11 May 2008

سیامک مهر: نمایشگاه کتاب در بن بست اندیشه


تبلیغ چاه جمکران، انتخاب نمایندگان مجلس از سوی امام زمان، استخارهء مدیران و مسئولین نظام در امور مملکتی، نقش شعار یا ابول فضل بر پیراهن پهلوان ستربازوی تهی مغز، طلسم و رمال علی دایی و انتخاب مربیگری تیم ملی از سوی خدا، دعای باران، خواب و رویاهای صادقهء و امام زمان که هر دم به خواب یکی ظاهر می شود، رمال ها و دعانویس های شیادی که با آزادی در نشریات آگهی دعا برای قبولی در کنکور و ازدواج موفق و از این قبیل منتشر می کنند، خدمات بی ارزش ایستگاه های صلواتی، اعزام دانشجویان نخبه به حج ، ستیز دیوانه وار با فرهنگ غرب ... همه و همه روند نابخردی و خردستیزی را در جامعه به صورت حساب شده و با رابطه ای معنادار و مدیریت شده به پیش می برند.

نمایشگاه کتاب در بن بست اندیشه

سیامک مهر
http://khakeiran.blogspot.com/

اگر قفل و بند از زبان و قلم برداشته شود،
چیزی از اسلام باقی نخواهد ماند.

آیت الله مکارم شیرازی، روزنامه خراسان، 8 تیر ماه 1381

پرداختن به مسئله کتاب و کتاب خوانی در ایران امروز، پیش از هر گفتاری مستلزم روشن ساختن جایگاه خرد و خردورزی در جمهوری اسلامی است.

در یک نظام استبدادی متعارف و سکولار، مخالفت با سیاست های جاری و به چالش کشیدن قدرت حاکمان، طبیعی است که پذیرفته نگردد؛ اما تحت حاکمیت سیستم سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی، مضافاً بر استبداد سیاسی، آزادی ها و به تبع آن هرگونه خردورزی و اندیشهء مستقل نیز به شدت سرکوب می شود و حوزه ها و ساحت های زیست اجتماعی، مرزهایشان چنان درهم می ریزد که تکلیف هیچ چیز و هیچ کس مشخص نیست. چنین وضعیتی را نگارنده پیش از این "هرج و مرج منظم" خوانده است.

در چنین شرایطی است که دوغ و دوشاب به گونه ای به هم می آمیزد که تفکیک و تشخیص نیک از بد، حقیقت از دروغ و تفکر از توهم و ماده از موهوم برای بسیاری از مردمان ناممکن می گردد. نظم چنین هرج و مرجی را حاکمان با زور و اسلحه و سرکوب برقرار می کنند نه با قرارداد و قانون. پوپولیسم مهوع و عوام فریبی مشخصهء اصلی حکومت دینی و ایدئولوژیک است.

هنگامی که رئیس جمهور رژیم اسلامی در مقامی رسمی که گوش مردم ایران و جهان به دهان وی دوخته شده است، در ملأ عام و از بیشمار رسانهء گوناگون سخن از باورهایی موهوم و پوچ و یاوه بر زبان می آورد و به افکار سخیفی که پذیرفتنش از فردی روانپریش و خُل و چِل و دیوانه حتا مشکل می باشد مباهات می کند، ضروریست که به اهداف و اغراض نهفته در پس پشت این شعبده بازی ها نورافکن انداخت.
وقتی هالهء نور از رئیس جمهور محافظت می کند و دختر بچه ای در زیرزمین خانه اش انرژی هسته ای تولید می کند و یا زمانی که دست مهدی موهوم را در مدیریت امور کشور دخیل می دانند... جملگی به قصد و هدف بیهوده و بی اعتبار جلوه دادن دانش وعلم و خرد و عقل و قوای دماغی انسان است. به هدف از خود بیگانه ساختن انسان و نقض عاملیت اوست.

تبلیغ چاه جمکران، انتخاب نمایندگان مجلس از سوی امام زمان، استخارهء مدیران و مسئولین نظام در امور مملکتی، نقش شعار یا ابول فضل بر پیراهن پهلوان ستربازوی تهی مغز، طلسم و رمال علی دایی و انتخاب مربیگری تیم ملی از سوی خدا، دعای باران، خواب و رویاهای صادقهء و امام زمان که هر دم به خواب یکی ظاهر می شود، رمال ها و دعانویس های شیادی که با آزادی در نشریات آگهی دعا برای قبولی در کنکور و ازدواج موفق و از این قبیل منتشر می کنند، خدمات بی ارزش ایستگاه های صلواتی، اعزام دانشجویان نخبه به حج ، ستیز دیوانه وار با فرهنگ غرب ... همه و همه روند نابخردی و خردستیزی را در جامعه به صورت حساب شده و با رابطه ای معنادار و مدیریت شده به پیش می برند.

زنده یاد حسین پناهی بازیگر سینما و تأتر زمانی گفته بود در صدا و سیما از ما می خواهند که برای زیر دوازده سال سریال و مجموعهء تلویزیونی بسازیم!

حکومت اسلامی با کاستن از سن رأی دهندگان در انتخابات به پانزده سال، زمانی طولانی از عمرش را با رأی کودکان حکومت کرده است. اما هنگامی که دریافت گویا بقیهء جمعیت نیز به کودکان سالمند تبدیل گشته اند به سن قانونی هژده سال بازگشت.

از دیگر شیوه هایی که پایوران حکومت اسلامی به هدف پوک و پوچ و تهی ساختن هر پدیده و امر و موضوع و واقعیتی ( اجتماعی و سیاسی و تاریخی و فرهنگی و اقتصادی ) از معنا و محتوا و درونمایهء حقیقی خود به کار می بندند، وعظ و خطابه و سخنسرایی بی وقفه و بی امان و پایان ناپذیر از و دربارهء آن پدیده است.( البته این معنی که مورد نظر نگارنده است با آن مفهوم پیش پا افتاده ای که اصلاح طلبان حکومتی" حرف درمانی" می نامند هیچ نسبتی ندارد.)

طی سه دههء اخیر حجم عربدهء آخوندها و اسلام فروشان در بارهء مقولاتی همچون آزادی، اندیشه، کتاب و کتابخوانی و امثالهم، شاید هزاران برابر خزعبلات و یاوه ها و ترهات و وراجی هایی باشد که در هر موضوع و مقولهء دیگری ساخته و بافته اند. این سه موضوع یاد شده که به لحاظ گوهری ارتباط پیوسته و درهم شونده ای با یکدیگر دارند، اصل و اساس تمامی گرفتاری هایی است که اسلام و آخوند و رژیم اسلامی برای همیشه و همواره دچار آن بوده، هستند و خواهند بود. دشمنی و مبارزه با آزادی اندیشه و کتاب، جا و محل و مکانی کانونی و مرکزی در تمامی فعالیت های اسلام گرایان داشته و دارد.
نظام اسلامی یکی از معدود حکومت هایی است که در عین حال که اختناق و خفقان و انقیاد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در آن بیداد می کند و گلوی هر شهروندی را تا سرحد خفگی فشرده و همهء راه ها و روزنه های تنفسش را در چنگ و چنگال گرفته است، اما به همان نسبت عربده و واق واق آزادی آزادیش گوش فلک را کر کرده است. در هر شهر و شهرستانی پر است از واژه ها و علائم و نشان هایی دروغین که با بی شرمی تمام ارزش های متعالی انسانی را به سخره گرفته و مضحکه ساخته است: میدان آزادی، سینما آزادی، پارک آزادی، خیابان آزادی، کوچهء آزادی، آزادی یک، آزادی دو، آزادی سه... و به همینگونه: شهرک اندیشه، خیابان اندیشه، کوچهء اندیشه، اندیشه یک، اندیشه دو، اندیشه سه...

میدان و خیابانی که نامش آزادی و اندیشه است ولی در یک ضلع و زاویه اش آن دیوار آزادی ِ معروف پیدا نیست که بر آن بتوان حتا به رسول الله دشنام نوشت، فقط و فقط گاو وجود مؤمنین را آزاد می داند و از آزادی اندیشهء گوسفندی صحبت می کند که در پای مسلخ و مذبح حتا، ایمانش به چوپان و آخوند و الله ذره ای متزلزل نمی شود.
آن عقل و اجماعی که در فقه پویا! دینکاران درباره اش وراجی می کنند عقلی است که تنها و تنها باید به حقانیت شریعت اسلام و دکان آخوند راه ببرد و بر اجماع چنین عقلایی به جز اثبات خداوندی ِ آخوند و ملا و مفتی و اصرار بر بی شعوری مردمان هیچ نتیجه ای مترتب نیست.


آخوندها و مقامات جمهوری اسلامی بر همین روش و روال و به حد تهوع آوری آنقدر از کتاب و کتاب خوانی و فرهنگ کتاب خوانی و فرهنگ سازی و بستر سازی برای فرهنگ کتاب خوانی و تولید محتوا و از این دست، یاوه بافتند و دروغ و مزخرف گفتند و روضه خواندند که اکنون سرانهء کتابخوانی مردم ایران دودقیقه است. چون از اساس دروغ بود و به جز قرآن و در امتداد قرآن یعنی کتاب های مذهبی مثل نهج البلاغه و مفتاتیح الجنان و حلیه المتقین و رساله های عملیه و امثالهم، آخوند و اسلامفروش هیچ نوشتار و متنی را کتاب نمی داند و یا به عنوان کتب ضاله می شناسد.

برپا کردن نمایشگاه های متعدد کتاب و دایر کردن فروشگاه های کتاب در هر خیمه و سرپوشی و در هر مکان و مناسبتی، با حجمی برابر با نود درصد کتاب های دعا و معارف اسلامی و تفسیر و قصص قرآن و مزخرفات مذهبی، نشست های شعر خوانی و قصه خوانی توسط عوام الشعرای درباری و قصه نویس های بی مایه مذهبی، هر فرد صاحب ذوق و خردی را از کتاب و کتاب خوانی و مطالعه بیزار و دلزده کرده است. همزمان با این هجمه و این حجم از عربده، تمامی کتابخانه های کشور را از هر کتاب و متن و اندیشهء مستقلی که مغایر با اصول و فروع خردستیز مکتبِ تجاوز خود دیدند خالی کردند.

در وزارت ارشاد اسلام با تیغ سانسور هر فکر ناب و هنر ارزنده ای را حذف و مثله کردند. اراذل و اوباش اسلامی و بازجوها و شکنجه گرانی که امروز در وزارت ارشاد با عناوین دکتر و مهندس و استاد و بررسان کتاب، سطر به سطر نگارش های نویسندگان را حلاجی می کنند و ساحت و سپهر اندیشه را در زیر سُم الاغ فهم دینی خود مورد تاخت و تاز قرار می دهند، فقط و فقط یک هدف را دنبال می کنند: آنان به قصد اخته و وابسته کردن هر فکر مستقلی و شکستن هویت فردی انسان ها حتا اگر متن و شعر و قصه و کتاب تو با معیارهای مورد پسند ایشان هیچ تعارضی نداشته باشد، بدون تردید به سانسور بخش هایی از آن اقدام می کنند تا تصور اینکه فکر و هنر و اندیشه در جامعه اسلامی بدون متولی است و مستقل از دکان آخوند قابل عرضه می باشد، از ضمیر حتا ناخودآگاهت زدوده شود. نمایشگاه کتاب نیز وقتی در مصلای جهالت اسلامی استقرار یافت، هدفی جز این مطمح نظر متولیان فرهنگ ستیز اسلام نبود که خرد را با خرافه چنان بیامیزند که ساده لوحانی باور کنند که علی آباد هم دهی است. تمامی این فعالیت های به اصطلاح فرهنگی رژیم اسلامی از سر ناچاری و به قصد بزک کردن چهرهء زشتِ بربر و بی فرهنگ اسلام است.

البته ناگفته نماند که زمانی که امکان چاپ و انتشار کاغذی ِ حاصل کنجکاوی و اندیشه ورزی و جستجوگری و سنجشگری انسان موجود نیست و در زمانه ای که با وجود صفحات اینترنتی که به مانند چمنزاری پرطراوت هر ذهن و فکر و اندیشه ای را به خرامیدن بر سبزه ها و گل های عطرآگینش دعوت می کند چه نیازی به تحمل توهین و تحقیر بررسان و ممیزان بیسواد کتاب است؟ آن انسان متمدنی که تکنولوژی های نوین ارتباطات و این صفحه را در اختیار ما قرار داده، تلویحاً این حقیقت را نیز گوشزد کرده است که بدین وسیله خواهی توانست فردیت و هویت و شخصیت منحصر به فرد خود را حفظ نموده و صدای مشخص خود را داشته باشی و هنر و فکر و اندیشهء مستقل و فردی خویش را بدون دخالت ها و متولی گری های خوارکننده و تخفیف دهندهء سانسورچیان کینه توز با دیگران به اشتراک بگذاری. متأسفانه عادت ها و رسوبات شیوه های سنتی کتاب خوانی در ذهن ما، هنوز که هنوز است ارزش و اهمیت یک نویسنده را با حجم و وزن خمیر کاغذی که در دست خواننده می گذارد می سنجد.

کلام آخر اینکه:
در موضوع فکر و اندیشه، و کتاب به عنوان منشاء آگاهی، شروع کین توزی و دشمنی اسلام فروشان از همان نقطه ای است که قرآن را که منشاء و مسبب اصلی فلج ذهنی مسلمانان محسوب می شود کتاب نامیدند. از همان زمانی که عمرابن خطاب به سردارش دستور داد تا کتاب های کتابخانهء جندی شاپور را به آب بریزند، نگاه و نسبت اسلام با اندیشه ورزی آشکار گشت. هر متن محتوی فکر و اندیشه ای را که نتوان به نقد کشید و سره از ناسره و زیبایی از زشتی اش را بر ملا ساخت، کتاب نیست، متن مقدس است، تخته سنگی است که علی الظاهر بر لب طاقچه قرار گرفته است، اما در حقیقت سنگ لحد و سرپوشی است که بر گور و جنازهء خود نهاده ایم.

کتاب و کتاب خوانی در حکومت خردستیز اسلامی و در جامعه ای مقلد پرور، حرف مفت و دروغی خررنگ کن است. نمایشگاه کتاب تهران کوچه ای تنگ و تاریک است که بر تابلوی ورودی اش نوشته اند:" بن بست اندیشه" و در گوشه و کنارش جا به جا مدفوع کرده اند!