17 June 2005

امید حبیبی نیا



سازمان یابیه دوم خردادیهای صادراتی

دکان دوم خرداد تاريخ مصرف گذشته را تخته کنيد

تمام کسانی که پشت سر اصلاح طلبان دروغین پنهان شده اند
اگر دشمن مردم و آرمانهایشان نباشند، دوست مردم نیز نیستند


امید حبیبی نیا


انتخابات ریاست جمهوری در سال هفتاد وشش بخشی از نیروهای منزوی را وارد میدان کرد که با وعده رفرم توانستند در کوتاه مدت به توهم اصلاح پذیری جمهوری اسلامی دامن بزنند.اما با گذشت مدت کوتاهی این توهم آن چنان رنگ باخت که متفقان این جریان را نیز هرچه بیشتر به دست شستن و کناره گیری از آن ترغیب کرد. در این میان اما هنوز کسانی و جریانهایی در این گوشه و کنار پیدا می شوند که تلاش می کنند تا خود را در پشت این اصلاح طلبان دروغین پنهان کنند.

این در حالی ست که سعید حجاریان تئوریسین اصلی نمایش رفرم و سید محمد خاتمی مجری اصلی این نمایش مفتضح از مدتها پیش به شکست تاریخی این جریان اعتراف کرده اند. سخنان چند روز پیش خاتمی در هئیت دولت مبنی بر شکست دوم خرداد خود گویای آن است که کفایت و مشروعیت این جریان حتی نزد خود عوامل اصلی آن، زیر سوال رفته است.
حال این سوال باقی می ماند که چرا شش روزنامه نگار از بند سانسور رسته و پناه آورده به خارج مردم را به حمایت از اصلاح طلبان فرا می خوانند؟ ، چرا جریانهای منفعلی چون سلطنت طلبان ، جمهوریخواهان و طیف های رنگارنگی که زیر لوای ظاهرا چپ مروج همان تئوریهای معاون سابق وزارت اطلاعات هستند و سرانجام توابین و نادمینی که چشم به دهان خاتمی و سران جمهوری اسلامی دوخته اند همچنان به حمایت از دوم خردادیها ادامه می دهند و رادیکال ترین شعارشان "رفراندم "است؟اگر به صف آرایی نیروها در مقطع کنونی نگاه کنیم در خواهیم یافت که به سادگی صف نیروها بر اساس رویکردشان به تحولات بر اساس ارزیابی آن ها از نقشی که در پیشبرد تاکتیک هایشان دارند قابل تمایز است:

الف : نیروهای درون حکومتی دوم خردادی : که از تاکتیکهایی چون "گفتمان مدنی" برای پیشبرد "چانه زنی از بالا " بهره می گرفتند و " فشار از پائین " آن ها مدتهاست که با از دست رفتن متفقان و ابزار های سنتی و مقطعی شان متوقف شده است.
این نیروها هم اکنون دچار بن بست استراتژیک شده اند زیرا با از دست رفتن پشتیبانی محدود و تکیه گاه های خود ، هم اکنون در آستانه حذف از قدرت قرار دارند.
ب: نیروهای حاشیه حکومتی : که با فاصله گرفتن از جناح دوم خرداد اما در پناه آن سعی دارند از پس منازعات درون حکومتی سهمی نیز برای خود دست و پا کنند . تاکتیک/ استراتژی "استحاله" این جریان هم اکنون با چالش عظیمی روبروست زیرا این جریان به زودی ناچار خواهد شد تکلیف خود را برای حضور در حاشیه قدرت با جناح های مختلف رژیم روشن سازد.این جریان نیز به دلیل حمایتش از رفرمیستهای دروغین در سالهای گذشته نه تنها دچار بحران بیرونی و ریزش هواخواهان مقطعی شده است بلکه از درون نیز در معرض متلاشی شدن ست.
ج: نیروهای راست مدرن : این نیروها که در واقع تلاش می شود تا جایگزین معقول جناح شکست خورده خاتمی و نیز ورشکسته راست سنتی قلمداد شوند ،هم اکنون در حال پیشبرد سیاستهای جذبی خود برای ادغام با بخش هایی از هر دو جناح حکومتی و احتمالا بخش هایی از حاشیه حکومت است.تاکتیک اصلی این جریان " بازسازی و عمل گرایی سیاسی" ست تا با عقب راندن متفقان جناح دوم خرداد از فرصت منازعات سیاسی میان دو جناح برای بازگشت به قدرت بدون استفاده از مهره های بدنام جناح راست استفاده کنند. آن ها با "وعده "آزادی های فردی و نیز بهبود وضعیت اقتصادی بدون دست زدن به تغییرات ریشه ای تلاش می کنند تا بخش های منفعل خرده بورژوازی مدرن جامعه را جذب کنند و از سوی دیگر قدرت را ازچنگ راست سنتی ( خامنه ای )بیرون بکشند . اما به دلیل عقب ماندگی تاکتیک ها و نفوذ محدودشان در ارگانهای اصلی نظام یعنی بازار ، سپاه ، صدا وسیما ، دفتر خامنه ای و... در نهایت تنها خود را پشت سر رفسنجانی پنهان می کنند.
د: نیروهای راست سنتی: بازار و جناح های مختلف حامی بنیاد گرایی که به دور خامنه ای جمع شده اند و وی را برای تحت فشار گذاردن جناح های دیگر و حاشیه حکومت شارژ می کنند . گاه با تاکتیک " بی ترمز راندن " و گاه با تاکتیک " مصالحه محدود" با بخش هایی از جناح های راست و اصلاح طلب سعی کرده است تا نهادهای اصلی قدرت را از دسترس رقبا دور نگه دارد.اما در نهایت تنها با زبان حزب الله ، بسیج ، سپاه وارگانهای نظامی و امنیتی سخن می گوید.از آن جا که تمرکز اصلی این جناح بر حذف جناح خاتمی است از داشتن هر گونه برنامه مدون برای پس از آن بازمانده و از این رو خواه ناخواه به "عقلای راست" یا همان تکنوکراتهای راست مدرن تکیه خواهد کرد به این امید که از طریق اهرم های فشار سنتی خود قادر به مقاومت برای حذف تدریجی خود در برابر راست مدرن باشد.
ه: نیروهای فرصت طلب حامی تحول مخملین : این نیروها که تحت عناوین مختلف از چپ ظاهرا مبارزه جو گرفته تا سلطنت طلب امید بسته به یاری آمریکا ، جمهوری خواه و لیبرال منفعل تا متفقان سابق اصلاح طلبان را در بر می گیرد ، با تاکیتک " نافرمانی مدنی" تلاش می کنند تا خود را در صحنه سیاسی ایران دارای نقش و وزنه جای بزنند و با مانورهایی برای حمایت از این بخش یا آن بخش از حکومت ، چنین وانمود کنند که امکان تغییر کیفی اما محدود در چارچوب نظام اسلامی وجود دارد. بخشی از روزنامه نگاران و کارکنان وزارت اطلاعات پناه آورده به خارج از کشور با یاری رسانه های جریان اصلی انحصاری شده چون سایت های مرجع و رادیو و تلویزیونهای ماهواره ای مستقر در لوس آنجلس نیز تلاش می کنند با همنوایی با این جریان تبلیغی که متناسب با سیاست خارجی آمریکا و اتحادیه اروپا نیز هست خود را " مخالفان قانونی یا شبه قانونی" رژیم قلمداد کنند. به این ترتیب با بزرگنمایی تنازع جناح ها کوشش می کنند از طریق اثرگذاری بر این جریان برای خود مشروعیت کسب کنند.شعار محوری "رفراندم " در چارچوب رژیم آنها به این معناست که آنها اصولا دل به "بازی در سطح بالا" بسته اند و در این راه تلاش می کنند تا حمایت کشورهای دیگر را نیز به دست آورند. تا فشار خارجی را همنوای مانورهای محدود خود برای مشروعیت بخشی به خود کنند.
و: نیروهای دنباله رو: این نیروها اگر چه به دلیل استراتژی " سرنگون خواهی " تلاش می کنند تا از صف فرصت طلبان فاصله بگیرند اما گاه به گاه در چرخش های تاکتیکی به منازعات درون حکومتی و یا فشار و کمک خارجی نیز گوشه چشمی دارند ، از سویی در کنار نیروهای رادیکال قرار می گیرند و از سوی دیگر با نیروهای فرصت طلب وحدت عمل می کنند یا از برخی اهداف و اصول ایدئولوژیک خود برای یافتن راه های " میان بر" به راحتی می گذرند.طیف های وسیع این نیروها که گاه به گاه نیز دست به مانورهایی برای اثبات جایگاه و حضور خود در داخل و خارج از کشور ( گاه با عملیات ایذایی ) می زنند با وجود تاکتیکهای مختلف که از مقاومت مسلحانه تا ایفای نقش متحد آلتر ناتیو چپ یا بازوی مسلح آن برای بورژوازی خارج از حاکمیت می یابند ، متمایز است ،در عمل اما دنباله روی همان " بازی یا معامله در سطح بالا " هستند . فرصت طلبی این نیروها به جای چارچوبهای نظام اما در آن است که خواهان حفظ پایه های نظم سنتی هستند اما خواهان عوض شدن روبنا زیر چتر حمایتی دیگران ( و گاه بورژوازی فراری و گاه یک نهاد خارجی ) هستند.
ز: نیروهای انقلابی و رادیکال : این نیروها با تکیه بر مطالبات اساسی مردم خواهان" سرنگونی انقلابی" و نه با معامله ویا توطئه هستند. از همین رو بیشترین نیروی خود را صرف تعمیق بخشیدن به امواج اعتراضات مردم و رو در رو ساختن این اعتراضات با کلیت نظام اقتصادی/ سیاسی/ اجتماعی جمهوری اسلامی متمرکز کرده اند.با کم رنگ شدن جذابیت و قدرت عمل نیروهای درون و حاشیه حاکمیت و بطریق اولی وابستگان به آن ها؛ این نیروها به سازماندهی و دستیابی به پایگاه های موثر برای شتاب بخشیدن به روند اعتراضات و سیاسی کردن آن ها امید بسته اند. تاکتیک " اعتصابات سیاسی" برای فلج کردن رژیم از سویی و آشکار کردن صف بندیهای موجود از پس اعتلای این جنبش ( که لاجرم به بازیهای سیاسی نیروهای درون و برون حکومت پایان می دهد ) می تواند با بهره گیری از جهش های کیفی درون جنبش ،زمینه های تقویت این جریان و برقراری ارتباط بنیادین با پایگاه و خاستگاه حقیقی اجتماعی خود را فراهم کند.مشروط بر آنکه تاکتیکهای جذبی این نیروها از عمل گرایی ، واقع گرایی و نیز تاثیر گذاری قاطع بر جریانهای رقیب برخوردار باشد.

به این ترتیب با آشکار شدن این که تاریخ مصرف دوم خردادیان مدتهاست که به پایان رسیده است ، روشنفکران و نیروهای انقلابی باید با افشا و مقابله با توهم پراکنی هایی که برخی ار فرصت طلبان و متفقان سابق دوم خردادی یا عمال سابق نهادهای امنیتی در خارج از کشور برای مشروع جلوه دادن حکومت از طریق جذب یاری برای این جناح یا آن جناح با تکیه بر رسانه های انحصاری فرصت طلب به خرج می دهند ، کوشش کنند تا از قدرت جذب این آواها که در صدها بوق و کرنای متکی بر سیاست های " هویج و چماق" یا " روابط انتقادی " اتحادیه اروپا و آمریکا بازتاب داده می شود بکاهند .بی شک این امر تنها با اتخاذ سیاست های تبلیغی و رسانه ای منسجم و نیز بیش از همه ارتباط با تحولات و خواستهای رادیکال مردم که در شهر ها و روستاها بی چشمداشت به " بازیهای قدرت طلبانه " جناح ها و نیروهای مختلفی که در نهایت بر سر " سهم خود از قدرت " به منازعه برخاسته اند؛ امکان پذیر است . بی پاسخ نگذاشتن این گونه تبلیغات یکسویه یکی از اولین تدابیر برای گسترش "پیام جایگزین "است.

برای آن که برای هزارمین بار اعلام کنیم تاریخ مصرف دوم خرداد و تمام نیروها و رسانه های وابسته پنهان شده پشت این جریان مدتهاست که به پایان رسیده با تجربه نمایش انتخابات شوراهای اسلامی ( که آمار واقعی مشارکت مردم در آن نه ده درصد بلکه "هفت درصد" بود) تنها باید دو هفته دیگر منتظر بمانیم. اما واقعیت آن است که دیگر کسی نیست که این موضوع را نداند. تنها عده ای سعی می کنند زمان اعلام این واقعیت را به تاخیر بیندازند و دیگران را ترغیب کنند تا با خوردن محصولات دوم خردادی مسموم شوند یا با وداع کردن با دار فانی جا را برای خود باز بگذارند تا بار دیگر اگر فرصت یابند و این بار با پنهان شدن پشت یک جناح حکومتی دیگر برچسب تاریخ مصرف به پایان رسیده حکومت اسلامی را خط خطی کنند.امروز شایدبتوان این پیام را به این روزنامه نگاران ، نیروهای مختلف قدرت طلب و رسانه های لوس آنجلسی و انحصاری داد، فردا دیگر دامنه قهر مردم قابل انتظار نیست :" آقایان و خانم های فرصت طلب ؛ مدتهاست که دکان شما اجناس مسموم می فروشد لطفا در دکان خود را تخته کنید!
.......................................................................................................................................