30 December 2006

جمشید پیمان: صدام حسین اعدام شد اما پرسش ها دوباره متولد می شوند

دادگستری فعلی عراق صدام حسین را محاکمه کرد. او را نه به جرم راه اندازی جنگ با رژیم خمینی و نه بخاطر اشغال کویت و نه بخاطر تلاش برای دست یابی به سلاح کشتار جمعی و نه حتی بخاطر کاربرد سلاح شیمیائی علیه کردهای عراق و بخصوص در حلبچه، بلکه بخاطر کشتن حدود یکصد و بیست شیعه در روستای دجیله محاکمه و به مرگ محکوم کردند.

پرسش اینست که چرا آنهمه اتهامات یا نادیده گرفته شدند و یا در بوته ی فراموشی افتادند. سوال اینست که چرا مسائل و موضوعاتی به مراتب بزرگتر و دردناک تر از مساله ی روستای دجیله به دادگاه کشانده نشدند؟ مسائلی ازقبیل جنگ هشت ساله و یا اشغال کویت و یا تلاش برای دستیابی به سلاح کشتار جمعی ممکن است جنبه جهانی داشته باشد.

آیا رژیم آخوندی با کذشت از مساله غرامت جنگی مربوط به جنگ هشت ساله ، دنبال این امر نبوده است که مساله حلبچه در دادگاه باز نشود؟ آیا یک میلیارد دلار کمک حاکمیت آخوندی به دولت فعلی عراق باجی نیست که سردمداران رژیم آخوندی برای نامکشوف ماندن راز حلبچه می پردازند؟

صدام حسین اعدام شد
اما پرسش ها دوباره متولد می شوند


جمشید پیمان


یری دارژان در کتاب خود بنام صدملیون عرب در رابطه با عراق تحت سلطه ی حزب بعث ، توصیفی ستایش انگیز دارد . در آن روزگار حسن البکر رئیس جمهوری عراق و صدام حسین معا ونش بود . تیری دارژان از پیشرفت های عراق در زمینه های اقتصادی و اجتماعی ، بسیار سخن میگوید. او عراق را در مقایسه با سایر کشورهای عربی یک سر و گردن بالا تر می بیند .
او اما نسبت به آینده ی عراق نگاهی توام با خوف و رجاء دارد. تیری دارژان از صدام حسین نیز نسبتا به نیکی یاد می کند و او را شخصیتی معرفی می کند که به اعتلای عراق می اندیشد. تیری دارژان درپایان بخش مربوط به عراق این سوال را پیش میکشد که آیا صدام حسین رویا ی عراق نو وپیشرفته را متحقق میسازد یا نه؟ در پاسخ باین سوال ، تیری دارژان این قصه ی کوتاه عراقی را می آورد :

" روزی عقربی دنبال وسیله ای می گشت که با آن از یک طرف دجله بسوی دیگر آن برود . قورباغه ای را دید . ابتدا قدری از نیکی ها و احسان و بزرگواری قورباغه گفت و سپس پیشنهاد کرد که او را بر پشت خودش سوار کند و به آنطرف دجله ببرد . قورباغه در پاسخ گفت ولی تو ممکن است در میانه ی راه مرا نیش بزنی و بکشتن بدهی و مرا از کرده پشیمان سازی.
عقرب در پاسخش گفت درست است که من حیوانی دگر آزارام ولی تا این اندازه احمق نیستم که در وسط دجله ترا نیش بزنم که خودم هم با تو نابود شوم. بنابراین اگر هم دلم بخواهد ترا نیش بزنم بخاطر جان خودم هم مرتکب چنین خطائی نمیشوم. قورباغه خام و تسلیم منطق عقرب شد و او را بر پشت خود سوار کرد ... اما در میانه ی راه، عقرب هم منطق خود و هم قول و قراری را که گذاشته بود از یاد برد و نیش خود را بر پشت قورباغه فرو کرد . "
دارژان پس از نقل این قصه نتیجه گیری می کند که آیا سرنوشت عراق و حزب بعث و ... چنین نخواهد شد؟ ( همه ی گفته های فوق نقل به مضمونند )
صدام حسین عراق را به آنسوی دجله یعنی ساحل امن و آسایش و رفاه و سربلندی نرسانید و درمیانه ی این سفر به قعر دجله ی نابودی فرستاد . او عراق را درگیر یک جنگ هشت ساله با ایران و جنگ کویت و بالاخره جنگ با آمریکا و انگلیس و موتلفین آنها کرد. در رویاروئی با نیروهای ائتلاف تاب نیاورد و عراق و قدرت را یکجا به نیروهای ائتلاف و دشمنان داخلی خودش واگذاشت . نیروهای آمریکائی او را پس از زمانی نسبتا طولانی دستگیر کردند. از لحظه ی دستگیری، صدام بعنوان یک اسیر جنگی نیروهای ائتلاف محسوب می شد . اما آمریکائی ها او را نه خود محاکمه کردند و نه تحویل داد گاه های بین المللی دادند. او را به حکومت فعلی عراق سپردند.

دادگستری فعلی عراق صدام حسین را محاکمه کرد. او را نه به جرم راه اندازی جنگ با رژیم خمینی و نه بخاطر اشغال کویت و نه بخاطر تلاش برای دست یابی به سلاح کشتار جمعی و نه حتی بخاطر کاربرد سلاح شیمیائی علیه کردهای عراق و بخصوص در حلبچه، بلکه بخاطر کشتن حدود یکصد و بیست شیعه در روستای دجیله محاکمه و به مرگ محکوم کردند. پرسش اینست که چرا آنهمه اتهامات یا نادیده گرفته شدند و یا در بوته ی فراموشی افتادند. اگر صدام حسین حتی یک انسان را هم به قتل رسانده باشد باید بخاطر آن محاکمه شود. حق و عدالت چنین منطقی دارد. اما سوال اینست که چرا مسائل و موضوعاتی به مراتب بزرگتر و دردناک تر از مساله ی روستای دجیله به دادگاه کشانده نشدند؟ مسائلی ازقبیل جنگ هشت ساله و یا اشغال کویت و یا تلاش برای دستیابی به سلاح کشتار جمعی ممکن است جنبه جهانی داشته باشد. اما موضوع حلبچه و کاربرد سلاح شیمیائی در آنجا امری داخلی و بلحاظ ابعاد بمراتب بزرگتر از مساله دجیله بود.

پس از پیروزی نیروهای ائتلاف و سقوط صدام حسین، هیچکس در عراق اثری از سلاح شیمیائی و میکربی نیافت. چیزی هم بنام بمب اتمی یا اسباب و وسائل آن کشف نشد. اینها چیزهائی بودند که حمله به عراق بخاطرشان شکل گرفت و توجیه شد. بنابراین نمیشد صدام حسین را در این موارد متهم ساخت و محاکمه کرد. میماند مورد حلبچه و دجیله . ماجرای حلبچه تا بامروز هنوز بصورت یک راز باقی مانده است. هنوز بدرستی و بواقع معلوم نگشته است که بمب های شیمیائی را عراقی ها یا کسان دیگری بر سر کردهای مقیم حلبچه ریخته اند. پاره ای تحقیقات حاکی از اینست که دولت وقت عراق فاقد آن نوع مواد شیمیائی بوده است که در حلبچه بکار رفته است . در مقاله ای از یک کار شناس آمریکائی خواندم که آن نوع موادشیمیائی را حکومت آخوندی در اختیار دارد. آیا محاکمه ی صدام حسین باتهام کشتار حلبچه ممکن بود منجر به آشکار شدن حقایقی از این دست بشود؟

مساله دجیله و کشتار حدود صد و بیست شیعه در این روستا بعنوان اتهام اصلی صدام حسین در یک دادگاه مملو از عجایب و عرائب حقوقی و غیر حقوقی منجر به صدور حکم اعدام صدام حسین شد . در چند فیلم کوتاه که از جریان این محاکمه پخش شد شاهد شهادت شهودی بودیم که فقط از پشت پرده شهادت دادند. شهادت آنها مورد قبول گردانندگان دادگاه واقع شد. شهادت عده ای را هم بدون هیچگونه پرده پوشی و استتار ، بسود صدام حسین دیدیم. این شهادت ها را دادگاه شنید و ناشنیده گرفت. ماجرای این دادگاه آدم را بیاد ماجرای بهانه های گرگ برای خوردن گوسفند در کنار چشمه می اندازد. برای جناب گرگ هدف خوردن گوسفند است. بهانه اش را هم خودش جور میکند نه گوسفند بی زبان .

دجیله را میشد هر گونه چرخانید. اتفاقی در اعماق زمان رخ داده بود. یحتمل صدام حسین هم در آن مجرم بحساب می آید. به هرحال از هر زاویه ای هم که به ماجرا نگاه کنیم در انتهایش دست و پای صدام حسین سر انجام در پوست گردوی کشتار روستای دجیله گیر می افتاد یا میشد گیرش انداخت. حلبچه چطور؟ آیا ماجرای حلبچه را هم می شد بهمین سادگی بکار گرفت؟ ظاهرا پاسخ باید منفی باشد. زیرا اگر این امکان وجود می داشت که بهمان سادگی و راحتی ماجرای دجیله صدام را در مساله حلبچه هم محکوم کرد ، پس از هر نظر که بگیرید بهتر میبود که ماجرای حلبچه را دادگاهی می کردند.

چرا این کار را نکردند؟ حس و گمان بسیار است. سردستی هایش را می شود اینطور بیان کرد :

آیا واقعا کشتار حلبچه کار ارتش عراق بوده است؟
آیا بمب های شیمیائی مورد مصرف در این کشتار را ارتش عراق در اختیار داشته است؟
آیا رژیم آخوندی حاکم بر ایران مرتکب این جنایت در حلبچه نشده است؟
آیا ر|ژیم آخوندی با کذشت از مساله غرامت جنگی مربوط به جنگ هشت ساله ، دنبال این امر نبوده است که مساله حلبچه در دادگاه باز نشود؟
آیا یک میلیارد دلار کمک حاکمیت آخوندی به دولت فعلی عراق باجی نیست که سردمداران رژیم آخوندی برای نامکشوف ماندن راز حلبچه می پردازند؟

صدام حسین امروز اعدام شد و فاتحه. اما حقیقت از ققنوس هم بیشتر جان دارد.