گفت، بايد گفت
علی ناظر
نميدانم تا به چه حد با من موافقيد، اما اين دوره از نمايش انتخاب رييس جمهور اسلامي خيلي از نهاد ها و شخصيتهاي سياسي را به سر شوق آورده که اين نمايش را تحريم کنند. شايد برخي بوي کباب به مشام شان خورده – آنهايي که تا ديروز سنگ خاتمي را به سينه مي زدند. شايد برخي به اين نتيجه رسيده اند که از جناح اصلاح طلب رژيم ديگر آبي گرم نمي شود – آنهايي که تا همين چند هفته پيش تومار رفورم رژيم تحت عنوان رفراندوم را امضا مي کردند. شايد هم هيچکدام از اينها نيست – ذاتا اپورتونيست هستند – آنهايي که يکروز از تماميت رژيم دفاع مي کردند و پولهاي طيب مي گرفتند و روز بعد از خاتمي و امروز از رضا پهلوي – حتما اگر ورق برگردد و نيروهاي راديکال سکان را به دست بگيرند اين ابن الوقت ها از آنها پشتيباني خواهند کرد. ولي همه در يک نقطه مشترکند – هرروز يک سازي ميزنند و مردم را به يک نحوي به دنبال نخود سياه مي فرستند.
البته افراد مستقل و نهاد هاي سياسي هم بوده اند که بر روي حرف خود استوار ايستاده اند. از همان روز اول اين رژيم را ضد بشر ارزيابي کرده اند، پالان ها که عوض شد، پالان را نديده و خر را ديده اند. هميشه به نداي وجدان خود پاسخ داده اند.
اگر سينماچي اند، با فيلمهاي مستند خود جنايات رژيم را به تصوير کشانده اند. اگر آواز خوان اند حنجره خلق در زنجير شده، و سرود آزادي خوانده اند، اگر نويسنده اند نوشتند، و اگر شاعراند، روح خسته ي خلقي دردمند را با کلامي زيبا نوازش داده اند. اما گفتند، چون بايد گفت. و بسياري مثل سعيد سلطانپور و ... رفتند چون بايد رفت.
اي کاش، اين جماعتي که براي تحريم انتخابات (و گاها محکوميت تماميت رژيم) گردهم آمده اند، در پايان نمايش انتخاباتي پراکنده نشوند. اي کاش، آن گروه از فرهيختگان که علنا به مردم پيوسته اند، اين راه را ادامه داده و ديگر دل به اصلاح اين نظام نبندند.
البته افراد مستقل و نهاد هاي سياسي هم بوده اند که بر روي حرف خود استوار ايستاده اند. از همان روز اول اين رژيم را ضد بشر ارزيابي کرده اند، پالان ها که عوض شد، پالان را نديده و خر را ديده اند. هميشه به نداي وجدان خود پاسخ داده اند.
اگر سينماچي اند، با فيلمهاي مستند خود جنايات رژيم را به تصوير کشانده اند. اگر آواز خوان اند حنجره خلق در زنجير شده، و سرود آزادي خوانده اند، اگر نويسنده اند نوشتند، و اگر شاعراند، روح خسته ي خلقي دردمند را با کلامي زيبا نوازش داده اند. اما گفتند، چون بايد گفت. و بسياري مثل سعيد سلطانپور و ... رفتند چون بايد رفت.
اي کاش، اين جماعتي که براي تحريم انتخابات (و گاها محکوميت تماميت رژيم) گردهم آمده اند، در پايان نمايش انتخاباتي پراکنده نشوند. اي کاش، آن گروه از فرهيختگان که علنا به مردم پيوسته اند، اين راه را ادامه داده و ديگر دل به اصلاح اين نظام نبندند.
چه زيبا خواهد شد آنروزي که بيانيه هاي هنرمندان و نويسندگان و ...فقط براي «تحريم» نباشد، بلکه براي سرنگوني رژيم باشد. چه زيبا خواهد بود روزي که اختلافات کوته بينانه به کناري گذاشته شود و همه ي ما به دشمن اصلي بپردازيم. چه زيبا خواهد بود روزي که شاتتاژ راهگشاي نگرش ما نشود. و چه زيبا خواهد بود روزي که همه با هم بخوانيم
هيچ زنجيري مقدس نيست
تا به آنروز، شايد، بايد به تک نمودهايي که با وزش باد و يا بخاطر منافع سياسي و تشکيلاتي به چپ و راست نخزيده اند توجه کنيم، و قدرشان را بدانيم. براي حُسن ختام سه مطلب از مينا اسدي انتخاب شده (1354، 1357
و 1380) که فکر کردم بي مورد نباشد.
26 خرداد 1384 - - ديدگاه
http://www.didgah.net/
http://www.didgah.net/