4 August 2005

آن سوی جنایت


آن سوی جنایت


بهروز سورن


قتل عام زندانیان سیاسی بی دفاع در شهریور سال 1367 بی تردبد در تاریخ چنایات چمهوری اسلامی علیه بشریت و حقوق انسانها بمثابه نقطه اوج خصلت درندگی و وحشیگری این نظم مذهبی باقی خواهد ماند و هرگز فراموشی نمی پذیرد. کوتاه مدتی به سالروز / سال هفته یا سال ماه بزرگداشت یاد عزیزان قتل عام شده در سال 67 باقیست و این پرونده همجنان و از زوایائی در هاله ای از ابهام باقی مانده است. علیرغم تلاشهای بیشماری که انجام گرفته است اما هنوز شمار دقیق کشتار شدگان این جنایات مشخص نیست و ارقام متفاوتی از سوی نهادهای مختلف سیاسی و حقوقی ارائه گردیده است.

بي شک اين پندار كه با واژه جنايت ميتوان به تشريح كشتار زندانيان سياسي در تابستان سال 67 پرداخت، خطائي نوشتاريست. اساسا كلماتي نظير قتل، جنايت، سركوب، اعدام جمعي، تيرباران، قلع و قمع و... نميتواند گوياي واقعه اي باشد كه جمهوري اسلامي تحت فرمان امام جنايت پيشه اش خميني موجب شد.

دامنه اين جنايات نه تنها هزاران زنداني سياسي اسير تحجر و بيداد را دربر گرفت، بلكه تاثيرات آن بر خانواده ها و كودكان و... همچون زخمي التيام ناپذير باقيست. از همين روست كه كشتار جمعي زندانيان سياسي در سال 67 را ميبايستي جنايت عليه بشريت قلمداد كرد و مراجع بين المللي را مورد خطاب قرار داد و هرجه بیشتر این نهادها را به ظرفیت اقدامات ضد بشری چمهوری اسلامی علیه اندیشه و اندیشه ورزان زندانی در سیاهجالهای ایران حساس نمود.

از همين روست كه ميبايستي همچنان و يكپارچه تابستان را به فصل افشا چهره واقعي رژيم تبديل نمود و ترفند تمامي كساني كه به شستشوي چهره ناپاك و ننگين رژيم ميپردازند و يا پرچم ( فراموش كنيم ) را بردوش ميكشند، برملا كرد.

دادخواهی از قربانیان قتل عام شده در تابستان 67 بر دوش تمامی آنانیست که برای فردائی بهتر و برای ازادی بیان و دمکراسی به مبارزه ای سرنوشت ساز با استبداد و وحوش حاکم همت گماشته اند.

6.8.2005
---------------------------------------------------------------------


نه فقط خامنه ايى، کل نظام بايد برود

مهرنوش موسوى

گنجى در نامه سرگشاده خود به منتظرى، تلاش ميکند جايگاه خمينى را در قبال انقلاب به خون کشيده بهمن ٥٧ و البته با اتکاء به خود "امام" و رهنمودهايش، از آن خود کند. لب کلام گنجى اين است که خامنه ايى بايد برود