28 July 2005

ژوئیه

برای نجات گنجی و ساير زندانيان سياسی بايد از گنجی فراتر
رفت سایت روشنگری
تامه سرگشاده یه سازمان ها و تهاد های مدافع حقوق بشر حزب کمونیست کارگری
نامه سرگشاده به اکبر گنجی رويا نوروزی
به آقایان سحابی ، دکتر سروش ، دکتر کدیور ، حجاریان ، علوی تبار (نامهً سرگشاده) دکتر کاظم رنجبر
آبرومندترین قهرمان اصلاحات داریوش همایون
نگاه احمد شاملو در باره شعبده بازیهای رژیم و نمایش دوم خرداد مسلم منصوری
چشم درمقابل چشم گفتگوی صدرالدین تام با منصور قدرخواه کارگردان ارزشمند
. پرده دوم کنفرانس برلین ثریا شهابی
عجله نکنید، جواب همان است که در کنفرانس برلین دادیم آذر مدرسی
من برای ایستادگی زن ایرانی ارزش قائل هستم گفتگوی بصیر نصیبی با پروانه حمیدی
از آن سوی بام افتادن مهشید راستی
حالا چي؟ علی ناظر
كشورى كه در آن حقوق بشر بطور دائم پايمال ميگردد سخنگوى وزير كشور آلمان
روشنفكران و يا پيام آوران تاريكى و جهل پروانه آزادی
دادگاهی خارج از ايران برای شکنجه گران، آدم ربايان و آدمکشان عبدالکريم لاهيجی
از نظرپزشکی قانونی پرزیدنت خاتمی هنوز زنده حساب میشود هادی خرسندی

..........................................







سایت روشنگری

برای نجات گنجی و ساير زندانيان سياسی بايد از گنجی فراتر رفت

اکبر گنجی صرفنظر از اين که در گذشته چه سابقه ای داشته و اکنون چه عقايدی دارد و يا در آينده چه خواهد کرد اکنون يک زندانی سياسی است. حتی اگر جرم گنجی اين نبود که جنايت را افشا کرده و درمورد نقش ولايت فقيه در دستگاه جمهوری اسلامی حرف حق زده است - باز هم سرکوب و زندانی کردن او به خاطر ابراز عقايدش و سپردن او به دست مرگ تدريجی يک جنايت سياسی بود. دفاع از حقوق او بيش از هم وظيفه آن آزاديخواهانی است که با عقايد او و با گذشته او موافق نيستند. زيرااولا دفاع از آزادی ها و حقوق شهروندان وقتی معنا دارد که عام و بی حد و حصر باشد وگرنه دفاع از هم عقيده کاری است که خامنه ای و مرتضوی و شريعتمداری هم هر روز دارند می کنند...

رژيم را می توان به عقب نشينی وادار کرد و زندانيان سياسی را ميتوان آزاد کرد، اگر مبارزه با آزادی با جايی پيوند بخورد که قلب مردم در آن می تپد: زندگی روز مره شان و رنجی که اين رژيم بر آن تحميل کرده است. برای نجات گنجی و ساير زندانيان سياسی بايد
از گنجی فراتر رفت

http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20050803042813.html

...............................................................

دبير تشکيلات خارج کشور حزب کمونيست کارگرى ايران- خليل کيوان

به سازمانها و نهادهاى مدافع حقوق بشر

کپى به مطبوعات و رسانه ها


خانمها، آقايان
شما خوب ميدانيد که مردم در ايران بيش از ٢٦ سال است که زير چکمه يکى از مخوف ترين و خونين ترين رژيم هاى ضد بشرى زندگى ميکنند. جائى که آزادى بيان بى معنى است و با زندان و شکنجه و اعدام پاسخ ميگيرد، عشق جرم است و مجازاتش سنگسار و اعدام است، جائى که آپارتايد جنسى حاکم است و زن رسما شهروند دست چندم محسوب ميشود، کودک برده است، کارگر را گرسنگى ميدهند، با توزيع مواد مخدر ارزان در ميان مردم و بويژه جوانان اعتياد را ميليونى کرده اند، با گسترش فقر فحشا را ميليونى کرده اند، پديده کودک خيابانى را گسترش داده اند و ده ها هزار کودک را در خيابانها بدون سرپرست رها کرده اند، صف فروشندگان کليه را ايجاد کرده اند و ....
و خوب ميدانيد که هر تلاش و تقلا براى بهبود وضع زندگى، و هر اعتراض به اين وضعيت را با سرکوب پاسخ ميدهند و با قساوت تمام قلع و قمع ميکنند. جناياتى که طى هفته ها و روزهاى گذشته رژيم بر سر مردم آورده است فقط نمونه هاى تازه اى هستند: اجتماع هزاران نفره مردم در روز دوشنبه ٢۵ جولاى در مقابل دانشگاه تهران براى آزادى زندانيان سياسى را وحشيانه سرکوب کردند، مادر منوچهر و اکبر محمدى را که براى آزادى فرزندانش در تظاهرات شرکت داشت را دستگير و به محل نامعلومى بردند. در شهر مهاباد و بدنبال اعتراضات جوانان اين شهر نسبت به اجحافات رژيم، جوانى بنام شوانه قادرى را دستگير و در دهم جولاى به وضع فجيعى کشتند و براى ايجاد وحشت جسد او را با اتوموبيل در خيابانها کشاندند.يکى از زندانيان شهر سنندج بنام وفا امانى را در جريان اعتراض زندانيان کشتند. بايزيد معروفى را ترور کردند و اعتراضات مردم به اين قتل ها در چند شهرکردستان را با سرکوب باز هم بيشتر جواب دادند. تا کنون در چند شهر کردستادن چندين نفر را در اين اعتراضات به قتل رساندند و صدها نفر را دستگير و زندانى کردند و اعتراضات مردم براى آزادى زندانيان را باز هم با وحشيگرى تمام پاسخ دادند. حکم اعدام زن جوان، کبرى رحمان پورعليرغم همه تلاش هائى که بخاطر نجات جان او صورت ميگيرد يکشنبه ١٧ جولاى صادر شده است. در تاريخ ١۹ جولاى دو نو جوان که يکى از آنها زير سن ١۸ سال بود را در شهر مشهد بدار آويختند. اعتراض کارگران در ٢٧ جولاى در کرمان را با خشونت سرکوب کردند. يک زن حامله را در حاليکه روى زمين مي کشيدند بر سر و روى او ميزدند، با اتوموبيل پاى کارگر ديگرى را زير گرفتند. طى چند روز گذشته دهها نفر از مردم زحمتکش در اهواز را بخاطر اعتراض بحق شان به بالا کشيدن اندوخته ناچيزشان توسط شبکه هاى مالى که اکٽرا وابسته به اعوان و انصار مقامات حکومت اند، بزندان انداختند و ...
خانم ها ، آقايان
هم اکنون هزاران نفر در زندانهاى رژيم زير شکنجه هاى جسمى و روحى قرار دارند. زندانهايى وجود دارد که آنجا زندانيان کمتر شناخته شده را در خفا تحت بدترين شکنجه ها قرار ميدهند. افشاگرى معاون سفير سابق هلند در ايران اخيرا پرده از گوشه کوچکى از وضعيت زندانيان رجائى شهر کرج برداشت. ژريم حتى انتقاد دوستان سابقش و بر پادارندگان نظامش را هم تحمل نميکند. گنجى و تعداد ديگرى از همفکرانش را در سلول هاى انفرادى و زير فشار به مرگ تدريجى محکوم کرده اند. کارگران را به گرسنگى و مرگ تدريجى محکوم کرده اند. دستمزد صدها هزار کارگر را ماه ها و بعضا سالها پرداخت نکرده اند. اگر برده داران برده هايشان را لااقل سير ميکردند، در ايران صدها هزار کارگر را با عدم پرداخت دستمزد ماه ها و گاه سالها ، عملا به گرسنگى محکوم کرده اند. همين چند روز قبل بود که يکى از کارگران معدن قلعه زرى بيرجند بنام قلى زاده بخاطر عدم دريافت حقوق محوقه اش و بعد از اينکه تقاضاى وام پنجاه هزار تومانى براى مداواى همسرش پاسخ منفى گرفت، خود را به آتش کشيد و جان سپرد. اين اتفاقات دائما رخ ميدهد. ترک تحصيل کودکان خانواده هاى کارگرى بخاطر عدم توانائى در تامين مخارج تحصيلى آنها هر روز گسترده تر ميشود. از هم پاشيدن خانواده ها،اعتياد و تکدى در معابر سرنوشت کارگرانى است که به بيکارى محکوم شده اند.
و عليرغم همه اجحافاتى که به مردم ايران روا ميشود، مطبوعات بين المللى بدلايل سياسى و اساسا پيروى از سياست دولت هاى متبوعشان، بخش اعظم حقايق جامعه ايران را اساسا منعکس نميکنند. متاسفانه در دنياى امروز بشر و حقوق او تابع روابط و منافع دولت ها و موسسات اقتصادى آنها شده است. اگر بجز اين بود فقط گوشه کوچکى از جناياتى که ظرف ٢٦ سال گذشته در ايران رخ داده است - و بطور روزانه رخ ميدهد - کافى بود تا وجدان بشريت را بيدار کند و در دفاع از بى حقوقى مردم ايران به به تحرک وا دارد. جناياتى که هر گوشه آن براى برپائى دادگاه هاى بين المللى براى محاکمه سران جمهورى اسلامى کفايت ميکند. کشتار بيش از ١٠٠ هزار زندانى سياسى طى سالهاى ۸١ تا ۸٣ و کشتار ده ها هزار زندانى سياسى بطور مخفيانه در زندانهاى رژيم در شهريور ماه ۸٧، ترور صدها مخالف رژيم در خارج از مرزهاى ايران در پرونده اين رژيم قرار دارد. اما از طنز روزگار، در ايران يک تروريست رئيس جمهور شده است که بخاطر نقش و شرکتش در طرح هاى ترور، امکان خروج از ايران و سفر به اروپا و آمريکا را ندارد!
خانم ها ، آقايان
ما از شما ميخواهيم که نسبت به سرنوشت مردم ايران زير سايه حکومت ترور و وحشت جمهورى اسلامى مسئولانه تر از پيش اقدام کنيد و سياست فعال ترى را در پيش بيگريد. همه توان خود را بکار بگيريد و به اين وضعيت اعتراض کنيد. از حقوق حقه مردم ايران و از مبارزات آنها براى رهائى از سرکوب و ترور حمايت کنيد.
.....................................................

رويا نوروزی

نامه سرگشاده به اکبر گنجی

هنگامی که دريافتم آنان که در ميان حاکمان مذاکره پذير بودند، درها را بستند و به خانه رفتند، به ويژه وفتی ديدم دوستان و دوستداران شما بر سکوی خانة شما شمع افروختند و شعر خواندند و گريستند، قهميدم که نه تنها دشمنان شما مصصمم اند کار شما را يکسره بدانند، بلکه نزديکان شما نيز همبستگی خود را با شما در قالب سوگواری بيان می کنند. ....
اين چه سری است که ما به اين پايه مجذوب اساطير هستيم؟ و انسان های صميمي، انديشه ورز و شجاعی را که امروز، در قرن بيست و يکم و در شرايط ملموس و قابل تعريف و قابل سنجش ما دست به حرکتی سياسی می زنند، به موجودات اساطيری تشبيه می کنيم؟ از ظرف زمان و مکان بيرونشان می کنيم و طبعاٌ محکومشان می کنيم که همان سرنوشت اساطير را بپذيرند. چرا قابليت تفکيک مقوله ها، حوضه ها و زمان ها در ما اين چنين ضعيف است؟ چرا وقتی با يک گره و دشواری روبرو ميشويم به دامن اسطوره و سنت ميگريزيم؟
............................................................................................................

دکتر کاظم رنجبر

نامهً سرگشاده
به مهندس عزت الله سحابی ،
دکتر عبدالکریم سروش ،
دکتر محسن کدیور ،
سعید حجاریان ،
علی رضا علوی تبار

شما آقایان عزیز هموطن در 21 تیر ماه 1384 ، در نامه ای خطاب به آقای اکبر گنجی ، که در ا عتصاب طولانی غذا در حالت بین مرگ و زندگی بسر میبرد ، و هنوز هم این اعتصاب ادامه دارد،نوشته اید : خطای ما و تو این بود که عدل علوی و عشق مولوی را از فقه فرسوده صفوی طلب کردیم.
آقایان همین جملهً شما ، نشان میدهد ، که متا سفانه ، الان هم اشتباه میکنید ، و همراه این اشتباه خود ملیونها ایرانی را به اشتباه میکشید . اداره عاقلانهً یک کشور ،و یک ملت 70 ملیونی ، در شروع هزاره سوم ، چه ربطی به باورهای اسطوره ای شیعیان به عدل علی و عشق مولانا دارد ، که تازه اعتراف بکنید ، که فروشنده کلاه سر ما گذاشت ، و به ما کا لای تقلبی ،فروخت ؟! این رساله را درست در جواب به نامه شما ، خصوصآ برای آ گاهی هم وطنان ام ، که یکی از دوران بسیار سیاه تاریخ حیات خود را زیر حاکمیت جمهوری اسلامی ولایت مطلقه فقیه میگذرانند مینویسم


..................................................................

داریوش همایون

آبرومند‌ترین قهرمان اصلاحات

آرزومندان پايندگی جمهوری اسلامی
بهر صورت،
قهرمان آزادی و اصلاحات آبرومند‌تر
از مردی
ندارند
که بيست و هفت سال دستش در خون و دارائی ايرانيان بوده است

نگاه احمد شاملو در باره شعبده بازیهای رژیم و نمایش دوم خرداد



نگاه احمد شاملو در باره شعبده بازیهای رژیم و نمایش دوم خرداد

مسلم منصوری

21 July 2005

علی ناظر

علی ناظر

حالا چي؟


به چند نکته که اکبر گنجي در نامه دوم اش نوشته توجه کنيم:« فردی که از طريق بيان از حقوق بشر و دموکراسي، دفاع و به روش‌های مسالمت آميز با نظام‌های اقتدارگرا مبارزه مي‌نمايد، دگرانديش ناميده مي‌شود.» يعني اينکه اگر خواهان سرنگوني اين نظام باشي و به اين باور رسيده باشي که اين رژيم به زبان خوش رفتني نيست، «دگر انديش» نيستي. اگر رژيم را نخواهي، مخالف استبداد مذهبي باشي، شکنجه شده باشي و در سالهاي 60-67 اعدام شده باشي، دگر انديش نبوده اي - اگر نبوده اي چه بودي؟ همگون و همخون رژيم؟ چه کسي از رژيم دفاع کرد؟ اينها که دگر انديش نبوده اند، يا گنجي که امام خميني را هنوز هم که هنوز است لعن نکرده - که باعث و باني تمام فجايعي که بر ملت ايران مي گذرد هم اوست.
وي ادامه مي دهد « من در گذشته بارها تأکيد کرده‌ام که نظام سلطانی حاکم بر ايران يک نظام غير دموکراتيک است. رهبر مادام العمرِ غيرانتخابی با دموکراسی تعارض دارد.» ولي فراموش مي کند که مشخص کند اين «گذشته» از چه سالي شروع شد. به راستي اگر کنفرانس برليني نمي بود و تفرقه بين جناحهاي رژيم علني نمي شد، آيا اکبر گنجي و ديگر واسلاو هاول هاي نو ظهور به اين جمعبندي که الان رسيده اند مي رسيدند؟ اگر رژيم شمشير را از رو نمي بست و معين را بجاي احمدي نژاد منتصب مي کرد، باز هم اينهمه
قشقره به پا مي شد؟ شعر و آهنگ سروده مي شد؟


لینک به مقاله

20 July 2005

هادی خرسندی

خاتمي هنوز ... است

از نظرپزشکی قانونی پرزیدنت خاتمی هنوز زنده حساب میشود


هادی خرسندی


یک مقام مطلع در این سازمان که نخواست نامش فاش شود گفت ما در این هشت سال پرونده او را نبسته ایم.گفته میشود که آقای خاتمی نیز برای اثبات زنده بودن خود اخیراً دست به اقداماتی زده تا متصاعد شدن بخار را از وجود شریف خود نشان دهد.
موافقان خاتمی میگویند او آدم دست و پاچلفتی و بیعرضه ای نیست، برعکس خیلی هم فرز و قبراق است اما سرسپردگی او به خاکپای اقدس رهبر معظمش، باعث شده که او به قول خودش نقش یک «تدارکچی» مفلوک و یک کارچاقکن توسری خور را به عهده بگیرد و این همه، از مهارت و چالاکی او در رفتار نامردمی و ریاکاری و خیانت پیشگی اش سخن میگوید، در حالیکه مخالفانش هم همین را میگویند!
خاتمی روزهای آخر حکومتش را میگذراند. کشوهای میزش را خالی میکند. یک مقام نزدیک به خاتمی که نخواست آدرس خانه اش فاش شود گفت که پرزیدنت ما هرچه قلم دوم خردادی در کشو داشته یکجا پیشکش حجت الاسلام رفسنجانی کرده است!
آخرین اقدامی که زنده بودن خاتمی و مراتب غیرتمندی او را نشان میدهد از این قرار است که نامبرده که هفته پیش از وجود شخصی به نام اکبر گنجی آگاه شده (یا چنین وانمود کرد!) همینکه دانست این زندانی غیرسیاسی (چون در جمهوری ایشان زندانی سیاسی نداریم) از شدت اعتصاب غذا به حال مرگ افتاده، بلافاصله سند کوبنده ای برای مراجع بین المللی و حقوق بشری سراسر دنیا فرستاد.
در این سند کوبنده پرزیدنت خاتمی فهرست غذاهائی را که اگر اکبر گنجی در اعتصاب غذا نمیبود میتوانست بخورد، به ترتیب الفبا ردیف کرده است از آبگوشت و آش آلو و باقی آش ها بگیر تا یخنی و یخ دربهشت. (این یکی برای دسر.) وی با ارسال این فهرست بلندبالا در چندین صفحه «آچهار» ، به ناظران بین المللی نوشته است:«شاهد باشید که من هرکاری توانستم برای آزادی اکبر گنجی کردم. من گروهی را مأمور کردم تا راجع به انواع و اقسام غذاهای ایرانی، پلوها، خورش ها، آش ها و دسرها تحقیق کنند تا بدانید چه ظلمی بر این زندانی غیر سیاسی رفته است بطوریکه دیگر سکوت نمیتوانستم کرد.»آخرین گزارش رسیده حاکیست که پرزیدنت خاتمی برای اینکه سنگ تمام گذاشته باشد و نامش در تاریخ به نیکی ثبت شود یک جلد کتاب آشپزی خانم رزا منتظمی را هم ضمیمه نامه اش کرده است.

http://www.asgharagha.com/archives/001024.php