یازیدن به انواع و اقسام عملیات تروریستی و کار برد سلاح کشتار جمعی و به موشک بستن قرارگاه های ارتش آزادی بخش در دفعات مکرر و آدم ربائی و ارسال عناصر نفوذی و خرابکار و جاسوس به درون ارتش و بکار گیری افراد بریده از مبارزه ای که تن و جانشا ن را به کمترین بها در اختیارش گذاشته اند ، برای حذف ارتش آزادی بخش به حکومت عراق ، هم در گذشته و هم امروز متوسل شده است. در زمان سلطه صدام حسین برعراق ، بنا بر شهادت برادر ناتنی صدام در جریان محاکمه اش در عراق و همچنین اعلام دکتر فهمی قسیمی ، سفیر سابق عراق در مصر ، در جریان گفتگو با تلویزیون الجزیره ، نظام آخوندی به دولت پیشین عراق پیشنهاد کرده بود که حاضر است همه ی مخالفان صدام را که در ایران بوده اند ، ازجمله بسیاری از اعضاء حکومت فعلی عراق، را به صدام حسین تحویل دهد و درمقابل رهبران سازمان مجاهدین خلق را بگیرد.برای گردانندگان خون آشام رژیم آخوندی عجب معامله ی شیرینی میشد ، اگر پا می گرفت . اما گردانندگان دولت پیشین عراق به این درجه از فرومیگی سقوط نکرده بودند که مرتکب چنین جنایتی بشوند.
در جستجوی شریک جنایت !
در جریان حمله ی نیروهای ائتلاف به عراق ، رژیم جمهوری اسلامی ، شرط همکاری با آنها بر علیه رژیم صدام حسین را بمباران تمام عیار قرار گاه های ارتش آزادی بخش ، گذاشته بودند. البته این شرط به اجرا در آمد و در جریان بمباران ها ، قرار گاه ها بکلی ویران شدند و تعدادی از رزمندگان ارتش آزادی بخش به شهادت رسیدند. آری بمباران صورت گرفت ، ساختمان ها و تجهیزات نابود شدند ، عده ای نیز جان باختند ، اما ارتش آزادی بخش ملی ایران همچنان پا برجای ماند و از دل آن ویرانی ها و علیرغم همه ی توطئه ها ترفند های رژیم و وابستگانش و دولت های مماشات گر، شاداب تر و پرجوش و خروش تر و سر حال تر و فعال تر از پیش سر برآورد و آنجا را به باروی پر استحکام مقابله با بنیادگرائی مذهبی صادره از جانب رژیم آخوندی تبدیل کرد. در یک کلام تبدیل به تیری شد که برای چندمین بار به چشم هیولای تروریسم و بنیاد گرائی در تهران فرو رفت.
اکنون شهر اشرف به کانون آرزو وامید مردم ایران برای مبارزه با نظام آخوندی تبدیل شده است . رژیم جمهوری اسلامی بیش از هرکس دیگری این خطر را می بیند و البته هزاران بار بیشتر از گذشته برای دفع این خطر ، به تلاش و تقلا افتاده است. رژیم آخوندی همه ی امید ش را به این امر متمرکز کرده است که شهر اشرف را در چنبره ی ایادی و دست آموزانش در عراق بیفکند و آنگاه با دست باز و خیال راحت طرح هایش را برای ترتیب دادن جنایتی نظیر کشتار زندانیان سیاسی در مرداد ماه سال شصت و هفت ، به مرحله ی اجر در آورد.
حمایت از مجاهدین یعنی حمایت از آزادی
هم آزادی خواهان شهر اشرف و هم پشتیبانان ایرانی آنها در ایران و سایر کشور های جهان و هم سازمان ها و شخصیت های آزادی خواه و مدافع حقوق بشر در سراسر دنیا،با نیات پلید و ضد بشری ملایان حاکم بر ایران در رابطه با ارتش آزادی بخش و شهر اشرف کاملا آگاهند . موضوع حفاظت از شهر اشرف و جلوگیری از دست یابی رژیم آخوندی و وابستگانش به شرائطی که بتوانند به آزادی خواهان شهر اشرف آسیبی برسانند ، از همان فردای امضاء قرارداد صلح بین ارتش آزادی بخش و نیروهای ائتلاف و تحویل سلاح های ارتش به آنها ، مورد توجه آزادی خواهان و بشر دوستان جهان بوده است.
ملاحظه می کنید که مقاومت و استواری نیروهای آزادی خواه همراه با پشتیبانی بی دریغ و بی شائبه ی شخصیت ها و سازمان های سیاسی و حقوق بشری ، باعث شده است که تا امروز رژیم آخوندی از دست یابی به اهداف ضد انسانیش ، باز بماند. رژیم تا چند روز پیش در بوق های تبلیغاتیش می دمید که دولت عراق باید شهر اشرف را ازبین ببرد و نیروهای مبارز مقیم آنجا را تحویل دژخیمان آخوندی بدهد و رهبران مجاهدین را دستگیر و محاکمه کند و به ملایان بسپارد . در همین رابطه همه ی عوامل و مزدوران داخلی و خارجیش را بسیج کرده بود و حتی برای آمریکا هم غمازی می کرد ، اما وقتی تیر اینهمه به در و دیوار زدن و تلاش و تقلای همه جانبه اش به سنگ خورد و باحمایت های یک پارچه بشر دوستان و آزادی خواهان جهان از اشرف مظلوم ولی سرفراز و پایدار روبرو شد ،بناچار پا پس کشید و مفتضحانه عقب نشینی کرد. آثار این عقب نشینی را در موضع گیری های مسئولان نظام و ایادی گوناگونش ، همه دیده اند. اکنون دیگر حرف و سخن بر سر تحویل رزمندگان ارتش آزادی بخش به رژیم ضد بشری نیست. اینک در عقب نشینی رسوایشان ، ولو بصورت تاکتیکی ، به التماس افتاده اند که دولت عراق و سازمان های بین المللی مربوطه ترتیبی بدهند که اشرفیان را از عراق به هرکجا که خود آنها می خواهند منتقل سازند!
ساز جدید رژیم و رقصندگانش!
این عقب نشینی را نه تنها دستگاه های تبلیغاتی و اطلاعاتی و مزدوران شناخته شده و بلاواسطه اش ، با براه انداختن انواع و اقسام شوهای ایترنتی و رادیو تلویزیونی پوشش میدهند ، بلکه بعضی افراد و گروه ها ی به اصطلاح اپوزیسیون , نیز دانسته و ندانسته و آگاهانه و نا آگاهانه ، آن را تبلیغ می کنند. . بر کسانی نظیر مزدور محمد جواد هاشمی نژاد که دفتر و دستکی بنام هابیلیان را به فرمان مستقیم رژیم و وزارت اطلاعات می چرخاند ، حرجی نیست اگر بگوید برای رژیم صرف نمی کند که ساکنان اشرف را از عراق به ایران بفرستند و تحویل حکومت آخوندی بدهند و بهتر است که مسئولان دنبال این امر باشند که اشرف برچیده شود و ساکنانش از عراق اخراج شوند و هرکجا که دلشان می خواهد بروند. این فرد خدمتگذار وزارت اطلاعات است و تاکتیک فعلی رژیم را به فرموده تبلیغ می کند. این فرد و امثال او در تبلیغ برای این تاکتیک ،یک ترفند قدیمی و خاک گرفته و بی خاصیت دستگاه اطلاعاتی رژیم را به اجرا در می آورند . یعنی این ساز ناساز را کوک می کنند که اعضای سازمان مجاهدین فریب رهبرانشان راخورده اند و باید حساب بدنه را از سر سازمان جدا کرد و بین آنها جدائی انداخت .
به نام مجاهدین ، به کام رژیم
اما در این میان اعلامیه ها و موضع گیری های رنگارنگی را می بینیم که ظاهرا نشان از نگرانی نویسندگان و منتشر کنندگانش نسبت به سرنوشت اشرف و اشرف نشینان دارد. . خالصانه ترین و قابل قبول ترینشان وقتی که پای دفاع از مجاهدین را پیش میگذارند با اما و اگر غلیظ و ابراز مخالفتشان با استراتژی و تاکتیک های مبارزاتی آنها، از حقوق ساکنان اشرف دفاع قلمی می کنند و مثلا از نیروهای ائتلاف و مجامع بین المللی ذیربط می خواهند که با اقدامات پیش گیرانه از بروز هر فاجعه ای جلو گیری کنند ! شما در هیچیک از پشتیبانی های شخصیت ها و سازمان های غیر ایرانی که براستی تاثیر گذار بوده اند و کارشان رژیم را در این زمینه وادار به این عقب نشینی اجباری کرده است ، چنین منت گذاری و میان دعوا نرخ طی کردنی را نمی بینید. در حالی که کاملا روشن است که آنها با اهداف و استراتژی و حتی بسیاری از تاکتیک های مبارزاتی مجاهدین و مقاومت سازمان یافته مردم ایران ، در گذشته و امروز آشنائی دارند. در موضع گیری های هزاران پارلمانتر و شخصیت و ساز مان های سیاسی و مذهی و حقوق بشری ، مجاهدین خلق ایران نیروئی دموکرات و آزادی خواه معرفی می شوند که برای نجات ایران از دست رژیم بنیادگرا و تروریستی ملایان مبارزه میکنند و به همین خاطر مستحق پشتیبانی هستند. در اینگونه موضع گیری ها نقشی از سرزنش و ملامت و انتقاد های بجا و بی جا و درست و نادرست نمی بینید. رنگی هم از ترحم و دلسوزی نمی یابید. آنها با توجه به واقعیت ها و عملکرد مجاهدین ، صادقانه و قاطعانه به حمایت از آنها پا پیش نهاده اند. . اگر این پشتیبانی های خالص و بی ریا نمی بود مقاومت ایران و بویژه سازمان مجاهدین خلق در همین یکی دو سال گذشته در دادگاه های فرانسه و انگلستان و دیوان عدالت اروپا و پیروز نمی شد و از میان جنگلی از آتش کینه و تهمت و توطئه ی رژیم آخوندی سرفراز و با چهره ی پاک و روشن بیرون نمی آمد. بنا براین توصیه دوستانه به همه ی کسانی که ریگ همنوائی با رژیم آخوندی به کفش ندارند اینست که اگر به حمایت از مجاهدین پای پیش می گذارند ، خالصا مخلصا این کار را انجام دهند و بدانند که حمایت از مجاهدین حمایت از آزادی مردم ایران و پشتیبانی از مبارزه واقعی و تاثیر گذار برای آزادی و استقرار دموکراسی در ایرانستو نه این فرد یا آن فرد . از این گذشته در جریان چنین پشتیبانی هائی یادشان نیفتد که با مجاهدین و یا با رهبرانشان هم اختلافاتی دارند !
گونه ای حسن ختام !
همین چند دقیقه پیش دوستی تلفنی به من گفت موضع گیری فرخ نگهدار و مقاله دکتر کریم قصیم در افشای نیات پلید او را خوانده ای. گفتم پس از خواندن مقاله افشاگرانه و مستند و مستدل آقای کریم قصیم رفتم و اصل موضع گیری فرخ نگهدار را هم دیدم. دوستم گفت نظرت چیست. گفتم اولا اگر فرخ نگهدار چیزی جز این می گفت و برای چندین و چندمین بار زهر نفرت و کینه اش را خالی نمی کرد اسباب تعجب بود . ثانیا موضع گیری این عنصر همیشه در خدمت حاکمیت آخوندی با موضع گیری مزدور محمد جوادهاشمی نژاد ، که همان موضع وزارت اطلاعت رژیم است ، براستی مو نمی زند و گوئی هردوشان متحد المآل وزارت اطلاعات را روخوانی کرده اند . ثالثا آقای کریم قصیم این کوچک ترین کوچک ابدال دم و دستگاه رژیم آخوندی را به لقب " رجیل " ( رجیل به ضم ر و فتح ج و سکون ی و ل ، اسم مصغر رجل است که بزبان ساده و همه فهم خودمان میشود مردک ) مفتخر کرده است. تعجب من از اینهمه آوانس و دست و دلبازی آقای قصیم است . چرا؟ زیرا این آقای فرخ نگهدار با آنهمه سوابق بایستی مدارج بسیاری را طی کند و پله های فراوانی را بپیماید تا به مرتبه ی رجیلی نایل شود . بنا بر این فکر میکنم آقای قصیم در این مورد مرتکب اشتباهی کاملا لپی شده اند.