حاضر نیستم در مقولهی سینما به هیچ احد الناسی باج بدهم. فقط به خودم تعهد دارم، به افکار خودم تعهد دارم، به باورهای خودم تعهد دارم. به هیچ کس و هیچ چیز دیگری متعهد نیستم. وقتی فیلم میسازم، میگویم من فقط یک تماشاگر دارم، آن وجدان من است. حاضر نیستم به غیر از وجدان خودم، هیچکس دیگری را قاضی قرار بدهم
در مقولهی سینما
به هیچ احد الناسی باج نمیدهم
به هیچ احد الناسی باج نمیدهم
جعفر پناهی
.............................................................................
شهرام میریان / دویچه وله
شهرام میریان / دویچه وله
دویچه وله: برخی معتقدند که شما فیلم میسازید که صرفا در جشنوارهها به نمایش درآید. یا به عبارتی دیگر فیلم میسازید که تنها امکان دریافت جایزهای داشته باشد.
جعفر پناهی: ببینید، این یک چیز تکراریست که معمولا هم بارها و بارها گفته شده و سرچشمهی اصلیاش هم از وزارت ارشاد است. ارشاد همیشه انگی به سینماگران ایرانی میچسباند تا آنها را محدود کند و به نوعی سد راهشان باشد. یک زمان میگوید، خب اینها چون در مورد فقر فیلم میسازند، فستیوالهای دنیا بهشان اعتبار میدهند. یک زمان هم مسایل مختلف دیگری را مطرح میکنند. ولی این بازاری است که تمام دنیا دارد از آن استفاده میکند. اگر من این قدرت را دارم که میتوانم یک چنین کاری بکنم و تمام فستیوالهای دنیا را فریب بدهم، خب از این نظر آدم شاخصی هستم. پس این توانایی را دارم و چرا ازش استفاده نکنم. اما این یک وجه جریان هست. برای اینکه ارشاد بتواند فیلمهای ما را سانسور بکند، برای اینکه بتواند به نوعی عوامفریبانه برخورد بکند، این انگها را میچسباند و بعد این را متاسفانه آدمهای جاهل هم تسری میدهند و نهایتا این گونه برخورد میشود. اگر خاستگاهی در دنیا برای سینمای ایران هست، بیشتر باید آن وجهی انسانی و هنری فیلمهای ایرانی را گرفت. خب من در سال گذشته در فستیوالهای بین المللی زیادی شرکت کردم، ریاست هیات دوران هفت هشت فستیوال را برعهده داشتم و مسایل گوناگونی را دیدم.
دویچه وله: مشاهدات و تجربیات شما چه بوده است؟
جعفر پناهی: وقتی با آدمهای عادی صحبت میکنیم، میبینیم که هنوز چقدر تشنهی سینمای ایران هستند و چقدر آن نگاهی که در سینمای ایران هست، برایشان مهم است. اما آن طرف جریان اگر یک فیلمی را فیلمساز خودیشان نساخته باشد، این انگها معمولا چسبیده میشود. اجازه بدهید تاریخ قضاوت کند؛ قضاوت کند که این نوع فیلمها چرا ساخته شد و چگونه ساخته شد. من همیشه معتقدم کاری که دارم میکنم، یک گزارش به تاریخ است و میگویم، تاریخ! من در این شرایط، با این نوع برخوردها، اینگونه زندگی میکردم. این ثبت میشود و فیلمهای ما میماند و بعد تاریخ قضاوت خواهد کرد که آیا ما درست میگوییم یا آنچه وزارت ارشاد عوامفریبانه با آن برخورد میکند یا روزنامههای مثل کیهان و اینجور چیزها که همواره به ما فحش میدهند و تهمتهای مختلف میزنند. فیلمهای ما خودشان راه خودشان را باز کردهاند و گواه هستند که چگونه هست و این مسایل هم باید گفته شود. اگر گفته نشود، خب چه خواهند گفت.
دویچه وله: شما اشاره کوتاهی به سانسور کردید. در مورد فیلمهای شما، وضعیت اینگونه بوده که غیر از «آفساید» دو فیلم دیگر شما «طلای سرخ» و «دایره» هم مجوزی برای نشاندادن در سینماهای ایران را نگرفتند. وقتی فیلمی از شما به نمایش عمومی دست پیدا نمیکند، آیا این مسئله شما را از حرکت بازمیدارد یا اینکه عزم شما را برای ساختن فیلمهای بعدی راسختر میکند؟ اصولا این مسئله چه تاثیری بر روحیهی شما میگذارد؟
جعفر پناهی: اگر مختصر آشنایی با تاریخ سینما داشته باشیم، میبینیم که این مشکلی که در ایران وجود دارد در خیلی از کشورهای دنیا وجود داشته است. کشورهای کمونیستی و برهههای مختلفی از تاریخ سینمای جهان. خب اگر بخواهی تن به این مسئله بدهی که چون الان فیلم را نمیشود نشان داد، چون الان مشکل هست و نمیتوانی با همزبانهای خودت ارتباط برقرار کنی و به صرف همین مسئله گوشهگیر بشوی و دیگر فیلم نسازی، به نظر من حداقل به سینما خیانت کرده ای. نه! من واقعا آرزوی قلبیام این است و در ایران هم همه میدانند که وقتی فیلم میسازم تمام تلاشم را میکنم که فیلمام در کشور خودم اول به نمایش دربیاید، و بعد بیرون از ایران بیاید. برای «آفساید» خیلی تلاش کردم. حتا فیلم را... خوشبختانه برای اولینبار فیلم من را در جشنواره فجر در یک گوشهی پرتی پخش کردند که خیلیها به من میگفتند، خب این کسر شأن است برای تو، فیلمات را نگذار توی این بخش و بردارش و یا نمایش نده. گفتم، نه! اگر حتا یک سینما به من بدهند در دورافتادهترین نقطهی ایران، من فیلمام را به نمایش خواهم گذاشت. چون انگیزهی من در مرحلهی اول نمایش فیلم در ایران است. خب این محدودیتها ایجاد میشود، اما به صرف این محدودیتها نمیشود فیلم نساخت.
من آرزو میکنم که فیلمام اولینبار در ایران به نمایش دربیاید و برای هموطنان خودم به نمایش دربیاید. اگر بخواهم اینگونه نگاه کنم و این بخواهد ضربه به من بزند و من را ناامید کند، مسلما تاثیر در فیلمام خواهد گذاشت و خودبهخود دچار یک خودسانسوری خواهم شد و فکر خواهم کرد که به سلیقهی دولتمردان فیلم بسازم، تا فیلمام به نمایش دربیاید. آنموقع است که باید خیانت به سینما کنم و اگر خیانت به سینما بکنم، آنموقع احساس میکنم که دیگر هیچ چیزی برایم معنا ندارد.
دویچه وله: ولی این محدودیتها شاید سبب شود که فیلمهای کمتری بسازید.
جعفر پناهی: من سه سال یکبار یک فیلم میسازم، اما آن فیلمی را که میخواهم میسازم. بخاطر همین است که برای تک تک فریمهایش تلاش میکنم، برای تک تک فریمهایش انرژی میگذارم و زندگیام را روی آنها میگذارم. بخاطر همین میایستم و اگر میگویند که جایی از فیلم را کوتاه کن، حاضر نیستم یک فریماش را کوتاه کنم. چرا؟ چون میگویم اگر آن باور من نبود، محال بود در فیلمام بگذارم. حال که گذاشتهام، آن فیلم من است. اگر یک فریم بخواهد از فیلمام کوتاه بشود، دیگر آن فیلمی نیست که من ساختهام. به نظرم باید کمی عاقلانه فکر کرد، باید یک مقدار شرایط را سنجید، اما به هیچ کس باج نداد.
حاضر نیستم در مقولهی سینما به هیچ احد و ناسی باج بدهم. من فقط به خودم تعهد دارم، به افکار خودم تعهد دارم، به آن باورهای خودم تعهد دارم. به هیچ کس و هیچ چیز دیگری متعهد نیستم. وقتی فیلم میسازم، میگویم من فقط یک تماشاگر دارم و او هم چیزی است که در خلوت من، در جایی که وقتی من ایستادهام و هیچ کس نیست و هیچ تظاهری نیست، به من میگوید کارم درست است یا غلط، و آن وجدان من است. حاضر نیستم به غیر از وجدان خودم، هیچکس دیگری را قاضی قرار بدهم. من فقط به وجدان خودم متعهد هستم و تا حالا از فیلمهایی که ساختهام هرگز، حتا یک لحظه نشده، شرمنده بشوم. شاید آن لحظهی اول یک مقدار من را ناراحت کند، کمی من را عصبی کند، یکخرده پرخاشگر بشوم و همانطور که در مصاحبهام تند حرف میزنم، حرف بزنم. اما بعد راحت هستم. آسوده سر را به بالین میگذارم و راحت. و برای اینکه شرمندهی خودم نیستم، این من را راحتتر میکند و انگیزهام را بیشتر میکند، برای اینکه فیلم بعدیام را بسازم.
دویچه وله: چرا در فیلمهایتان اکثرا از مردم کوچه و بازار بعنوان بازیگر استفاده میکنید؟
جعفر پناهی: ببینید، وقتی یک فیلم واقعگرایانه میسازی، وقتی داری از شرایط حال و از مشکلات حرف میزنی، اولین کارت باید این باشد که تماشاگر باور کند. یعنی باورپذیری تماشاگر خیلی مهم است. این نوعی سلیقه است؛ برمیگردد به اینکه نگاه تو به سینما چگونه است. نمیدانم، خود من یکجور حساسیت دارم. احساس میکنم مثلا وقتی در یک فیلمام یک هنرپیشهی حرفهای میگذارم، تماشاگری که توی سینما نشسته است، یک لحظه از فیلم میآید بیرون و میگوید، اِ، این بازیگر توی آن فیلم آن نقش را داشت، آنجا آدم بده بود و مثلا اینجا آدم خوبه است. یک لحظه سینما را احساس میکند، یک دفعه حس تقلب میکند.
من سعی میکنم از آدمهای عادی استفاده بکنم، تا یک مقدار به مستند بودن آن مسئله نزدیکتر بشوم و باورپذیری را در تماشاگر بیشتر کنم. و در ثانی این توانایی را دارم که از هرکسی که بخواهم بتوانم خوب نقش بگیرم. این دیگر تعریف از خود نیست، صادقانه صحبت کنیم. هیچ بازیگری را در هیچیک از فیلمهای من نمیتوانید ببینید که بد بازی کرده باشد. توی فیلمهایم میتوانم از هر کسی نقش بگیرم. حالا که میتوانم، برایم تفاوتی ندارد که بازیگر حرفهای باشد یا غیرحرفهای. من معتقدم هرکسی که در این دنیا وجود دارد، میتواند یک بازیگر خوب باشد. اما، به شرطی که او خوب هدایت و رهبری بشود.
دویچه وله: من در جایی خوانده بودم که در نظر دارید از حسن صباح فیلمی بسازید. این فیلم و یا اصولا اندیشهاش به کجاها رسیده و آیا اصولا این فیلم را خواهید ساخت؟
جعفر پناهی: من هرگز در مصاحبهای چنین حرفی را نزدهام که از حسن صباح میخواهم فیلم بسازم، بلکه یک زمانی مطالعات زیادی را روی او شروع کردم. کتابهای زیادی را خواندم و شاید در محافل دوستانه صحبت این را کردهام که این میتوانسته یک فیلم خوب یا سریال خوبی بشود. اما هرگز هیچ مصاحبهای از من وجود ندارد که بگویم در مورد حسن صباح میخواهم فیلمی بسازم. نه! میشود در مورد این آدم کار خوبی تهیه کرد، اما من نگفتهام که میخواهم در مورد او فیلمی بسازم. این شایع شده بود. خب من هم دوستانی دارم که با آنها همصحبت هستم، یا یکجایی مینشینم و صحبتی میکنم. خب این دهان به دهان میگردد و شایع میشود و روزنامهها هم دلشان میخواهد مطلب داشته باشند و مینویسند که خب پناهی فیلم بعدیاش در مورد حسن صباح است. نه، من روی این شخص خیلی کار کردم، خیلی مطالعه کردم، کتابهای مختلف را خواندم، اما هرگز تصور این را نکردم که حالا میشود در مورد او در این شرایط فیلمی ساخت