9 September 2008

از "ببخشید و فراموش کنید!" تا انکار وجود اپوزسیون

  نظر آقای گنجی راجع به خمینی، این جلاد بزرگ که تنها یک قلم از جنایاتش فرمان قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 بود، چیست

از "ببخشید و... فراموش کنید!" تا انکار وجود اپوزسیون!


- عبدی هزارخانی -


اکبر گنجی در مصاحبه ای در تاریخ 14 شهریور 1387 به مناسبت انتشار کتابش به زبان انگلیسی با رادیو فردا مدعی شده است که اپوزسیون اصلا وجود خارجی ندارد!

بررسی ادعاهای آقای گنجی پس از خروجش از ایران، از اولین توقفش در روسیه تا تور اروپایی اش و نهایتا آمریکا سیر متناقضی را نشان می دهد که از سردرگمی وی حکایت دارد. او که در زمان سپری کردن زندانش (البته با تجهیزات و وسایلی متفاوت با زندانیان دیگر) صحبت از تغییر رژیم می کرد، پس از خروجش از کشور، از مسکو تا ایتالیا حرفش عوض شد و از ایرانیان خواست که رژیم و عواملش را ببخشند و همه این بیست و اندی سال نابودی ایران و ایرانی را فراموش کنند. سپس از اروپا تا نیویورک پروژه های گوناگونی را مطرح کرد که مورد مصرف مماشات گران داخلی و خارجی بود. یک روز مدعی شد که طرف حسابش فقط روشنفکران غربی هستند و یکروز در پارلمان اروپا، محل قانونگذاری و با حضور سیاستمداران اروپایی سخنرانی کرد. اتفاقا در همان جلسه ترتیب داده شده در پارلمان اروپا با سوال یکی از نمایندگان زیرک اروپایی مواجه شد که چطور خط عوض کرده و بجای روشنفکران با سیاستمداران در حال دیدار است؟

پروژه دیگر آقای گنجی راه اندازی یک جنبش همگانی به رهبری ایشان یا دوستان میانه بازش بود. جناب فکر می کرد به محض خروجش از کشور و حضور در میان ایرانیان خارج کشور، حلوا حلوا خواهد شد و سریعا به عنوان رهبر جنبش مدنی زیر دوربین ها قرار خواهد گرفت که البته به حقارت آمیز طرین وجهی امیدش به یاس مبدل شد. فراخوان او به هموطنان ایرانی برای تحصن و ایجاد جنبشی بزرگ تنها با استقبال تنی چند از همپالگی هایش مانند مسعود بهنود و کاظم علمداری در لندن و نیویورک روبرو شد. فراخوان ژان وال ژان ایرانی که با یاری تمامی رسانه های ایرانی آنچنانی متعلق به دول مختلف از فخیمه گرفته تا هلند و ایالات متحده، تنها مورد توجه جمعیتی که حتی به تعداد انگشتان دست نرسید، قرار گرفت. پس از آن آقای گنجی با ورود به محافل مختلف تحقیقاتی از استانفورد تا بوستون و شورای روابط خارجی و ... به طور معجزه آسایی امکان سخنرانی و فعالیت پیدا کرد و از ایجاد جنبش مدنی عملی پیشین صرف نظر کرد. در بسیاری از این سخنرانی ها آقای گنجی سعی کرد که رژیم ایران را یک نظام سلطانی معرفی کند که از پیچیدگی های خاص یک نظام دیکتاتوری قرن بیست و یکمی برخوردار نیست و مشخصا تز نظام سلطانی اش را در برابر ماهیت فاشیسم مذهبی رژیم قرار داد. اکنون نیز در آخرین افاضاتش منکر وجود هرگونه اپوزسیون شده است.

اساسا نیازی به پاسخگویی به حرفهای آقای گنجی نیست، زیرا که فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران هر روزه در تمامی رسانه های داخلی و خارجی اش منکر وجود اپوزسیونش می شود. اما سوالی که مطرح می شود اینست که آیا انکار وجود اپوزسیون از نظر آقای گنجی مانند رژیم است؟ جمهوری اسلامی منکر کشتار و شکنجه و قتل عام زندانیان سیاسی است.

آیا آقای گنجی هم منکر قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 است؟ مبارزه مردم در اشکال مختلف منجمله در شکل اپوزسیونی اش هر روزه رژیم را در داخل و خارج از کشور، از سازمان ملل تا خیابانهای شهرهای اروپایی و آمریکا گرفته تا شهرهای مختلف میهنمان به زانو درآورده است. جیغ و دادهای رژیم در فضای بین المللی مبین وجود اپوزسیون است. حالا اگر این واقعیت را هم نادیده بگیریم آیا بدون وجود اپوزسیون، رژیم جمهوری اسلامی در صدر کشورهای ناقض حقوق بشر در تمامی محافل بین المللی قرار می گرفت؟ شاید ایشان هم مانند سران رژیم معتقدند که اینها توطئه های شیطان بزرگ و اسرائیل است که می خواهند اسلام عزیر را نزد افکار جهانیان به زیر سوال ببرند. خجالت نباید کشید.

آقای گنجی قبل از هرگونه اظهار نظر سیاسی و یا تالیف کتاب و ایراد سخنرانی در محافل مماشات چی، باید به دو سوال بسیار بسیار ساده پاسخ دهد.
1- نظر آقای گنجی راجع به خمینی، این جلاد بزرگ که تنها یک قلم از جنایاتش فرمان قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 بود، چیست؟ آقای گنجی که بقول خود آقای منتظری را قبول دارد، تاکنون سعی کرده است که از این موضوع طفره برود. همه می دانیم که اعتراض منتظری به جنایات بی حد و حصر خمینی به قیمت ولایتعهدی اش انجامید. آیا خمینی هنوز امام آقای گنجی است و یا اینکه ایشان معتقدند که روح الله خمینی مسئول اصلی تمامی جنایات و به باد رفتن حرث و نسل ایران و ایرانی است؟

2- آقای گنجی بالاخره باید برای یکبار هم که شده نقش خود را در سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات در زمانی که یکی از عوامل سرکوب مخالفین رژیم در داخل ایران و ترکیه بود را مشخص کند. کسی خواهان مجازات ایشان نیست. اعلام و بیان نقششان در سرکوب، کشتار و شکنجه اپوزسیونی که اکنون منکرش هستند، خود بزرگترین مجازات برای آقای گنجی خواهد بود.
البته بسیار خوب خواهد بود که باقی پاسداران، بسیجیان، شکنجه گران و سرکوبگران مانند ایشان تغییر عقیده دهند. اما بالاخره آقای گنجی برای تسکین خاطر بازماندگان آن جانباختگان هم که شده، باید یکبار بجای گرفتن امضاء و تاییدیه از روشنفکران غربی مانند نوام چامسکی، لب از لب بگشایند و لااقل سمت خود را در دستگاه سرکوب رژیم برملا کنند. مردم فراموش نخواهند کرد، اما شاید ایشان بخشیده شود. تا پاسخ به این سوالات بسیار ساده، تحلیل راجع به مسائل ایران و بررسی وجود یا لاوجود اپوزسیون پیشکششان.

17 شهریور 1387

http://www.iran-e-sabz.org/rooz/rooz207.html
حزب سبزهاي ايران