12 May 2008

سخنرانی کیوان کابلی نماینده حزب سبزهای ایران در کنفرانسهای برلین و وین: نیاز به ائتلاف ضد فاشیسم

ملاها در پی دستیابی به تکنولوژی هسته ای بوده و در عین حال در تلاش اسلامیزه کردن کل جهان هستند که اتفاقا با حذف اسرائیل از نقشه جغرافیایی شروع می شود. این موضوع که می خواهند کل جهان را تسخیر کنند را نباید به عنوان"سنگ بزرگ علامت نزدن است" انگاشت چرا که رژیم ایران پیشاپیش گروهایی تروریستی را در خاور میانه سازماندهی کرده است


نیاز به ائتلاف ضد "فاشیسم جدید"
همکاری بین المللی در مقابل رژیم ملاها
..................
سخنرانی کیوان کابلی
نماینده حزب سبزهای ایران
در کنفرانسهای ماه مه
2008 برلین و وین



سبوعیت بنیادگرایان اسلامی بطور اعم و رژیم حاکم بر ایران به طور اخص به مثابه یک پدیده خطرناک، دیگر منحصر به مردم ایران و خاور میانه نیست. رژیم ارتجاعی ملاها مدتهاست که به یک دستگاه مذهبی-فاشیستی تکامل یافته است و اکنون در آستانه خروج از مرزهای جغرافیایی خود قرار دارد. این رژیم پیشاپیش تعرض خاموش خود را با سازمان دادن گروهای تروریستی در جهان آغاز کرده است. در خاور میانه حماس، حزب الله و سپاه مهدی تنها نمونه ای از این تعرضات هستند. مثال روشنی در این مورد از خبرگزاری دولتی ایران موسوم به مهر که گزارشی در ژانویه 2006 انتشار داد می زنم: "احمدی نژاد در شهر قم خطاب به طلاب حوزه علمیه قم گفت که ما باید به این واقعیت ایمان داشته باشیم که اسلام تنها به محدوده جغرافیایی، گروههای نژادی و یا ملیتها منحصر نمی شود. این یک ایدئولوژی کلی است که جهان را به سوی عدالت هدایت می کند. ما از اعلام اینکه اسلام آماده است تا بر جهان حکمفرمایی کند باکی نداریم."

در اینجا نمی خواهم با اشاره به سبوعیت رژیم حاکم بر ایران نسبت به مردم خود مانند قتل عام و شکنجه هزاران مخالف سیاسی و یا "کفار" که بارها توسط عفو بین الملل و سازمانهای حقوق بشری دیگر گزارش شده است، ماهیت فاشیستی این رژیم را اثبات کنم. موضوع کلیدی در اینجا برنامه خروج از مرزها و گسترش منطقه تحت حکمفرمایی رژیم ایران است. هدف ابتدایی رژیم فاشیسم مذهبی عراق است. پس از دستیابی به این هدف، رژیم ایران از عراق به عنوان سکوی پرشی جهت نابودی اسرائیل استفاده خواهد کرد. من مطمئنم شما می دانید که احمدی نژاد چندین بار به صراحت این موضوع را بیان کرده است. حالا باید این سوال را از خود بپرسیم که آیا احمدی نژاد هم اغراق کرده و صرفا شنوندگان خود را فریفته است؟

متاسفانه صرفا پرداختن به بحث و مناظره در مورد این که آیا فاشیسم در دوران ما واقعیت است یا افسانه، از یک فاجعه انسانی در کره زمین جلوگیری نخواهد کرد. خوب بود اگر بنیادگرایان تا روشن شدن نتیجه مباجثات ما دست به اقدامی نمی زدند و منتظر می ماندند. برای وضوح بحث اجازه بدهید که یک مثال زیست محیطی بزنم. تهدید گرمایش جو زمین موضوعی است که همه شما در مورد آن شنیده اید. در مورد موضوع گرمایش جو زمین همچون مفهموم پیدایش دوباره فاشیسم بحث و جدلی مبنی بر اینکه آیا واقعی است و یا صرفا افسانه و تخیل است، میان دیدگاههای گوناگون وجود دارد. در اینجا من قصد ندارم ثابت کنم که آیا نقش انسان در گرم شدن جو زمین حقیقت است یا افسانه بلکه می خواهم تنها بگویم که روش برخورد ما با مشکل پیشاروی می تواند تاثیر بزرگی بر زندگی انسانها روی کره زمین داشته باشد. در مورد برخورد با موضوع گرم شدن جو زمین ما دو راه پیش رو داریم. اینکه هیچ اقدامی نکنیم به امید اینکه این موضوع تخیلی است و کل قضیه اغراق آمیز است و یا اینکه بطور جدی در مقام مقابله با مشکل برآییم. اکثر انسانها بخصوص سیاستمداران در برخورد با هر موضوعی در وهله اول جنبه اقتصادی قضییه را در نظر می گیرند. اقدام موثر در برخورد با گرمایش جو زمین به معنای کم کردن تولید گازهای زیانبار گلخانه ای و قانونمند کردن فعالیت کمپانی ها در پروسه تولید و در نظر گرفتن بخشی از مخارج مقابله با این معضل در مرحله تولید خواهد بود. البته این اقدامات بر روی میزان تولید ناخالص ملی در هر کشور تاثیر منفی می گذارد. و البته یک دیدگاه مشکوک به ماجرای گرمایش جو زمین، سعی می کند که این مخارج کوچک را به امید اینکه کل ماجرا اغراق است، پس انداز کند چرا که نمی خواهد حتی بخش کوچکی از سود حاصله را به خطر اندازد. اما اگر گرمایش جو زمین آنطور که شواهد و قرائن نشان می دهد واقعی باشد چه خواهد شد؟ بطور قطع فاجعه ای اتفاق خواهد افتاد که تهدیدی جدی برای زندگی انسانها و انواع دیگر حیات بر روی کره زمین خواهد بود.

بیایید راههای پیش رو را در مورد تهدید فاشیسم مذهبی در نظر بگیریم. ملاها در پی دستیابی به تکنولوژی هسته ای بوده و در عین حال در تلاش اسلامیزه کردن کل جهان هستند که اتفاقا با حذف اسرائیل از نقشه جغرافیایی شروع می شود. این موضوع که می خواهند کل جهان را تسخیر کنند را نباید به عنوان"سنگ بزرگ علامت نزدن است" انگاشت چرا که رژیم ایران پیشاپیش گروهایی تروریستی را در خاور میانه سازماندهی کرده است.

حالا جهان به طور کل و اتحادیه اروپا بطور خاص دو راه در پیش رو دارد. یکی اینکه به روابط معمول و رابطه اقتصادی خود با رژیم ایران ادامه دهد و همچنان قراردادهای پر منفعت را به امید اینکه که پدیده فاشیسم مذهبی یک موضوع اغراق آمیز است، منعقد کند. و یا انیکه در مقابل، با اقدامات پیشگیرانه خود جلوی نیروی فاشیستی که در قدرت دولتی قرار دارد را بگیرد.

در شق اول اروپا امیدوار است که تکنولوژی هسته ای برای مصارف صلح آمیز استفاده شود و یا در بدترین حالت اگر ملاها به بمب اتمی دست یافتند، قصد استفاده از آن را نداشته باشند و شاید هم امیدوار است موشکهای قصام و یا راکتهای برد کوتاه فقط تا منطقه شمال اسرائیل قابل پرتاپ باشند.

دیگر در اینجا صحبت نقض حقوق بشر توسط رژیم حاکم بر ایران را نمی کنم که همراه با تلاشهای ملاها برای رسیدن به بمب اتم بوده و همیشه توسط کشورهای غربی نادیده گرفته شده است.

اما تجسم کنید که اگر تهدید اتمی واقعی بود چه خواهید کرد؟ این بسیار خام خیالانه است اگر فکر کنیم که این تهدیدها بر شماها تاثیر نخواهد داشت. فکر نکنید که شما مصون خواهید بود. به اکثر شهرهای بزرگ در اروپا نگاه کنید. ملاها پیشاپیش به تعداد کافی بنیادگرای استقرار یافته در اروپا دارند که در روز مقتضی از آنها استفاده کنند. آنها احتیاج به سرباز گیری و لشکر کشی ندارند. سربازهایشان پیشاپیش اینجا هستند.

ممکن است بگویید که این بنیادگراهای مسلمان سنی هستند و رژیم ایران شیعه است. بگذارید که یادآوری کنم که وقتی پای تروریسم به میان می آید، رژیم ایران از هر گونه امکان موجود استفاده می کند. رژیم ایران در عراق هم تروریستهای سنی ها و هم شیعه را با هم بکار می گیرد.

برای انسانهایی که یکبار فاشیسم قرن بیستم را تجربه کرده اند، نابخردانه است که در قرن بیست و یکم از این موضوع بصورت سطحی بگذرد. برای شماهایی که بسیار در هر موردی مشکوک هستید باید گفت که انسان هنوز در تاریخی که بیاد می آورد گرمایش جو زمین را تجربه نکرده است اما از فاجعه فاشیسم و نازیسم که هنوز یک قرن هم نگذشته است. خانم ها و آقایان تکیه زده بر کرسی پارلمان اروپا، من در مورد شما مطمئن نیستم اما ما ایرانیان، بنیادگرایی اسلامی را پوست و گوشتمان تجربه کرده ایم و به شما اخطار می کنیم که بی عملی و بی خیالی در برابر این تهدید جهانی عواقب بسیار خطرناکی برایتان خواهد داشت.

سیاست اپیزمنت (مماشات) توسط اروپایی ها نشان می دهد که آنها واقعیت فاشیسم مذهبی را جدی نگرفته اند. دولتهای اروپایی خیال می کنند که احمدی نژاد در صحبتهایش مقصود خاصی نداشته است یا نمی توانسته داشته باشد بلکه صرفا می خواهد با توسل به پروپاگاندا اسلامی توجه مردم خاور میانه را بخود جلب کند و این حرکت را فقط باید نوعی از پوپولیسم ارزیابی کرد. آیا مگر هیتلر هم در ابتدا یک پوپولیست نبود. تضمین شما چیست که احمدی نژاد همان راه هیتلر را نرود. آنوقت سیاست اپیزمنت چه توجیهی برای عمل خود خواهد داشت.

سیاست مماشات با ملاها توسط اتحادیه اروپا برای بدست آوردن قرادادهای چرب و نرم مانند معامله شرکت گاز و نفت اتریش تاثیرخود را بر مبارزات مردم و اپوزسیون رژیم ایران می گذارد که می خواهند خود را از شر این رژیم ضد بشری خلاص کند. به مماشات گران باید گفت شرمتان باد.

بگذارید این نکته را نیز اضافه کنم که فکر نکنید اگر دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد پایان یابد، همه چیز حل خواهد شد. ما با یک سیستم روبرو هستیم و نه یک فرد. خاتمی، رئیس جمهور باصطلاح مدره سابق را بیاد می آورید؟ تلاش برای دستیابی به تسلیحات هسته ای حتی برای یک روز هم تحت ریاست جمهوری او متوقف نشد.

بیایید موضوع را از نقطه نظر مردم ایران نگاه کنیم. در این کنفرانس راه های مختلفی تاکنون ارائه شده است اما از نظر مردم ایران مشکل اساسی در سیاست اپیزمنت است. این سیاست از دو طریق عمل می کند یکی حمایت اتحادیه اروپا از رژیم از طریق قراردادهای اقتصادی و جلوگیری از فشار بر روی رژیم و دیگری از طریق بستن دست بزرگترین نیروی اپوزسیون ایران و قرار دادن آن در لیست تروریستی. مردم ایران این سیاستهای مماشات جویانه را بخوبی حس می کنند و به همین خاطر توده های وسیع مردم به جنبش های دانشجویی و کارگری نمی پیوندند. بگذارید تاکید کنم که سرنگونی رژیم ایران وظیفه مردم ایران و اپوزسیون رژیم ایران است و این موضوع هم از زمان بروی کار آمدن احمدی نژاد شروع نشده است.

فاشیسم مذهبی بسیار خطرناک تر از مدلهای کلاسیک فاشیسم است که ایدئولوژی خود را مثلا بر روی برتری نژادی استوار کرده بودند. منظور من از مقایسه این دو نوع فاشیسم، کوچک جلوه دادن نوع کلاسیک و فاجعه ای که شما در این کشور تجربه کرده اید نیست. نمی خواهم یک پدیده ای را که هنوز اتفاق نیافتاده را با فاجعه ای که شما آنرا لمس کرده اید مقایسه کنم. منظور من طبیعت فاشیسم مذهبی و پتانسیلی است که می تواند در صورت پیشروی از خود به نمایش بگذارد، است. چرا که پایه های این فاشیسم که بر مبنای فرهنگ شهادت و تفکر انتحاری ریخته شده است آنرا از انواع کلاسیک فاشیسم که تفکری زمینی داشتند خطرناک تر می کنند. اما هر دو نوع زمینی و مذهبی فاشیسم در چند موضوع با هم اشتراک دارند. از بین بردن یهودیان، تفکرات مترقی در کشورشان، همجنسگرایان و در کلیت هر نوع آزادی.

فاشیسم مذهبی به شیوه ای کاملا سیستماتیک برای حمله خود را آماده می کند. بنابراین مقابله با چنین تهدیدی نیز باید کاملا سیستماتیک باشد. رژیم ایران می داند که چگونه سیاست مماشات اتحادیه اروپا را بکار بگیرد. رژیم ایران گروههای لابی سازماندهی شده ای دارد که در اکثر کشورهای غربی برای رسیدن به اهدافشان و آمالشان آنانرا بکار می گیرد.

جنبه دیگری که می توان از خصوصیت فاشیسم مذهبی نام برد، شکل منتاقض آن است که ممکن است غربی ها را به این اشتباه بیاندازد که ملاها آنقدر آسیب پذیر هستند که می توان آنان را هر زمان که اراده شود، تحت کنترل درآورد. این توهم درست نیست. باید به تفاوت ساختاری آنان که ممکن است غلط انداز باشد توجه کرد. بنیادگرایان ممکن است بظاهر شلخته بنظر برسند. ممکن است تصور شود که با کار بر روی جناحهای داخلی آنان بشود رژیم ایران را بزیر کشید.

در دو دهه گذشته غرب سعی کرد که از طریق سرمایه گذاری بر روی برخی جناحهای رژیم ایران، نوعی اصلاحات را در دستگاه مذهبی- سیاسی موجود رشد دهد. همانطور که همه می دانیم این شیوه موثر نبوده است و بجای تغییر، احمدی نژاد از همین سیستم بیرون آمد و هولاکاست را بزیر سوال برد.

خانمها، آقایان این موضوع باید بسیار جدی گرفته شود و نباید به نوعی دیوانگی این فرد تلقی شود. احمدی نژاد با این عمل حساسیت غرب را محک زد و البته نتیجه مورد نظر خود را با واکنش منفعلانه جهان غرب دریافت کرد.

در اینجا می خواهم پیشنهاد خود را مبنی بر ایجاد تشکیل یک جبهه ضد فاشیسم مطرح کنم. به اعتقاد من نه مردم ایران و نیروهای اپوزسیون ایران و نه جامعه جهانی به تنهایی قادر به مقابله موثر با فاشیسم مذهبی هستند. بهترین و موثرترین اقدام، ایجاد جبهه ضد فاشیسم مذهبی است. شاید بتوان گفت چنین جبهه یا ائتلافی تنها راه وارد آوردن فشارها هم بر روی فاشیسم و هم بر سیاست اپیزمنت است که در خدمت فاشیسم قرار دارد.

این جبهه ضد فاشیسم مذهبی است که قادر خواهد بود که از فاجعه جنگ جلوگیری کند. فاجعه ای که اگر جلوی رژیم ایران گرفته نشود، در تقدیر خواهد بود. با ایجاد چنین جبهه ای فشارهای سازماندهی شده می تواند بر روی رژیم حاکم بر ایران وارد شود. در این صورت جمهوری اسلامی نخواهد توانست در پشت جنبش های صلح طلبی قلابی پنهان شود و در مقابل" کافران و بدینان" را متهم کند که به اسلام توهین می کنند. این جبهه قادر خواهد بود که رژیم را از قرار گرفتن در راس جنبش های ضد سرمایه داری باز دارد.

همه سازمانها، دولتها، کشورها و افراد می توانند به چنین ائتلافی بپیوندند تا رژیم حاکم بر ایران را به عقب نشینی واداردند. فاشیسم تنها در زمانی که عقب نشینی می کند، آسیب پذیر است.

کلام آخر من خانمها و آقایان این است. ما باید قبل از آنکه دیر شود بنیادگرایان اسلامی متوقف کنیم. رژیم ایران به عنوان بنیادگرایان در قدرت دولتی در پشت قرائتی از اسلام متعرض و جنگ طلب قرار دارد و باید شکست بخورد و متوقف شود. با شکست رژیم حاکم بر ایران افراطیون اسلامی به طور روانی مهار خواهند شد و تروریسم بین الملل به پایان خواهد رسید. در غیر اینصورت تمامی آنچه که تاکنون شاهدش بودیم، تازه اول ماجرا خواهد بود.