29 October 2006

پرويز صياد: سمفوني زيره به كرمان

در رابطه با حضور اركستر سمفونيك جمهوري اسلامي كه هفتاد‌ نوازنده مرد با پيراهن يقه ننه حسني را شامل مي شد به علاوه دوازده زن چارقد به سر، فقط شهردار "اسنابروك" نبود كه در نطق افتتاحيه اش با شگفتي مي گفت: "من اصلا تا همين امشب باور نمي كردم اركستر سمفوني جمهوري اسلامي در شهر ما برنامه اجرا كند."


سمفوني زيره به كرمان


پرويز صياد


يك هزار و چهارصد نفر بنابه گزارش پژمان اكبرزاده در سايت "زمانه" راديوي فارسي زبان فعال در هلند به تماشاي اركستر سمفونيك جمهوري اسلامي به تالار شهر "اوسنابروك" آلمان رفته بودند. بعضي از ايراني هاي ساكن شهرهاي اطراف آشنايان آلماني خود را كشان كشان آورده بودند به فستيوال (Morgen Land) تا بهشان ثابت كنند ولي فقيه و مليجكش همه درآمد نفتي كشور اسلامي را خرج ترور و تروريست پروري نمي كنند بخشي را هم براي تسكين عقده فخرفروشي ما ايرانيان خارج كشور هم شده به فرهنگ و هنر صادراتي اختصاص مي دهند. همين بذل و بخشش هاي گهگاهي از كيسه خليفه است كه هنرشناسان و فضلاي غربي صلح طلب را به هيجان مي آورد تا مثل Daniel Barenboim (باران بويم) موسيقيدان برجسته در بروشور اركستر اسلامي بنويسد: "يك گفت وگو و تبادل فرهنگي صميمانه بين ملت ها ــ (به خرج دولت ها البته) ــ بويژه زماني كه گفت وگو در سطوح سياسي با مشكلاتي روبروست، از معنا و مفهوم خاصي برخوردار است. به همين دليل ديدار با نوازندگان اركستر سمفونيك تهران نه تنها براي دوستداران و دست اندركاران موسيقي در آلمان بلكه براي همه انسان هايي كه چه در اينجا چه در ايران براي بشريت سرنوشت مشتركي قائلند، از مفهوم ويژه اي برخوردار است."

اين "مفهوم ويژه" يعني اگر مذاكرات سياسي به ابقاي ديكتاتوري مذهبي موجود نيانجاميد، افكار عمومي به رهبران سياسي فشار بياورد كه: شما با ممالك اسلامي ديگر مثل عربستان سعودي، كويت، اردن و غيره كه نه سينماي صادراتي دارند و نه اركستر سمفونيك صادراتي، كنار مي آييد، آن وقت چوب لاي چرخ اين يكي که هم صنعت سينماي متفاوت دارد و هم اركستر سمفونيك مي گذاريد؟

معلوم نيست اين استاد فرهيخته اگر در آلمان نازي هم همين قدر استاد فرهيخته بود، و اركستر سمفونيك برلين در فرانسه برنامه اجرا مي كرد، همينجور فرهيختگي به كار مي برد يا نه؟ به هر حال جان كلام استاد صلح جوي فرهيخته در دفترچه معرفي اركستر سمفونيك ارسالي نشان مي دهد اين رويداد شعف برانگيز فرهنگي خيلي بيش از آنچه فرهنگي و هنري باشد، سياسي ست.

در رابطه با حضور اركستر سمفونيك جمهوري اسلامي كه هفتاد‌ نوازنده مرد با پيراهن يقه ننه حسني را شامل مي شد به علاوه دوازده زن چارقد به سر، فقط شهردار "اسنابروك" نبود كه در نطق افتتاحيه اش با شگفتي مي گفت: "من اصلا تا همين امشب باور نمي كردم اركستر سمفوني جمهوري اسلامي در شهر ما برنامه اجرا كند."

معدل نظرات تماشاگران غيرايراني را كه مي گرفتي ضمن حمايت هاي تشويق آميز، اين حضور و اجراي غيرمنتظره را خيلي "Strange" يا "بسيار عجيب" توصيف مي كردند. آقاي محمدمهدي آخوندزاده سفير جمهوري اسلامي در آلمان هم در سخنان خود ضمن برشمردن اهميت برگزاري كنسرت از مشكلات كار و جور كردن سفر مي گفت، در حالي كه جا داشت اين مشكلات را فرد فرد نوازنده ها كه بدون ممارست و تمرين كافي فقط براي خالي نبودن عريضه تبليغاتي به اين سفر سياسي ــ فرهنگي فرستاده شده بودند، بگويند.

مطابق با گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) نادر مشايخي رهبر اركستر، پيش از سفر در يك مصاحبه مطبوعاتي گفته بود: "مي خواهم از راه اين كنسرت توجه افكار عمومي جهان را به جنايات اسرائيل در لبنان جلب كنم"!

اما بعد از اجراي كنسرت، در مصاحبه اي كه در آلمان به عمل آمد، ورق به كلي برگشت. در اين مصاحبه كه به گزارش پژمان اكبرزاده "با توجه به پرسش هاي اندك خبرنگاران، بسيار كوتاه بود"، يك روزنامه نگار ايراني ساكن اروپا از رهبر اركستر مي پرسد: "شما از يك سو بر غير سياسي بودن و هدفتان براي صرفا عرضه موسيقي تاكيد كرده ايد و از يك سو در يكي از مصاحبه هايتان در ايران گفته ايد: مي خواهيد از راه اين كنسرت توجه افكار عمومي جهان را به جنايات اسرائيل در لبنان جلب كنيد! همچنين در برنامه شما اثري از يك آهنگساز ايراني جاي دارد كه سازنده سرود ملي جمهوري اسلامي ست و در سطح وسيعي در نهادهاي دولتي ايران حضور داشته است. اين مسائل را در تضاد با داعيه غيرسياسي بودن برنامه تان نمي بينيد؟"

آقاي مشايخي رهبر اركستر در پاسخ به اين سئوال مي گويد، در ايران تنها از انجام احتمالي يك پروژه مشترك با هنرمندان لبناني سخن گفته و سخنانش با سوءتفاهم منتشر شده است!

پاسخ رهبر اركستر سمفونيك جمهوري اسلامي هم مثل مابقي رهبران اين رژيم بوي "تقيه" مي دهد كه بنا به جو سالن، شنونده و شرايط، مصلحت جويي مي كنند به جاي حقيقت گويي!

من فقط مانده ام اين رهبر اركستر كه تحصيلات و تجربيات اوليه اش را در خاستگاه موسيقي يعني اتريش پشت سر گذاشته، چرا "رمئو و ژوليت" چايكوفسكي يا سمفوني هفتم بتهوون را در برنامه اركستر قزميتي كه از تهران به آلمان كشانده گنجانده است. جا داشت قطعه اي را با عنوان "سمفوني زيره به كرمان" تصنيف مي كرد و آن را در كنار قطعات ديگري كه به خوبي و با موفقيت اجرا كردند مثل قطعه "يك حمومي"، "لالايي مازندراني" يا "رقص قشقايي" قرار مي داد تا شايد علاوه بر ايرانياني كه بر اثر غمباد نوستالژيك شيون در غربت سر مي دادند، خارجي هاي بتهوون شناس هم كه بعد از اجراي "سمفوني هفتم" ترش كرده بودند از شنيدن "سمفوني زيره به كرمان" ــ بخصوص اگر با دف و تنبور اجرا مي شد ــ به وجد مي آمدند.

در اينجا قصد من از به كار بردن كلمه "قزميت" در توصيف اركستر ارسالي جمهوري اسلامي ناچيز شمردن كار نوازندگان و اعضا اركستر نيست، چرا كه آنها بنا به گواهي همين گزارش: "در حد توان خود براي بالا بردن سطح كيفي اجرايشان در آلمان كوشيده بودند. ولي به هر روي، برخي نواقص كهن اركستر بويژه ناهماهنگي بخش سازهاي بادي و زهي كماكان محسوس بود."

و همين ناهماهنگي ست كه هر اركستر هشتاد نفره اي را بخصوص در آلمان كه مهد موسيقي كلاسيك غربيست "قزميت" نشان مي دهد.

ولي ناهماهنگي ياد شده بيش از آن كه ناشي از ضعف كار فردي نوازندگان باشد بايد در سرگذشت غم انگيز اركستر سمفونيك تهران زير سايه خليفه مسلمين در جمهوري اسلامي جستجو شود. سرگذشتي كه به آن در فرصتي ديگر مي پردازم. پس تا فرصتي ديگر.