7 August 2008

پديده تبعيد و ايرانی تبعيدی يکی از مظاهرمبارزه و مقاومت عليه يکی از مرتجع ترين و وحشی ترين حکومت های جهان


پديده تبعيد و ايرانی تبعيدی يکی از مظاهرمبارزه و مقاومت عليه يکی از مرتجع ترين و وحشی ترين حکومت های جهانتبعيدی ايرانی کسی ست که به دليل دگرانديشی سياسی , فرهنگی, عقيدتی و قومی, و مخالفت سياسی , فرهنگی و عقيدتی با حکومت" جمهوری " اسلامی , زندگی اش در ايران با خطر مرگ ,زندان و شکنجه مواجه شده باشد.

تبعيدی کسی ست که در تبعيد گاه اش نيز به دگر انديشی اش , و يا مخالفت اش با حکومت اسلامی ادامه داده باشد, و به همين دلايل, قادر به بازگشت به ايران اسلامی نباشد.

پديده تبعيد و ايرانی تبعيدی يکی از مظاهرمبارزه و مقاومت عليه يکی از مرتجع ترين و وحشی ترين حکومت های جهان, يعنی حکومت اسلامی اند.

تبعيدی نماد وفرياد ستمديدگان ميهنمان , و جنبش آزاديخوانه ايرانيان در خارج از ايران است , که فريادش - در حد خويش- در ايران نيز طنين افکن و تاثيز گذار است


آلوده کنندگان قلمرو تبعيد

مسعود نقره کار
تکرار مکررات است
نوشتن اينکه تبعيد پديده ای سياسی ست,
با اينحال به نظر می رسد چنين" تکرار"ی ضروری ست و نبايد از مکررگفتن و نوشتن اش واهمه داشت و واماند

در ادبيات سياسی جهان راندن دگرانديش يا مخالف سياسی, فرهنگی و عقيدتی از زادگاه و محل زندگی اش تبعيد تعريف شده است , اين راندن می تواند درون مرزهای سياسی و جغرافيايی يک کشور اعمال شود(Internal Exile) و يا تبعيدی به خارج از مرزهای سياسی و جغرافيايی کشورش فرستاده شود(External Exile). تبعيد گاه به طور مستقيم و آشکار با اعمال زور, به عنوان تنبيه(Punishment) از سوی حکومت های خود کامه اعمال می شود, و گاه خطر مرگ, شکنجه و زندان, به دليل ادامه ی مبارزه با قدرتی برتر يا خودکامه , فرد يا جمعی را به ناچاربه " خود تبعيدی" ويا " نفی بلد" وا می دارد( Self Exile). حيات سی ساله حکومت اسلامی نشانه ای قابل اتکا در درستی تعريف مورد اشاره است.

بنابراين تبعيدی ايرانی کسی ست که به دليل دگرانديشی سياسی , فرهنگی, عقيدتی و قومی, و مخالفت سياسی , فرهنگی و عقيدتی با حکومت" جمهوری " اسلامی , زندگی اش در ايران با خطر مرگ ,زندان و شکنجه مواجه شده باشد . تبعيدی کسی ست که در تبعيد گاه اش نيز به دگر انديشی اش , و يا مخالفت اش با حکومت اسلامی ادامه داده باشد, و به همين دلايل, قادر به بازگشت به ايران اسلامی نباشد.

پوشيده نبوده و نيست که ديکتاتورها و ديکتاتور پسندها نفی ,تضعيف, تخريب , مخدوش جلوه دادن و آلوده کردن پديده ی تبعيد را از تکاليف و وظايف خود می دانند, در اين ميانه برخی نيز فرصت طلبانه, و با نرخ هايی کم و زياد راه ديکتانورها را هموار می کنند ,و پاره ای نيز مغرضانه و يا نا آگاهانه راه نفی ويا آلوده کردن اين قلمرو را می روند.


نگاهی کوتاه به اين مجموعه بياندازيم:


۱
- حکومت اسلامی

درحکومت اسلامی پديده های تبعيد و تبعيدی مترادف و تداعی کننده ی دگرانديشی , سياست, عقيده (ايمان) , فرهنگ و هنر ممنوع ست . اينگونه است که گريز ناگزيردگرانديشان و مخالفان اين حکومت, در ابعادی ميليونی از دستاورد های " تاريخی" حکومت اسلامی شده است. پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷, تشديد اختناق سياسی ,و فشار های اجتماعی, فرهنگی و هنری , مذهبی و قومی سبب شدند تا ميليون ها ايرانی , که عليه چنين اختناقی مبارزه و فعاليت می کردند, برای گريز از مرگ ,زندان,شکنجه , و محروميت های سياسی, فرهنگی وهنری , اجتماعی , مذهبی وقومی ايران را ترک کنند وبرای ادامه ی زندگی و فعاليت های شان درخارج از مرز های ايران پناهگاهی دست و پا کنند . در اين ميان کوشندگان سياسی , فرهنگ سازان و فرهنگ ورزان و هنرمندان , اقليت های قومی و مذهبی, بخش بزرگی از تبعيديان را شامل شده اند .

در حکومت اسلامی پديده تبعيد مستقيم يا تبعيد با اعمال زور به عنوان تنبيه وجود نداشته و ندارد . حکومت اسلامی ايران به جای تبعيد دگرانديشان و مخالفان , آنان را زندانی , شکنجه و اعدام کرده و می کند. تبعيدی های حکومت اسلامی برای رهايی ازخطر زندان , شکنجه ومرگ, وادامه ی فعاليت های سياسی, فرهنگی, عقيدتی و قومی پيش ار آنکه دستگير شوند از ايران گريخته اندو به ناگزير تن به " خود تبعيدی" داده اند.

فعاليت های تاثير گذار تبعيدی ها , حکومت اسلامی را وا داشته است تا طی سی سال گذشته از تمامی راه ها و روش های " اسلامی" اش برای تخريب و آلوده کردن جنبش تبعيدی ها استفاد ه کند. از ترور تبعيدی ها تا تحبيب برخی تبعيدی ها و تبعيدی نماها , از بهره گيری از برخی مهاجران در راستای آلوده کردن پديده تبعيد تا تبليغات رسانه ای دروغين و شرم آورعليه تبعيدی ها , از گسيل تبليغات چی های حکومتی با عناوين سياستمدار, محقق و نويسنده به خارج کشور با هدف مبارزه با تبعيدی ها تا برپايی رسانه ها و تشکل های موازی در راستای تضعيف و خنثی کردن رسانه ها و تشکل های تبعيد ی ها و.......

در اين ميان راه اندازی و تقويت رسانه ها و تشکل های موازی اين روزها بازارشان گرم تر از سايرراه ها و روش هاست . اين تشکل های به ظاهر فرهنگی و صنفی از صاحبان مشاغل گوناگون – پزشکان , مهندسان , بساز بفروش ها و دلالان زمين و خانه و ماشين و.... شکل گرفته اند. اين تشکل ها بدليل داشتن توانايی مالی و نيز وجود کميت قابل ملاحظه ای از مهاجرانی که در ايران نيز کسب و کار می کنند, در جهت تضعيف و خنثی کردن تشکل های تبعيدی ها و تلاش برای دور نگه داشتن ايرانيان خارج از کشور از مسايل سياسی واجتماعی ايران, تاثير گذار و منشا اثر بوده اند , تا آن حد که آقای احمدی نژاد را نيز به شعف آورده اند:

«....ايرانيان در خارج از کشور منسجم شده اند وکارهای فرهنگی خوبی در خارج از کشور انجام شده است». ( به نقل از وبلوگ « هميشه ايران»-داخل کشور)


۲- جماعتی از اهالی سياست, فلسقه و فرهنگ و هنرداخل کشور

درايران برخی تشکل های سياسی و صنفی ( آشکار و مخفی) , جنبش های دانشجويی, زنان , کارگران وجوانان , و اهالی فرهنگ و هنر( متشکل و منفرد) جسورانه عليه حکومت ستم و بيداد اسلامی مبارزه کرده و می کنند. با گذر زمان و ادامه ی عمر استبداد دينی افرادی از اين مجموعه بتدريج تبعيدی شده اند, اما بسيارانی که در داخل مانده اند گفته و نوشته اند که پديده تبعيد و تبعيدی ها را پاره ای از جنبش آزاديخواهانه ميهنمان می دانند. هر دو سو نيز تقويت يکديگر را به سود چنين جنبشی دانسته و در اين راه در حد امکان گام بر داشته اند. در ميان افراد مجموعه ی فوق, بودند کسانی که در آغاز بدليل بی اطلاعی و نا آگاهی و گاه برخورد های " روانشناسانه" , هنگام که در ايران بودند, در رابطه با پديده تبعيد و تبعيدی ها, ارزيابی ها و برخوردهايی غير واقعی و نادرست داشتند اما بتدريج با کسب اطلاع و شناخت بيشتر و يا با پرتاب شدن به تبعيد , ارزيابی ها و بر خورد های شان را تصحيح کردند.

خلاف موارد فوق ,جماعتی ديگر از اهالی سياست, فلسفه و فرهنگ و هنر اسلامی و غير اسلامی هستند که پنهان و آشکار, و با استفاده از امکانات و دستور حکومتی به خارج اعزام و نقش سفيران و کاربدستان اين حکومت در خارج کشور را بازی کرده و می کنند.

تضعيف و خنثی کردن جنبش تبعيدی ها يکی از اهداف اين جماعت است. برخی از سايت های خبری و سياسی , مساجد , دانشگاه ها , تشکل های موازی ی به ظاهر صنفی و " فرهنگی" , مطبوعات و راديو و تلويزيون های دست ساز حکومت اسلامی در خارج از کشور بلند گوهای اين جماعت اند. در شهر های لندن, واشنگتن دی.سی ,تورنتو و..... - بويژه در دانشگاه ها و مساجدش – از وجود اين جماعت فيض برده می شود تا راه تضعيف و خنثی کردن تبعيد و تبعيدی هموار تر شود.


۳- برخی از مهاجران:

سفر به خارج از کشور و مهاجرت نفشی ارزشمند در شناخت جوامع مختلف , و به طور کلی بسياری از پديده های اجتماعی جوامع پيشرفته غربی داشته است. اين شناخت بيش از يک قرن است که نقش مثبت و تاثير گذار خويش بر تمامی عرصه های زندگی اجتماعی جامعه ما زده است, و بيش از اين نيزخواهد زد.

واقعيتی ست که مهاجران برای نوجويی , کسب و کار و تحصيل , تنوع وخوش نشينی و زندگی ای بهتر به خارج ازکشور سفر کرده , و می کنند. ملاحظات سياسی , اجتماعی و فرهنگی و هنری می تواند سبب مهاجرت شده باشند اما اجبار و تهديد ی در پس سفر مهاجر داوطلب نبوده و نيست. برای نمونه شاهديم که بسياری از اهالی قلم مهاجرو ساکن خارج از کشور به ايران رفت و آمد می کنند , در ايران کتاب و مقاله چاپ می کنند , سخنرانی می کنند, جلسات بحث و نقد بر پا می کنند , و شاد وشنگول و دست پر برای نوجويی بيشتر و خوش نشينی خوش تربه خارج کشور باز می گردند. اين دست سفر ها اما برای تعدادی ديگر از اين عزيزان درحد يک سفرفرهنگی و تحقيقی و " روشنگرانه " به داخل و ديدار دوستان و اقوام و جمع آوری ماترک باقی نمانده است, تعدادی از اينان برای ارضای خود و بعضا" خوشرقصی و " ايز گم کردن " می بايد پديده تبعيد و کار های تبعيدی ها را نيز نفی کنندو تبعيدی ها و تلاش های شان رامشتی آدميانی دلمشغول کارهای سطحی, موجوداتی ايديولوژيک زده و وبای سياست گرفته معرفی کنند, و همه چيز را , حتی کلمه ی تبعيد را زيرآوار مهاجرت ومهاجرانی از قماش خود دفن کنند.


۴
– برخی از تبعيدی های:

پديده تبعيد و ايرانی تبعيدی يکی از مظاهرمبارزه و مقاومت عليه يکی از مرتجع ترين و وحشی ترين حکومت های جهان, يعنی حکومت اسلامی اند. تبعيدی نماد وفرياد ستمديدگان ميهنمان , و جنبش آزاديخوانه ايرانيان در خارج از ايران است , که فريادش - در حد خويش- در ايران نيز طنين افکن و تاثيز گذار است.

طولانی شدن عمر تبعيد وسختی هاوتلخکامی های اش ,موج ريزش بخشی از تبعيدی ها و تبديل و دگرديسی آنها به مهاجر را , بويژ در سال های اخير ,تشديد کرده است. تغيير انديشه و روش , وسفر حق هر انسانی ست , و تبعيدی نيز می تواند به درکی متفاوت از زندگی , سياست و فرهنگ برسد و راهی که می پسندد برگزيند, آنگونه که رفت و آمدش به ايران نيز دچار مخاطره نشود. اين دگرگونی در کسانی که تاب تحمل سختی ها ی طاقت فرسای تبعيد ندارند, بديهی تر است. اين نوع ريزش ها از سويی سبب تضعيف جنبش تبعيدی ها شده , و از سوی ديگر مورد بهره برداری حکومت اسلامی نيز قرار گرفته است, حکومتی که آگاهانه و حسابگرانه چشم بر اين رفت و آمدها می بندد . متاسفانه اما آنچه که به کرات ديده شده است فراتر از ريزش به دليل تغييرانديشه و روش و ناتوانی در برابر سختی های تبعيد بنظر می رسد. برخی از اين دست تبعيدی های دگرديسی يافته به راه تخريب, مخدوش کردن و آلوده کردن پديده تبعيد و نيز توجيه کردارو رفتار حکومت اسلامی و مشاطه گری اين حکومت می روند, راهی برای توجيه رفتار خود, و خود قانع سازی ی موجودی دگرديسی يافته, راهی که پيامدی جز هموار کردن راه حکومت اسلامی در تضعيف و تخريب و آلوده کردن پديده تبعيد ندارد.

******

در کنار موارد اشاره شده , لغزش ها و ضعف های ما تبعيد ی ها نيز نقشی تخريبی و تضعيف کننده براين پديده و ثمربخشی اش داشته و دارد. از پراکندگی ای سی ساله و درگيری های فرقه ای و گروهی و شخصی , به عنوان دو نمونه از اين لغزش ها و ضعف ها می توان نام برد.

تلاش های حکومت اسلامی عليه تبعيدی ها , و نيز مجموعه ای که به آن ها اشاره شد, مسؤليت بيشتر ما را برای کوشش در راستای تصحيح و از ميان برداشتن لغزش ها و ضعف ها , و نزديکی و اتحاد گوشزد می کنند
.