مطالعه تاریخ برای تکرار آن نیست. تاریخ نمی تواند و نباید تکرار شود. جامعه ما نیاز به پیشرفت انقلابی دارد نه تکرار شکستها. نیاز به نسلی دارد که شکست را شکست دهد. نسلی که با چشمانی باز برای پیروزی بجنگد. دستاوردها را ببیند، خطاها را نبخشد و درسها را بکار گیرد. از همینرو تجارب تاریخی در خور توجهند و رجوع بدانها ضروریست. اما تاریخ در مقابل هر نسل مسائل جدیدی قرار می دهد که حل آنها نیازمند تلاشهای آگاهانه عظیم و فداکاریهای بزرگ است. اما تنها کسانی می توانند در این راه گام بردارند که پا بر شانه های نسل قبلی گذارند و افق پیروزی را مشاهده کنند. نبردهای بزرگ و تمام عیار تنها بدست کسانی به پیروزی می انجامد که اعتقاد راسخ به پیروزی داشته باشند؛ بدانند چه می خواهند و برای چه می جنگند؛ به مشکلات و موانع طی راه علمی برخورد کنند و به پرچمی سرخی که در سایه اش می جنگند همواره وفادار باشند.
دستاوردهای یک نسل انقلابی را پاس داریم!
درسهای آنرا بکار گیریم!
درسهای آنرا بکار گیریم!
حزب کمونیست ایران
25 سال پیش در چنین روزی قریب صد تن از بهترین فرزندان خلق پس از ماهها جنگ و گریز در جنگلهای شمال خود را به شهر آمل رسانده و جان بر کف نبرد جسورانه ای را آغاز کردند. آنان خیابان به خیابان ، کوی به کوی، خانه به خانه جنگیدند؛ مرگ را به سخره گرفتند و حماسه آفریدند. اما سرانجام در برابر سیل قوای دشمن که از گوشه و کنار کشور به آمل سرریز شده بودند تاب نیاورده و شکست سختی را تجربه کردند.
نه سرمای زمستان و نه آغاز عصر یخبندان ضد انقلاب خمینی، هیچیک مانعی در برابر آنان برای تدارک و انجام این نبرد قهرمانانه نشد.
آنان آتشی در قلب و شوری در سر داشتند که گرما بخش نبردشان بود: آتش و شور انقلاب!
آنان رویائی در سر داشتند که به زندگی و مبارزه شان تحرک و شادابی می بخشید: رویای کمونیسم!
آنان می خواستند چشم انداز نوینی در مقابل انقلاب و مردم ایران بگشایند: چشم انداز انقلاب مسلحانه توده ای تحت رهبری طبقه کارگر!
اتحادیه کمونیستهای ایران سازمانده این قیام پرافتخار بود. شرکت کنندگان در این قیام کمونیستهای انقلابی بودند که در صحنه های مختلف مبارزه طبقاتی رشد یافته و آبدیده شدند.
رهبران اصلی این قیام رفقائی چون حسین ریاحی و سیامک زعیم از نسل مبارزی بودند که تجربه مبارزات 42 – 1339 را پشت سر گذاشته و نقش فعالی در جنبش دانشجوئی دهه چهل شمسی در داخل و خارج از کشور و تولد جنبش نوین کمونیستی ایفا کردند. آنان تحت تاثیر افکار انقلابی مائوتسه دون، سازمان کمونیستی را بنا نهادند که نقش فعالی در تربیت و پرورش یک نسل از کمونیستهای ایران ایفا کرد. کمونیستهائی که در مبارزات جنبش دانشجوئی خارج از کشور - کنفدراسیون رشد یافته و بی محابا به استفبال انقلاب 1357 شتافته و در آن شرکت جستند و توانستند نظر بخشهائی از پیشروترین فعالین انقلابی و کمونیست جامعه را به خود جلب کنند. بسیاری از فرماندهان و شرکت کنندگان در مبارزه مسلحانه سربداران و قیام آمل از رهبران و فعالین جنبشهای توده ای دانشجوئی و دانش آموزی، کارگری و دهقانی و جنبش کردستان و خلق عرب بودند.
رفقا غلامعباس درخشان، پیروت محمدی، رسول محمدی، حسن امیری و شکرالله احمدی از سازماندهندگان اتحادیه های دهقانی در کردستان بوده و نقش فعالی در سازماندهی مبارزه مسلحانه انقلابی در کردستان طی سالهای 59 ـ 58 داشتند.
رفقائی چون فریدون خرم روز، بهناد گوگوشویلی و احمد سینا و مجبتی سلیمانی از سازماندهندگان برجسته مبارزات دانشجوئی و دانش آموزی بودند.
رفقا اکبر اصفهان، حجت محمدی، بهنام رودگرمی، البرزجاوری شهنی، منصور قماشی (از رهبران شوراهای کارگری گیلان) و علی چهار محالی (از بنیانگذاران و رهبران سندیکای پروژه ای آبادان) نقش فعالی در جنبش کارگری داشتند.
رفیق حشمت اسدی از رهبران سرشناس مبارزات توده ای در آمل بود. زنان انقلابی همچون سوسن امیری جز اولین زنان مسلح تشکیلات پیشمرگه زحمتکشان در کردستان بود.
اتحادیه کمونیستهای ایران در شرایطی قیام آمل را سازماندهی کرد که نبرد تعیین کننده ای میان انقلاب و ضد انقلاب جریان داشت. ارتجاع تازه به قدرت رسیده اسلامی می رفت تا شکست قطعی بر اردوی انقلاب وارد آورد. درست زمانی که انقلاب به فداکاری و از خودگذشتگی بی دریغ نیاز داشت، اتحادیه تمام توان خود را بکار گرفت تا مانع از پیروزی قطعی ارتجاع شود.
رفقائی که به پای سازماندهی این قیام رفتند می بایست قبل از هر چیز علیه گرایش دنباله روی کمونیستها و طبقه کارگر از طبقات دیگر شورش می کردند. با انفعال به دلیل نداشتن برنامه ای برای کسب قدرت سیاسی جهت انجام انقلاب دمکراتیک نوین و انقلاب سوسیالیستی مقابله می کردند. گرایشات غلطی که در مقطع انقلاب 1357 دامن گیر جنبش نوین کمونیستی منجمله اتحادیه کمونیستها شده و موجب آن شد که مسائل جدی مربوط به مبارزه طبقه کارگر برای کسب قدرت تقریبا رنگ ببازد. اتحادیه کمونیستهای ایران می بایست از دیدگاههای اصلاح طلبانه و دنباله روانه رایج در آنزمان که خود نیز بدان آغشته بود، گسست می کرد تا مسئولیت رهبری انقلاب را در دست گیرد. جهشهای بزرگ در تاریخ همواره با گسست های بزرگ همراه بوده و خواهد بود.
معنی عملی این گسست در دست گرفتن وظیفه مرکزی کمونیستها یعنی کسب قدرت سیاسی از طریق جنگ انقلابی بود. سربداران بر مبنای این حقیقت تاریخی که "قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون می آید" عمل کردند. حقیقتی که بارها و بارها در طول تاریخ و تجارب انقلابی مختلف ثابت شد. به همین دلیل سربداران بر سر لوحه قیام خود با خون سرخ نوشتند که :
"آزادی را جز در پرتو آتش قهر انقلابی، جز در پرتو جانفشانی بی محابا و جز در سایه یورش بردن دلیرانه به کاخ ظلم و بیداد نتوان بدست آورد. با دشمنان آزادی تنها با زبان گلوله می توان سخن گفت و بر این حکم نیز تجربه اسارت و آزادی خلقها مهر تائید نهاده است."
عملی کردن این وظیفه، در آن دوران آسان نبود. بویژه آنکه اتحادیه کمونیستها نیروی کوچکی محسوب می شد. اما اتحادیه در مقابل این واقعیت سر فرود نیاورد و تاکید کرد که "نیروی کوچک می تواند وظیفه ای بزرگ بر دوش گیرد." نمی توان بر مبنای کمیت خود ضرورتهای سیاسی زمانه را نادیده انگاشت. یک نیروی کوچک می تواند با پاسخگوئی فعال به وظایف پیشاروی انقلاب، تجارب ارزنده ای از شکست و پیروزی را برای نبردهای آتی طبقه کارگر انباشته کرده و به یک نیروی اجتماعی بدل شود؛ هر چه بهتر و صحیحتر چنین کند به عامل مهمتری در تکامل صحنه سیاسی تبدیل می شود.
مبارزه مسلحانه سربداران توانست در مدت زمانی کوتاه علیرغم محدود بودن قوایش، قلب بسیاری از توده های انقلابی را فتح کند و از پایه توده ای نسبتا گسترده ای برخودار شود. اما شکست قیام آمل مانع از آن شد که به این پایه توده ای بطور همه جانبه ای اتکا شود.
اگر چه شعله این مبارزه نتوانست برای مدت طولانی دوام آورد و پایدار بماند. اما در سطح وسیعی به کارگران و توده های ستمدیده امید و غرور بخشید و حس افتخار را در کمونیستهای انقلابی جهان برانگیخت. قیام سربداران نگذاشت که نسل آتی پرولتاریا از میراث انقلابی محروم بماند. این قیام نگذاشت که پرولتاریای بین المللی با جنبش کمونیستی منکوب و درهم شکسته ای در ایران روبرو شود. بدون این قیام دلاورانه احتمال ادامه کاری کمونیستهای باقی مانده در صفوف اتحادیه بسیار تضعیف می شد. کمونیستهائی که عملا قادر شدند تجارب و توانائی های طبقه کارگر را در سطح ملی و بین المللی که حاصل نبردهای بزرگ نسلهای پیشین بود را در خط و برنامه خود فشرده کنند و راه را ادامه دهند.
عوامل مختلفی در شکست این قیام دخیل بودند. سربداران با شرایط عینی نامساعدی روبرو بودند اما خطاهایشان نقش مهمی در این شکست داشت. رهبری سیاسی قیام بدون در نظر داشتن خصلت درازمدت جنگ انقلابی و اتخاذ استراتژی قیام شهری و گرایش به کسب پیروزی سریع، قبل از آنکه به توان کافی دست یابد درگیر نبرد تعیین کننده با دشمن شد و شکست خود را تسریع کرد.
مسلما اگر سربداران استراتژی جنگ درازمدت را پیشه می کردند، سرنوشت جامعه ما می توانست به گونه دیگری رقم خورد و این چنین جامعه دچارعقب گرد ارتجاعی نشود. در نتیجه نسل شما امروزه با چنین دشواریهای عظیم روبرو نشود و با موقعیت بهتری روبرو گردد. سازماندهندگان قیام آمل عمیقا اعتقاد داشتند که اگر ارتجاع تازه به قدرت رسیده را سرنگون نکنند بدون شک جامعه ما به قهقرا خواهد رفت. این انگیزه ای قدرتمند برای پیشبرد مبارزه جسورانه شان بود. نسل ما شکست خورد اما به سادگی در برابر دار و دسته ارتجاعی خمینی زانو نزد. بلکه مبارزات مان به خاک و خون کشیده شد.
حال که مبارزه طبقاتی در ایران وارد دور جدیدی گشته و نسل جدیدی از کمونیستها پا به میدان نبرد گذاشته اند. توجه به تجارب انقلابی قبلی بسیار ضروریست. مهم است که جوانان با تاریخ مبارزه طبقاتی ایران آشنا شوند تجارب انقلابی معاصر را به دقت و نقادانه دنبال کنند و درسهای مثبت و منفی آنها را به خاطر بسپرند. متاسفانه به دلیل شکافی که بین نسل انقلابی گذشته با نسل شما بوجود آمد بسیاری از واقعیتهای تاریخی به شما وارونه ارائه شد. رژیم جمهوری اسلامی از یکسو با کشتار وسیع پیشروترین عناصر نسل قبل و از سوی دیگر با تبلیغات مسموم و ارتجاعی نگذاشت که شما با تاریخ واقعی انقلاب 57 و مبارزات واقعی نسل قبلی آشنا شوید.
شما باید به تاریخ رجوع کنید و درسهائی که با رنج و خون حاصل شده را مطالعه کنید. حال که تجربه مبارزه مسلحانه سربداران و قیام آمل در کتاب "پرنده نوپرواز" مستند شده، آنرا بخوانید، به بحث و جدل بگذارید و درسهای آنرا فراگیرید.
اتحادیه کمونیستهای ایران بدون رجوع به تجارب تاریخی نمی توانست این نبرد جسورانه را سازمان دهد. شرکت کنندگان در قیام آمل متعلق به نسلی بودند که نمی خواستند تجربه تلخ کودتای 28 مرداد 1332 تکرار شود و با بی عملی و انفعال نسلی را دچار سردرگمی و گیجی کنند. آنان اهمیت ایدئولوژیک، سیاسی و تاریخی میراث انقلابی از خود به جای گذاشتن را دریافتند و بر پایه آن عمل کردند. آنان دریافتند که فرق است در پی یک مبارزه شکست خوردن یا بدون مبارزه شکست را قبول کردن، در سنگر نشستن و بدون شلیک گلوله ای تسلیم شدن یا در پی مقاومت شکست خوردن. آنان می خواستند از خود برای شما دستاورد باقی گذارند؛ نگاهشان به آینده و به نسل شما بود.
مطالعه تاریخ برای تکرار آن نیست. تاریخ نمی تواند و نباید تکرار شود. جامعه ما نیاز به پیشرفت انقلابی دارد نه تکرار شکستها. نیاز به نسلی دارد که شکست را شکست دهد. نسلی که با چشمانی باز برای پیروزی بجنگد. دستاوردها را ببیند، خطاها را نبخشد و درسها را بکار گیرد. از همینرو تجارب تاریخی در خور توجهند و رجوع بدانها ضروریست. اما تاریخ در مقابل هر نسل مسائل جدیدی قرار می دهد که حل آنها نیازمند تلاشهای آگاهانه عظیم و فداکاریهای بزرگ است. اما تنها کسانی می توانند در این راه گام بردارند که پا بر شانه های نسل قبلی گذارند و افق پیروزی را مشاهده کنند. نبردهای بزرگ و تمام عیار تنها بدست کسانی به پیروزی می انجامد که اعتقاد راسخ به پیروزی داشته باشند؛ بدانند چه می خواهند و برای چه می جنگند؛ به مشکلات و موانع طی راه علمی برخورد کنند و به پرچمی سرخی که در سایه اش می جنگند همواره وفادار باشند.
امروزه در شرایطی که مرتجعین جمهوری اسلامی و امپریالیستهای آمریکائی یک بار دیگر می خواهند سرنوشت مردم ما را ملعبه دستان جنایتکار و خونین خود کنند و مردم را وادار به انتخاب از میان این دو قطب ارتجاعی کنند، بیش از هر زمانی کمونیستهای انقلابی از نسل قدیم و جدید باید به وظایف و رسالت تاریخی خود عمل کنند. پرچم رزم مستقل طبقه کارگر را برافرازند و تمامی ستمدیدگان جامعه را به حول یک قطب سوم انقلابی گردآورند. نیروی کوچک می تواند و باید وظایف بزرگ بر دوش گیرد و از شرایط مساعدی که بواسطه ضعف و چند دستگی میان دشمنان مردم ایجاد گشته، سود جوید و نبردهای طبقاتی تعیین کننده ای را آغاز کند.
بیشک فداکاری و از خود گذشتگی ، شجاعت و بی باکی، استقامت و سرسختی سربداران الهام بخش نبردهای بزرگ آتی ما خواهد بود.
پنج بهمن 1385
حزب کمونیست ایران (مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست)